|
مقدمه
درگیری و نزاع در جوامع بشری امری طبیعی است. افراد در اثر درگیری خودخواسته یا بدون قصد قبلی و بهطور اتفاقی، خسارت جانی و مالی پدید میآورند. در این صورت، پدیدآورنده خسارت ضامن است و باید غرامت را پرداخت نماید. در همه جوامع، مبانی و رویه برای پراخت غرامت تعیین کردهاند. دیه در بین جوامع عرب پیش از اسلام، امری پذیرفته شده بود و اسلام آن روش را با اصلاحات امضا و تأیید کرد. دیات در اسلام، حکم تأسیسی نبود، اسلام روش جدیدی را ابداع نکرد و بر همان مفهوم عرفی متداول پذیرفتهشده را در محل نزول، مورد تأیید قرار داد. پس بنا بر عموم (أَوْفُوا بِالْعُقُودِ) (مائده (5): 1) آن را پذیرفتهاند، ولی اسلام برخی از قوانین آن را مورد بازنگری و اصلاح قرار داد. در عصر جاهلیت، حسب و نسب را در مقدار دیه مؤثر میدانستند؛ در حالیکه اسلام دیه را در نفس، اعضا و جراحات، برای همه یکسان تعیین کرد. در روایات معروف «کانت الدیة فی الجاهلیة» (حر عاملی، 1389ق، ج 19، ص 141). این موضوع در آثار برجایمانده فقهای ادوار مختلف موجود است. فقها در دورههای مختلف، احکام و مسائل دیه را معمولاً بی کم و کاست تکرار کردهاند و کمترین تغییر را در آن شاهد هستیم. این روند، این باور را تقویت کرد که احکام دیه امری الهی ثابت و لایتغیر میباشد و نسبت به هرگونه اجتهاد، غیر از قرائت مشهور با احتیاط نگریسته شده است. در این مقاله برآنیم تا توصیفی از اجتهادهای مختلفی که در موضوع دیه صورت گرفته است را ارائه نموده و اجتهادهای خلاف مشهور (شاذ) فقهای گذشته و معاصر در موضوع دیه را مورد تحلیل قرار دهیم.
|