Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کتابخانه فارسی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: 1. خاستگاه عاقله

1. خاستگاه عاقله

شکی نیست که پیش از اسلام و در زمان جاهلیت «زندگی در شبه جزیره عربستان بر پایه نظام قبیله‌ای بوده است؛ اعم از آن‌ها که در شهرها زندگی می‌کرده و به کشاورزی و بازرگانی اشتغال داشته‌اند و آن‌ها که در بیابان‌ها زیر چادرها زندگی می‌کرده‌اند و معاش‌شان از گله‌داری و غارت تأمین می‌شده است».[1]

کوچک‌ترین واحد اجتماعی «بیت» یا «اسره» بوده است و چند بیت یک «فخذ» و چند فخذ یک «بطن» و چند بطن یک «قبیله» و چند قبیله یک «شعب» را تشکیل می‌دادند. در قرآن هم در یک آیه از دو واژه «شعب» و «قبیله» استفاده می‌کند و می‌فرماید: (يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا) (حجرات (49): 13)؛ ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را شعب‌ها و قبیله‌هایی قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید (طبرسی، 1365، ج 10 ـ 9، ص 206).

برخی علمای انساب، تقسیمات را از کوچک‌تر به بزرگ‌تر این گونه بیان کرده‌اند: «رهط، فصیله، عشیره، فخذ، بطن، عماره، قبيله، شعب، جمهور، جذم» (مصاحب، 1374، ج 2، ص 1708).

به هر حال، در نظام قبیله‌ای عرب، «هر قبیله یا اصول یا فروع آن برای حفظ وجود خویش ناچار از عصبیت[2] میان افراد آن بوده است و عصبیت یا تعصب قبیله‌ای صفت مشخصه قبایل عربی است[3] (و) مقصود از عصبیت، طرف‌داری و حمایت سخت و شدید افراد قبیله از یکدیگر است و این امر... به تمام موالی (آزادکردگان) و به کسانی که به آن‌ها حق جوار داده شده بود نیز سرایت می‌کرد. هر فرد از حمایت بی‌چون و چرای قبیله خود[4] برخوردار بود» (همان).

در نظام قبیلگی، هر قبیله‌ای شخصیتی متمایز از دیگر قبایل داشت؛ چون همه افرادی که از یک پشت بودند، آن را شکل می‌دادند و همین سبب پیوند آن‌ها می‌شد؛ به‌گونه‌ای که در مقابل تعدیات دیگران یکی بودند و به این ترتیب فرد شخصیتی مستقل از قبیله نداشت، یک معبود داشتند و به‌طور جمعی مالک اموال بودند.

«احمد ادریس» می‌گوید: «فرد وجود مستقلی در عشیره نداشت، بلکه جزء جدایی‌ناپذیر آن بود، مال، مال عشیره بود و دین، دین عشیره»[5] و چون مال، مال عشیره بود، دیه در میان اعضای قبیله معنا نداشت و در مواردی که فردی از قبیله دیگری را می‌کشت؛ خواه به عمد یا خطا، حمایت قبیلگی خودش را نشان می‌داد و اگر قرار می‌شد دیه پرداخت شود، توسط رئیس قبیله از همه دریافت و پرداخت می‌شد.

البته گویا به نظر عرب پیش از اسلام، تمایل به دریافت دیه، نشان ترس و ضعف بود و جاهلیت مقتضی آن بود که خون را با خون بشویند؛ چنان‌که در میان آنان این جمله که «ان الدم لایغسل الاً بالدم؛ خون جز با خون شسته نمی‌شود، رواج داشت و عرب ترک خون‌خواهی و قبول دیه را از پست‌ترین مظاهر نلت و ننگ می‌شمرد» (شفیعی سروستانی، 1380، ص 391).

احمد ادریس هم می‌گوید: «عرب جاهلی اکتفاکردن به دریافت دیه را دلیل ترس از قاتل می‌دانست؛ چنان‌که تحویل جانی به قبیله مجنی علیه تا از وی قصاص شود نیز عار و ننگ محسوب می‌شد».[6]

اما با این حال، هرگاه پای دیه به‌میان می‌آمد، قبیله به حمایت از فرد قدم پیش می‌گذاشت و دیه او را می‌پرداخت، به‌ویژه در مواردی که دیه سنگین بود و فرد قادر به پرداخت آن نبود و آن‌ها نمی‌توانستند فردی از قبیله را به قبیله دیگر تسلیم کنند تا کشته شود. مخصوصاً اگر فرد به جهت صیانت از نام و موقعیت قبیله کسی را کشته بود.[7]

ظاهراً اگر قرار بود که دیه پرداخت شود، پرداخت آن بر دارندگان مال توزیع می‌شد و از دیه دریافتی نیز تنها ورثه و بیت مقتول استفاده نمی‌کردند، بلکه کل قبیله مالک دیه می‌شدند و توسط رئیس قبیله به نحوی بر دیگران توزیع می‌شده است.

