|
تکوین شخصیت حضرت آیت الله صانعی
آيت الله صانعي علاوه بر مقام و منزلت علمي و استقرار در جايگاه مرجعيت ديني، از لحاظ خُلق و خُوي و فضايل و كمالات به صفات ويژه و پسنديده اي آراسته است و براي كساني كه مي خواهند براي برخي از فضايل اخلاقي الگو برگزينند، شايسته مي باشد. او از استعدادي سرشار، قوّت در تفكر، همّت و پشتكار و صفاي باطن برخوردار است. اشتياق وافري به تتبّع و تحقيق دارد. متواضع، فروتن، ساده زيست و قانع مي باشد. عشق و علاقه شديدي به اهل بيت عصمت و طهارت(علیهم السلام)دارد و آن را ابراز مي كند و اين همه را از الطاف و عنايات خداي متعال مي داند. مناسب است بدانيم که يکي از الطاف خداوند به انسان هايي که مشمول توفيقات و فيوضات الاهي قرار مي گيرند، مهيّا شدن بستر رشد و تعالي، کمال و معرفت آنان است. آيت الله صانعي از کساني است که خداوند دو نعمت برتر را براي ايشان مهيّا نموده است: نعمت اول وجودِ پدري متعبّد و دلسوز که از هيچ تلاشي براي رشد و کمال فرزندش دريغ نکرد و تا آخر عمر ماية دلگرمي و پشتوانه ي معنوي براي او بوده است. نعمت دوم وجودِ استادي گران قدر چون حضرت امام خميني که شخصيت علمي و فکري ايشان را باروَر نمود و در مواقع سرنوشت ساز، او را بر صراط علمي و سلوک حوزوي رهنمون کرد. اين دو نعمت سبب گرديد تا از وي فقيهي بزرگ و انديشمندي قابل در باب مسايل دين و اجتماع به عرصه ي جامعه ي انساني تقديم شود. جناب حجت الاسلام والمسلمين آقاي رئيسي، از هم دوره اي ايام تحصيل حضرت آيت الله صانعي در اصفهان، در خاطرات خود پيرامون نقش والد معظّم له در تربيت و رشد ايشان، مي گويد: «... البته يکي از توفيقات ايشان، نعمت پدرشان بود. پدرشان مربي آنها بود. آشيخ محمد علي مرد خوبي بود. اين پدر ماند پاي اينها و براي آنها زحمت کشيد. اصلاً ترقّي آقاي صانعي از پدرش بود. پدرش اهل تواضع و اهل فروتني بود. پدرشان به عنوان يک مربي به ما هم مي رسيد و ما را هم سرپرستي مي کرد...».[128] بنابراين، آيت الله صانعي ـ همانند بسياري از شخصيت هاي بزرگ که داراي هويت اصيل و کمالات هستند ـ در زندگي خود، متأثّر از اين دو شخصيت بوده است. همراهي پدر در همان ابتداي تحصيل در حوزه ي علميه اصفهان به حدّي بود که بيشتر ايام چهار سال تحصيل در مدرسه ي کاسه گران، پدر در حجره ي او و در کنارش مراقب فرزند خود بود، با اينکه خانه و کاشانه پدر در ينگ آباد قرار داشت. «... مرحوم والد در اصفهان کنار ما ماند و مي گفت: من پيش شما باشم و مواظبت کنم از شما. خيلي هم مواظبت مي کرد. ما بعضي وقت ها بعداز ظهرها کنار حوض مدرسه بيکار مي نشستيم. مي گفت: بابا؛ اگر فعلاً درس نداريد، بياييد اقلّاً بخوابيد. خوب، خواب بهتر از اين است که آنجا بيکار بنشينيد و پايتان را روي هم بيندازيد و وقت تلف کنيد. خيلي دقّت داشت و مراقب بود...».