|
مقدمه
دیه از «ودی» به معنای هلاکشدن گرفته شده است. «أودی فلان»؛ یعنی هلاک شد و چون از هلاک لازم میآید، بدین نام نامیده شده است. یا از «ودیت القتیل أدیة، و دیاودیة»؛ دیهاش را دادم و «ائتدیت»؛ یعنی دیهاش را گرفتم و «دفلانا»؛ یعنی دیهاش را بپرداز. اصل آن ودیه که از ودی گرفته شده است؛ مانند عده که از وعد وزنه که از وزن ساخته شده است؛ یعنی پرداخت دیه. «ودی القاتل القتیل» (یدیه) (دیـه). هرگاه مالی را در مقابل جان کسی به ولی او بپردازند، مال دیه نامیده شده. تسمیه به مصدر و جمع آن دیات است. مثل هبه و هبات و عده و عدات (فیومی، 1405ق، ص654؛ ابن منظور، 1376ق، ج15، ص383). در حدیث «قسامه» آمده است: «فوداه من الابل الصدقة»؛ یعنی پیامبر دیه مقتول را داد (ابن اثیر، 1364، ج5، ص177). دیه، عقل هم نامیده شده است؛ چون از ریختن خون جلوگیری میکند یا شتران را میبستند و سپس آنها را به جلو در ولیّ مقتول میبردند. فقها تعاریف مختلفی از دیه نمودهاند. شافعیه گفتهاند: «مالی است که به سبب جنایت بر جان یا اعضای شخص آزاد واجب میشود. دیه در کل بر دو قسم است: دیه جان و دیه اعضا، منافع و جراحتها. دیه جان در شرع مشخص شده و کمتر از آن یا دارای ارش است و یا تعیین آن به اجتهاد بر میگردد (سکحالالماجی، 2010م، ج3، ص201) که این نکته مهمی در اخذ تصمیم از سوی مجتهدان عصر حاضر است.
|