|
مقدمه
از مسائل مهمي كه از جاهليت و اعراب پيش از اسلام به شريعت اسلام ورود پيدا كرد، قانون ديات بود. واژه «ديه» از «ودي» مشتق است. واو از اول واژه حذف گردید و در آخر آن حرف «ه» اضافه شد. مانند «عده» كه از وعد گرفته ميشود. ديه به معناي پرداخت و يا به معناي عقل آمده است؛ چون عقل بهمعناي منع ميباشد. ديه را از آن جهت عقل ميگويند، چون مانع جرم ميشود. «دهخدا» ميگويد: «ديه حق قتیل (مقتول) و آن مالی است که بدل نفس مقتول به ولی او داده شود و از باب تسمیه بهمصدر است و گاه اطلاق شود بر بدل (اعضا) دست و پا و آن را ارش گویند و ارش نیز بر بدل نفس اطلاق گردد. (از اقرب الموارد) (از کشاف اصطلاحات الفنون). خونبها و آن هزار دینار است یا ده هزار درهم سیم یا صد اشتر. ج، دیات. (مهذب الاسماء) (ترجمان جرجانی). المال الذی هو بدل النفس. (تعریفات). سربها. (یادداشت مؤلف). دیه. دیت. در اصطلاح فقهی «ديه عبارت از مالی است که در مقابل جرح و قتل و نقص عضو باید جانی به مجنی علیه یا ورثه او بدهد و در اسلام در موارد مختلف دیه واجب است» در عرب جاهلیت، این مال به نامهای «عقل»، «ارش» و«دیه» نام برده میشد. «العقل في كلام العرب الدية، سمّيت عقلاً؛ لانّ الدية كانت عند العرب في الجاهلية ابلا؛ لانها كانت اموالهم، فسمّيت الدية عقلاً؛ لانّ القاتل كان يكلف ان يسوق الدية الي فناء ورثة المقتول فيعقلها بالعقل ويسلمها الي اوليائه» (ابن منظور، 1414، ج 11، ص460)؛ عقل در زبان عرب به معناي ديه است؛ زيرا ديه در نزد عرب جاهلي عبارت از شتر بود؛ چون اموال و داراييهاي آنان اغلب شتر بود و ديه را عقل ناميدند؛ براي اينكه قاتل موظف بود كه شتران را به نزد اولياي مقتول برده و آنجا با عقال ببندد و تسليم اولياي مقتول نمايد. «صاحب مفتاح الکرامـه» از کتاب «مسالک» چنین نقل میکند: «ربّما سمّیت الدیة عقلاً لغة؛ لمنعها من التجری علی الدماء، فان من معانی العقل المنع»؛ (عاملی، بیتا، ج10، ص 266). گاهی به جای دیه،واژه عقل بهکار میرود؛ زیرا دیه مانع جرأتورزیدن بر خونریزی میگردد و یکی از معانی عقل، منع است. شاید سخن صاحب مسالک اشاره به روایت زیر باشد: محمد بن الحسن، باسناده عن السکونی، عن ابی عبدالله (ع): «ان امیر المؤمنین کان یقضی فی کل مفصل من الاصبع بثلث عقل تلک الاصبع الا الابهام» (صدوق، 1366، ج 4، ص 151). «آيتالله خوانساری (ره)» درباره این روایت چنین میگوید: «الظاهر ان المراد بالعقل الدیة و ذکر فی وجه ان الدیة کانت ابلا تعقل بفناء ولی المقتول» (خوانساري، 1363، ج 4، ص 245). «ابن منظور» در این خصوص مینویسد: «العقل فی کلام العرب الدیة. سمیت عقلاً لأن الدیة کانت عند العرب فی الجاهلیة إبلاً لأنها کانت اموالهم فسمیت الدیة عقلاً لان القاتل کان یکلّف أن یسوق الدیة إلی فناء ورثة المقتول فیعقلها بالعقل ویسلمها إلی أولیائه و اصل العقل مصدر (عقلت البعیر بالعقال، أعقله، عقلاً) تثنی به ید البعیر إلی رکبتیه فتشدبه». (ابن منظور، 1988، ج 11، ص 461). قرآن کریم از ميان سه واژه «عقل»، «ديه» و «ابل» كلمه دیه را برگزیده است. اين كلمه در قرآن تنها دوبار در آيه 92سوره نساء آمده است: (وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ إِلاَّ أَنْ يَصَّدَّقُوا فَإِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِه)؛ هيچ مؤمنى مجاز نيست كه مؤمن ديگر را به قتل برساند، مگر به اشتباه و خطا. اگر كسى به خطا مؤمنى را كشت، بايد برده مؤمنى را آزاد كند و خونبهايى به خانواده مقتول بدهد، مگر آنکه آنها ببخشند و اگر از دشمنان با ايمان شما بود، فقط برده مؤمنى را بايد آزاد كند و اگر مقتول از قومى باشد كه ميان شما و آنها پيمانى برقرار است، بايد خونبهاى او را به خانواده او بدهد. در آيه شريفه اشارهاى به مقدار ديه نشده است و شرح آن به سنت موكول گرديده كه مطابق آن ديه كامل هزار مثقال طلا يا يكصد شتر و يا دويست گاو و در صورت توافق، قيمت اين حيوانات است. البته گزينه قيمت، اصل اوليه فقها نيست. غالب فقها شش گزينه را براي خونبها برگزيدهاند. «ابن قدامه» از فقهاي اهل سنت ميگويد: «ان الاصل فی الدیة الأبل لاغیر» (ابن قدامه، ج 11، ص 536)؛ اصل در ديه صد شتر است و غير آن درست نيست. ايشان اضافه ميكند، اگر صد شتر يافت نشد، دينار جايگزين آن ميشود، كسي كه دينار ندارد، بايد درهم پرداخت نمايد؛ البته گاو و حله هم برخي اضافه كردهاند كه در اينجا مجال اين بحث نيست.
|