[129] در ادامه نيز در حوزه ي علميّه قم از حمايت هاي پدر بي نصيب نماند و هميشه اين پدر دلسوز و مهربان ـ با اينکه دايماً با قم در رفت و آمد بود ـ در فراقش دل در نگاه او داشت و هر از گاهي با نامه نگاري و پيغام رساني از خرمن شرعيات و تعبّدات خود، او را هم بهره مند مي ساخت. وقتي که آقاي اخوي به تشکيلات حضرت امام(س) رفتند، يک بار، مرحوم والد، آمده بود قم، در آن زمان مرجعيت امام هم قدري نُضج گرفته بود و البته مرحوم ابوي ما هم از مبلّغين ايشان در آن منطقه بودند، مرحوم والد به ما مي گفت: من آن وقتي که عتبات رفته بودم، رفتم نجف، در صحن مطهر حضرت امير(علیه السلام) دو طلبه جوان را ديدم مباحثه مي کنند، من خيلي خوشم آمد. رو کردم به اميرالمؤمنين(علیه السلام)، عرض کردم: يا اميرالمؤمنين، تو نزد خدا واسطه شو اين دو پسر من طلبه شوند. منتها من در آن لحظه غير از حاج ميرزا حبيب الله رشتي و ميرزاي شيرازي، کسي ديگر از بزرگان در نظرم نبود. فکر مي کردم شماها مثل آنها بشويد خيلي خوب است. و بعد گفت که حالا نسبت به اخويتان آن جور شده؛ براي اين که ميرزاي شيرازي کل امور مالي مرحوم شيخ انصاري به دست او بوده است. گفت: درباره ي او مستجاب شد. ... پدر ما آنجا دعا و توسل کرده بود براي ما...».[130] نعمت شاگردي از حضرت امام نيز براي آيت الله صانعي ماندگارترين نعمتي بود که خداوند آن را به وي ارزاني کرد. ايشان از روز آشنايي و ورود به خيل شاگردان حضرت امام، هرگز از مدرسه ي درس و بحث او جدا نشد و به تعبير معظّم له: «وقتي که با امام آشنا شدم، گم شده ام را پيدا کردم»،[131] و اين خوشه چيني به احسن وجه تا زمان تبعيد حضرت امام در سال 1342شمسي در ابعاد مختلف؛ اعم از علمي و اخلاقي، سياسي و اجتماعي و... ادامه يافت. نفوذ کلام و طرح هاي تحقيقي و عميق مباحث علمي، اخلاقي و معنوي حضرت امام به گونه اي بود که حضرت آيت الله هم اکنون نيز با نگاه خاص، تحت تأثير ابعاد مختلف آن شخصيت کم نظير است. يکي از فضلاي درس معظّم له پيرامون تأثير پذيري آيت الله صانعي از کمالات دو شخصيت مورد اشاره، چنين مي گويد: «... آيت الله صانعي از دو شخصيت، تأثيرات زيادي گرفته است؛ يکي شخصيت مرحوم والدش و ديگري شخصيت امام. اين دو شخصيت خيلي روي ايشان اثر داشته اند. پدرشان از نظر اخلاقي، تربيت ديني، تعبّد شرعي، عشق به اهل بيت و رفتار و کردار در او تأثير زيادي گذاشت. همه ي اينها را در حقيقت از پدر به ارث برده است. در واقع خمير مايه ي اخلاقي و ديني ايشان از مرحوم پدرشان است، دقّت و خصوصيّات اخلاقي و شرعي مرحوم والدشان که من از خود استاد معظّم و ديگران شنيدم، خيلي فوق العاده بود. اهتمام و مواظبت نسبت به احکام و دستورات شرعي و ديني و حفظ حرمت روحانيت به عنوان سنبل اخلاق و رفتارهاي ايشان بوده است و من امروز همان خصوصيات را در معظّم له مي بينم. نسبت به استادش حضرت امام نيز عشق و علاقه ي وافري دارد، به گونه اي که امام مراد اوست و دوستي ايشان به امام از حد شاگرد و استادي فراتر رفته و به مرحله ي مريد و مرادي رسيده است. امام مراد علمي، اخلاقي و رفتاري اوست».[132] ---------------------------
|