|
دلیل اول: کتاب
قرآن کریم به صورت عمومی هر گونه رکون به ظالمان را نهی نموده است[13] که در تلقی اولیه مراجعه قضایی به ظالمان رکون مشمول این نهی خواهد گردید[14] و در آیه دیگری به صراحت، کسانی که برای حلّ اختلافات به طاغوت مراجعه میکنند را ملامت و همه مسلمانان را از این کار نهی میکند و میفرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعِیداً»؛[15] آیا ندیدی کسانی را که گمان میکنند به آنچه (از کتاب های آسمانی که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آوردهاند، ولی میخواهند برای داوری نزد طاغوت (حکّام باطل بروند)؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند و شیطان میخواهد آنان را گمراه کند و به بیراهههای دور دستی بیفکند. مفسّرین در باب شأن نزول آیۀ فوق مینویسند: «كان بين رجل من اليهود و رجل من المنافقين خصومة فقال اليهودي أحاكم إلى محمد لأنه علم أنه لا يقبل الرشوة و لا يجور في الحكم فقال المنافق لا بل بيني و بينك كعب بن الأشرف؛ لأنه علم أنه يأخذ الرشوة فنزلت الآية عن أكثر المفسرين»؛[16] یکی از یهودیان مدینه با یکی از مسلمانان منافق اختلافی داشت، بنا گذاشتند یک نفر را بـه عـنـوان داور در میان خود انتخاب کنند، چون مرد یهودی می دانست رسول خدا6 رشوه نمی گیرد و ظلم نمی کند گفت: من به داوری پیامبر شما راضیم، ولی مرد منافق یکی از بزرگان یهود به نام (کعب بن اشرف) را انتخاب کرد؛ زیرا میدانـسـت کـه مـی تـوانـد بـا رشوه نظر او را به سوی خود جلب کند، پس آیه نازل شد چنانکه اکثر مفسران گفته اند. --------------------
|