|
4. شخصیت فقیه
افکار، باورها و رفتار هر انسانی تحت تأثیر متغیرهای مختلف میباشد که در خارج و محیط، شخصیت افراد را شکل میدهد. شخصیت، واقعیت خارجی است که از هر فرد در کنش، واکنش بیرونی تجلی پیدا میکند. شخصیت علمی واقعیتهایی هستند که در شکل و قواره شخصی بروز میکنند. هرگاه فقیهی دارای شخصیت علمی برجسته، مکتب منسجم فقهی همراه با شجاعت لازم علمی باشد. از ابراز نظر اجتهادی، ولو مخالف نظر مشهور باشد، استنکافی ندارد؛ در حالیکه در رابطه با اکثریت، عکس آن صادق است. «آیتالله مطهری» در این رابطه مینویسد: «فقيه و مجتهد كارش استنباط و استخراج احكام است، اما اطلاع و احاطه او به موضوعات و به اصطلاح در طرز جهانبينىاش در فتواهايش زياد تأثير دارد. فقيه بايد احاطه كامل به موضوعاتى كه براى آن موضوعات فتوا صادر مىكند، داشته باشد. اگر فقيهى را فرض كنيم كه هميشه در گوشه خانه و يا مدرسه بوده و او را با فقيهى مقايسه كنيم كه وارد جريانات زندگى است، اين هر دو نفر، به ادله شرعيه و مدارك احكام مراجعه مىكنند، اما هر كدام يك جور و يك نحو بهخصوص استنباط مىكنند. مثالى عرض مىكنم: فرض كنيد يك نفر در شهر تهران بزرگ شده باشد و يا در شهر ديگرى، مثل تهران كه در آنجا كُر و آب جارى فراوان است، حوضها و آب انبارها و نهرها هست و همين شخص فقيه باشد و بخواهد در احكام طهارت و نجاست فتوا بدهد، اين شخص با سوابق زندگى شخصى خود وقتى كه به اخبار و روايات طهارت و نجاست مراجعه كند يك طورى استنباط مىكند كه خيلى مقرون به احتياط و لزوم اجتناب از بسيارى چيزها باشد، ولى همين شخص كه يك سفر به زيارت خانه خدا مىرود و وضع طهارت و نجاست و بىآبى را در آنجا مىبيند، نظرش در باب طهارت و نجاست فرق مىكند؛ يعنى بعد از اين مسافرت، اگر به اخبار و روايات طهارت و نجاست مراجعه كند، آن اخبار و روايات براى او يك مفهوم ديگر دارد. اگر كسى فتواهاى فقها را با يكديگر مقايسه كند و ضمناً به احوال شخصيه و طرز تفكر آنها در مسائل زندگى توجه كند، مىبيند كه چگونه سوابق ذهنى يك فقيه و اطلاعات خارجى او از دنياى خارج در فتواهايش تأثير داشته؛ بهطورى كه فتواى عرب، بوى عرب مىدهد و فتواى عجم، بوى عجم، فتواى دهاتى، بوى دهاتى مىدهد و فتواى شهرى، بوى شهرى. اين دين، دين خاتم است، اختصاص به زمان معين و يا منطقه معين ندارد، مربوط به همه منطقهها و همه زمانهاست؛ دينى است كه براى نظام زندگى و پيشرفت زندگى بشر آمده، پس چگونه ممكن است فقيهى از نظامات و جريان طبيعى بىخبر باشد، به تكامل و پيشرفت زندگى ايمان نداشته باشد و آنگاه بتواند دستورهاى عالى و مترقى اين دين حنيف را كه براى همين نظامات آمده و ضامن هدايت اين جريانها و تحولات و پيشرفتهاست كاملًا و بهطور صحيح استنباط كند؟!» (مطهری، 1387، ج 20، ص 182).
|