|
امام خميني و پرورش شاگردان از نگاه آیت الله
بسياري از جهات و امتيازات متعاليِ علمي، اخلاقي و تربيتي در حضرت امام جمع شده بود. اين ويژگي ها سبب گرديد تا شاگردان زيادي در حلقه هاي مختلف دروس ايشان حضور پيدا کنند و امام نيز در تربيت و پرورش استعدادها و انتقال اندوخته هاي خود به آنان از هيچ تلاشي دريغ ننمايند. کثرت بزرگان و علمايي که از محضر ايشان استفاده نمودند به گونه اي بود که حضرت امام نه در اصل نهضت و مبارزه عليه طاغوت و نه پس از آن، هيچ گاه اطرافش از ياران و علاقه مندان باوفايش خالي نبود و اين خود نعمتي بود که خداوند تبارک وتعالي به او عنايت فرمود. پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز، براي واگذاري مسئوليت ها و امور کشور به افراد لايق و توانمند کمترين مشکلي وجود نداشت و حضرت امام، پس از آن همه ي ترورهاي کورِ شخصيت هاي کشوري، به راحتي توانستند برنامه هاي انقلاب را با چينش و سپردن ادارة امور به افراد ديگر دنبال کنند و راه و روش خود را در رهبري و هدايت مردم و جامعه استحکام ببخشند. از اين رو، شايد بتوان گفت که: آيت الله صانعي يکي از شاگرداني است که از بُعد علمي بيشترين استفاده را از محضر حضرت امام برده است. او که حضور در کنار امام و شاگردي از مکتب او را افتخار زندگي علمي، سياسي و معرفتي خود مي داند، خود را تربيت يافتة استادي مي بيند که زمينه را براي رشد فکري و علمي او فراهم نموده و در عين حال عنايت ويژه اي هم به شاگردش ابراز داشته است. آيت الله صانعي، توجّه و ميدان دادن حضرت امام به شاگردانش را اين چنين ترسيم مي کند: «... در مسايل علمي، امام هيچ وقت اين گونه نبود که به کسي اجازه حرف زدن ندهد. نظرياتي که مي داد، حتي رساله اي را که نوشته بود، با ايشان صحبت مي شد و ايشان جواب مي داد و جواب هم قانع کننده بود. همان طور که در درسش اين چنين بود. هيچ گاه به نظرية خودش و به آن چه که خودش مي فرمود مغرور نبود، بلکه زمينه و فضا را براي سخن گفتن و اشکال کردن شاگردان فراهم مي کرد. ... در تربيت شاگردان و رشد دادن افراد، خيلي امام بزرگوار بود. يک روزي امام در مسجد اعظم که تدريس مي فرمودند، بحثي را مطرح کردند، من شبهه ايي به ذهنم آمد، وقت گذشته بود، بعد از درس، ايشان سريع رفتند. من هم رفتم منزل ايشان، سؤال را نوشتم و خدمتشان دادم، نوشته را خواند و کنار گذاشت و جواب نداد. از منزل بيرون آمدم، به اخوي (آيت الله حاج شيخ حسن صانعي) گفتم: امام امروز جواب شبهه ي ما را نداد. گفت: خيلي توقع داري. صبية امام بيمارستان بستري است و پزشکان تقريباً قطع اميد کردند، طبيعي است که حواس امام به جريان صبيه اش باشد. ـ البته امام در جريان مريضي صبيه اش براي شفاي او در منزل اخوي ختم(أَمَّن يُجِيبُ) گرفتند و مرحوم قاضي را دعوت کردند و طلبه ها را هم مهمان کردند. به هر حال وضع خوب شد. ـ فردايش قبل از اين که درس را شروع کند، فرمود: فلاني ديروز اشکالي نوشته و به من داد، منتها من ديروز در اثر گرفتاري هاي خاصّي که داشتم جواب ندادم، معذرت مي خواهم و الآن جواب مي دهم و وارد بحث شدند و مفصّل جواب دادند. ببينيد، اين خيلي بزرگواري است و در تربيت افراد نيز خيلي مؤثّر است. ... ما که در درس خدمت امام مي رفتيم پس از کلاس؛ چه در فقه اش و چه در اصولش، دنبال سر امام راه مي افتاديم، در همان کوچه هايي که به طرف منزل ايشان منتهي مي شد، با ايشان مي رفتيم و شبهات خود را مطرح مي کرديم. امام يک بار هم نشد بفرمايد: چرا دنبال من راه مي اُفتي؟ ما مي رفتيم و مسايل را مي پرسيديم و جواب مي داد و هيچ وقت روترش نمي کرد.[14] امام به سؤالات شاگردان توجّه و عنايت داشت».[15] --------------------------- [14]. با اين که اين موضوع بين سالهاي 1334 تا 1342 شمسي بوده است، ليکن وقتي که انقلاب اسلامي پيروز شد و امام به کشوربرگشتند، اين مسايل در خاطرشان بوده و عنايت فرمودند و آن جريان را در تاريخ 19 / 10 / 1361 با جملات ذيل اينگونه بيان نمودند: «من آقاي صانعي را مثل يک فرزند بزرگ کردهام. اين آقاي صانعي، وقتي که سالهاي طولاني در مباحثاتي که ما داشتيم تشريف ميآوردند، ايشان بالخصوص ميآمدند با من بحث ميکردند و من حظ ميبردم از معلومات ايشان، و ايشان يک نفر آدم برجستهاي بين روحانيون است و يک مرد عالمي است». (صحيفه امام، ج 17، ص 231) [15]. برگرفته از مصاحبه های حضرت آيتالله صانعي.
|