احمد ادریس می‌گوید: «هرگاه توافق بر پرداخت دیه پایان می‌یافت، بار آن بر همه افراد قبیله توزیع می‌شد و در حقیقت عشیره مسؤول جنایات اعضایش بود؛ خواه صریح باشند یا حلیف و از سوی دیگر، دیه‌ای که به عشیره پرداخت می‌شد نیز بر همه افراد به نسبت نزدیکی او به کشته‌شده توزیع می‌شد».[8]

وی می‌گوید: «حق درخواست دیه اعضای قبیله از آن رئیس قبیله بود و به تبع آن، مال دیه نیز مشاع و برای همه بود».[9]

اما اسلام پس از آن‌که در این فضا وارد شد، نهادهای جاهلی دیه و عاقله را امضا کرد و چنان‌که پیش‌تر اشاره شد:

اولاً: انواع قتل را از یکدیگر جدا و آن را به عمد، شبه عمد و خطای محض تقسیم کرد.

ثانیاً: با آیاتی مانند: (وَ لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى) (انعام (6): 164)؛ هیچ‌کس بار گناه دیگری را بر نمی‌دارد و (کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِينَةٌ) (مدثر (74): 38)؛ هر کس در گرو دستاورد خویش است. بر شخصی‌بودن مسؤولیت در باب اتلاف جان و مال تأکید کرد و هر کس را مسؤول عملکرد خویش دانست و در خطای محض، سببیت عامل را لحاظ کرد و سبب را مسؤول دانست.[10]

اما از آنجا که به واقع در خطای محض، سببیت یا مسؤولیت سبب در اتلاف جان یا مال یا عرض یا منافع و دیگر حیثیات، ضعیف است، حمایت و نصرت قبیلگی را که در آن زمان وجود داشت، به عنوان عاقله امضا کرد و بها داد تا هم آن حمایت[11] را از حمیت و تعصب کور جاهلی جدا سازد و شکلی معقول به آن بدهد و هم عهده خاطی غیر قاصدی را که ناخواسته سبب قتل یا جرحی شده است، فارغ سازد و هم غرامت خونی را جبران کند که به ناحق ریخته شده است.

------------

[1]. (همان).

[2]. حضرت امیر (ع) می‌فرماید: «اگر چاره‌ای ندارید، جز آن که تعصب داشته باشید، پس نسبت به فضایل اخلاقی و رفتارهای پسندیده تعصب داشته باشيد: «فان كان لابدّ من العصبية فليكن تعصبكم لمكارم الخصال و محامد الافعال» (نهج البلاغه، خطبه 190).

[3]. عصبیت هم‌چنان در میان اعراب وجود دارد، بلکه این عصبیت به صورت مدرن آن در میان افراد برخی احزاب، گروه‌ها و باندهای سیاسی یا اجتماعی نیز مشاهده می‌شود.

[4]. که قرآن از آن به حمیت جاهلی تعبیر کرده است و می‌فرماید: (إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ کَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ) (فتح (48): 26).

[5]. «لم يكن للفرد وجود مستقل داخل العشيرة، بل هو يعتبر جرءاً منها، المال مال العشيرة و الديانة ديانة العشيرة» (عوض احمد ادريس، الدية بين العقوبة و التعویض فی الفقه الاسلامی المقارن، ص 54).

[6]. «و قد كان عرب الجاهلية يعتبرون الاكتفاء بأخذ الدية دليلاً على الجين و الخوف من القائل كما كان تسليم الجانى الى عشيرة المجنى عليه للاقتصاص منه عاراً فى نفس الوقت» (همان، ص 61).

[7]. گاه نمی‌خواستند او را تسلیم کنند تا کشته شود و در ضمن نمی‌توانستند از او حمایت کنند و ناچار می‌شدند او را از قبیله اخراج کنند که در این صورت به او خلیع گفته می‌شد.

[8]. «و اذا ما تم الاتفاق على دفع الدية فان عبء هذه الدية كان يوزع على كافة افراد العشيرة فكانت العشيرة هى المسؤولة عن جريرة افرادها سواء كانوا صرحاء او حلفاء و فى الجانب الأخر فإن الدية التى تدفع للعشيرة كانت توزع على جميع افرادها كل [على] حسب درجة قرابته من القتیل» (همان، ص 63).

[9]. «ان حق طلب دية افراد الجماعة كان لرئيس العشيرة و بالتالى فان مال الدية كان مالأمشاعاً أيضاً» (همان، ص 55).

[10]. سماعه می‌گوید: از امام صادق (ع) در باره مردی پرسش کردم که چاهی در خانه یا ملک خودش حفر کرده است، فرمود و چاهی که در راه (عمومی) یا در ملک دیگری حفر کرده است، (حفرکننده) ضامن چیزی است که در آن سقوط کند: قال سألت اباعبدالله (ع) عن الرجل یحفر البئر فی داره او ملکه؟ فقال: «... و ما حفر فی الطریق او فی غیر ملکه فهو ضامن لما یسقط فیه» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۷، ص ۳۵۰).

[11]. اسلام برخی دیگر از نهادهای حمایتی؛ مانند ولاء عتق و ضمان جریره را نیز پذیرفت و ساماندهی کرد. ضمان جریره روی بعضی از فروض آن در زمان ما موضوعیت ندارد؛ زیرا بین مولای معتق و عید اوست و برده‌داری در این زمان منسوخ شده است و روی بعضی فروض در این زمان نیز موضوعیت دارد.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org