|
حرمت جان
منظور از احترام جان این است که هیچ کس حق ندارد جان شریف دیگری را در معرض تلف یا آسیبدیدگی قرار دهد، حتی خود شخص هم این حق را ندارد، مگر به حق و در مواردی که مصلحتی راجح مقتضی خلاف این قاعده باشد. خداوند میفرماید: (لاَ تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ )(نساء (4): 29)؛ خودتان را مکشید و میفرماید: (وَ لاَ تُلْقُوا بِأَيْدِيکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ) (بقره (2): 195)؛ خود را با دست خود به هلاکت میفکنید» و میفرماید و نفسی را که خداوند حرام کرده جز به حق مکشید و هر کسی مظلوم کشته شود، به سرپرست وی سلطه و قدرتی دادهایم (اسراء (17): 3). و حضرت امیر (ع) خطاب به «مالک اشتر» میفرماید: «نسبت به ایشان همچون حیوانی درندهخو مباش که خوردن آنان را مغتنم شماری؛ چرا که آنان دو گروهند: یا برادر دینی تواند یا همانند تو در خلقت» (نهج البلاغه، نامه 53)[1] در جمله آخر، حضرت امیر (ع) کفار تحت حاکمیت اسلامی را در زمره کسانی قرار داده که جان و عضو و دیگر متعلقات آنان محترم است. بنابراین، از آیات و روایات میتوان استنباط کرد که جان انسان مطلقاً احترام دارد. حتی اگر کافر باشد؛ چون کافر نیز مخلوق خدا و ملک اوست و تعرض به ملک خدا بدواً جایز نیست، مگر به اذن او و قدر یقینی جواز جایی است که متجاوز باشد و به فکر و اندیشه یا علاوه بر آن به جان و مال و سرزمین مسلمان تعدی کرده باشد که در این صورت، حربی تلقی شده و دفع تعدی او لازم است. گرچه منتهی به ریختن خون او شود؛ چنانکه از آیات بسیاری استفاده میشود که تا آنها به تجاوز و جنگ روی نیاورده باشند، نمیتوان متعرض جان آنان شد، که میفرماید: (فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْکُمْ) (بقره (2): 194)؛ پس هر کس به شما تعدی کرد، همانگونه که به شما تعدی کرده به او تعدی کنید. برخی در این مسأله نظرشان این است که کافر مطلقاً مهدور الدم است، مگر ایمان آورد یا امان داشته باشد و لازمه نظریه آنان این است که پنج ششم جمعیت کره زمین که بسیاری از ایشان هیچگونه تعرضی نسبت به مسلمانان ندارند، مهدور الدم هستند! حال آنکه قرآن میفرماید: (لاَ يَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوکُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِيَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ) (ممتحنـه (60): 8)؛ خداوند شما را از کسانی که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکردهاند، باز نمیدارد که با آنان نیکی کنید و با ایشان عدالت ورزید. به هر حال شکی نیست که در فضای دینی پیوسته جان محترم بوده است، از زمان حضرت آدم که «قابیل»، «هابیل» را به قتل رسانید[2] و پس از آن در زمان بنی اسرائیل که خداوند فرمود: (مِنْ أَجْلِ ذٰلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً) (مائده (5): 32)؛ از این روی که [قابیل هابیل را کشت] بر فرزندان اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس کسی را جز به قصاص قتل یا به کیفر فساد در جامعه بکشد، چنان است که گویی همه مردم را کشته باشد. و در زمان اسلام که برای تا آخرالزمان آمده است، میفرماید: (وَ لاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقّ) (اسراء (17): 33)؛ و نفسی را که خداوند حرام کرده جز به حق مکشید. در این دو آیه دو مورد از مواردی ذکر شده است که جان فرد حرمتش را از دست داده و خون او مباح شده است. از آیات و روایات موارد دیگری استفاده میشود که در جای خود مورد بحث قرار گرفتهاند.[3] و در موثقه «ابی بصیر» آمده است که امام باقر (ع) فرمود: «دشنامدادن مؤمن فسق است و... حرمت مال مسلمان همچون حرمت خون اوست» (حر عاملی، 1389ق، ج 19، ص 10).[4] و «ابن مسعود» از پیامبر (ص) نقل کرده است که فرمود: «حرمت مال مسلمان همچون حرمت خون اوست» (طوسی، 1393ق، ج 3، ص 59).[5] در این روایت حرمت دم را مسلم دانسته و گفته است مال مسلمان در حرمت، همانند حرمت خون اوست. همچنین از این روایت استفاده میشود که خون انسان حرمت دارد؛ اگرچه یک قطره باشد که در اثر یک خراش پدید میآید. بنابراین، تصور نشود که ریختن همه خون او و کشتنش حرام است، اما ریختن خونی که منتهی به قتل او نشود، حرام نیست و در تعدادی از روایات وارد شده است که «لایبطل [یا لایطل] دم امریء مسلم» (طريحى، 1416 ق ج1، 147)؛ خون هیچ مسلمانی باطل و پایمال نمیشود که از آنها قاعده «لایطل» استفاده شده است. چنانکه ابوبصیر میگوید: «از امام صادق (ع) در باره مردی پرسیدم که مرد دیگری را عمداً کشت و پس از آن گریخت و به چنگ نیامد، امام فرمود: اگر مالی داشته باشد، دیه از مال او گرفته میشود، وگرنه نزدیکتر و نزدیکتر میپردازند و اگر نزدیکانی نداشته باشد، امام میپردازد و خون مسلمان باطل نمیشود» (حر عاملی، 1389ق، ج 19، ص 303).[6] و حضرت امیر (ع) درباره مرد مسلمانی که مسلمان دیگری را به خطا کشته بود، فرمود: «اگر کسی نداشته باشد، من ولی او هستم و از جانب او پرداخت میکنم و خون مسلمان باطل نمیشود» (حر عاملی، 1389ق، ج 19، ص 301؛ طوسی، 1390ق، ج 3، ص 26).[7] ----------- [1]. «و لا تکونن علیهم سبعاً ضاریاً تغتنم اکلهم فانّهم صنفان اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق». [2]. چنان که قرآن گزارش میکند: (فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ) (مائدة (5): 30)؛ پس نفسش او را برای کشتن برادرش توجیه کرد، پس او را کشت و از زیانکاران شد. [3]. موارد دیگری گفته شده از جمله مرتد، زانی محصن و ... که در جای خود قابل بحث هستند. [4]. قال رسول الله (ص): «سباب المؤمن فسوق و... حرمة ماله کحرمة دمه». [5]. «حرمة مال المسلم کحرمة دمه». [6]. سألت أبا عبدالله (ع) عن رجل قتل رجلاً متعمداً ثم هرب القاتل فلم يقدر عليه، قال: «ان كان له مال اخذت الدية من ماله و الا فمن الاقرب فالاقرب و ان لم یکن له قرابة اداه الامام، فانه لا یبطل دم امریء مسلم». [7]. «فانا ولیه و المؤدی عنه و لا یبطل دم امری ء مسلم» و عن ابی عبدالله (ع) قال: «... ان علیاً (ع) کان یقول : لایطلّ دم امریء مسلم».
|