Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کتابخانه فارسی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: ب) آيات عام

ب) آيات عام

(وَجَزَاء سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ)؛[75]

و جزاى بدى، مانند آن، بدى است. پس هر كه درگذرد و نيكوكارى كند، پاداش او به عهده ی خداست. به راستى او ستمگران را دوست نمى دارد.

(وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُوْلَئِكَ مَا عَلَيْهِم مِّن سَبِيلٍ)؛[76]

و هر كه پس از ستم ]ديدنِ[ خود يارى جويد ]و انتقام گيرد[، راه ]نكوهشى[ بر ايشان نيست.

(وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهـُوَ خَيْرٌ لِّلصَّابِرينَ)؛[77]

و اگر عقوبت كرديد، همان گونه كه مورد عقوبت قرار گرفته ايد، ]متجاوز را[ به عقوبت رسانيد، و اگر صبر كنيد، البته آن براى شكيبايان بهتر است.

(الشَّهْرُ الْحـَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحـَرَامِ وَالْحـُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُواْ اللهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللهَ مَعَ الْمـُتَّقِينَ)؛[78]

ماه هاى حرام را در مقابل ماه هاى حرام قرار دهيد، و ]هتك[ حرمت ها قصاص دارد. پس هر كس بر شما تعدّى كرد، همان گونه كه بر شما تعدّى كرده، بر او تعدّى كنيد و از خدا پروا بداريد و بدانيد كه خدا با تقوا پيش گان است.

مدعاى ما اين است كه اين آياتْ اطلاق دارد و با صراحت، بر برابرى ميان زن و مرد، برده و آزاد، مسلمان و كافر دلالت مى كند؛ چنان كه نسبت به مليّت، رنگ و نژاد اطلاق دارد. اين اطلاق و صراحتِ در دلالت، با مذاق شريعت و جهت گيرى كلى كتاب و سنّت در مساوات و برابرى انسان ها، تأييد مى گردد.

قرآن كريم همه ی آدميان را فرزندان آدم و حوا مى داند و در مبدأ آفرينش و استعدادهاى انسانى ميان آنان فرقى نمى گذارد :

(يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيرًا وَنِسَاء)؛[79]

اى مردم، از پروردگارتان كه شما را از نفس واحدى آفريد و جفتش را ]نيز[ از او آفريد، و از آن دو، مردان و زنان بسيارى پراكنده كرد، پروا داريد؛ و از خدايى كه به ]نام[ او از همديگر درخواست مى كنيد، پروا نماييد.

و در آيه اى ديگر، مايه برترى آدميان را تقوا بر مى شمرد:

(يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللهِ أَتْقَاكُمْ)؛[80]

اى مردم، ما شما را از مرد و زن آفريديم، و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت، ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست.

و نيز مى توان به اين روايت ها اشاره كرد که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود :

أيّها النّاس إنّ ربّكم واحد، وإنّ أباكم واحد، كلّكم لآدم، وآدم من تراب، إنّ أكرمكم عندالله أتقاكم، وليس لعربيّ على عجمي فضل إلّا بالتقوى؛[81]

اى مردم، به راستى كه پروردگارتان يكى است، پدرتان يكى است. همه ی شما فرزند آدم هستيد و آدم از خاك است. به راستى كه ارجمندترين شما نزد خداوند، پرهيزگارترين شماست. هيچ عربى را بر غير عربْ برترى نيست، جز به پرهيزگارى.

همچنین رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

النّاس سواء كأسنان المشط؛[82]

مردم مانند دندانه هاى شانه برابرند.

و نيز رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

فالنّاس اليوم كلّهم أبيضهم و أسودهم و قرشيهم وعربيهم وعجميهم من آدم، و أنّ آدم(علیه السلام) خلقه الله من طين و إنّ أحبّ النّاس إلى الله عزّوجلّ يوم القيامة أطوعهم له وأتقاهم؛[83]

امروز تمامى مردم ]در پرتو آيين اسلام[،سفيد و سياه، قرشى و عرب و عجم از آدم زاده شده اند و به راستى كه خداوند آدم را از خاك آفريد؛ و دوست داشتنى ترينِ مردم نزد خداوند عزّوجلّ در روز قيامت، مطيع ترين و پارساترين آنهاست.

و نيز رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

إنّ النّاس من آدم إلى يومنا هذا مثل أسنان المشط، لافضل للعربيّ على العجميّ، ولا للأحمر على الأسود إلّا بالتقوى؛[84]
به راستى كه همه ی مردم، تا اين روزگار ما، از آدم اند ] و برابرند[؛ مانند دندانه هاى شانه؛ عرب را بر غير عرب و سرخ گونه را بر سياه فضيلتى نيست، مگر در سايه پارسايى.

و نيز امام على(علیه السلام) فرمود:

النّاس إلى آدم شرع سواء؛[85]

مردمان تا آدم، همه برابرند.

خلاصه آنكه اين آيات ـ كه با آيات و روايات هاى ديگر تأييد مى شوند ـ بر برابرى انسان ها در قصاص دلالت دارند، و هيچ گونه نابرابرى را برنمى تابند.

در برابر اين استدلال، دو شبهه ممكن است مطرح گردد، كه اينك به بررسى و نقد آن دو مى پردازيم :

1. ممكن است گفته شود آياتِ متضمّن قصاص (آيه اول و دوم از گروه نخست) و نيز آيه انتصار هيچ گونه اطلاق و شمولى نسبت به برابرى قصاص در طوايف ياد شده ندارند؛ زيرا اين آيات بر اصل قصاص دلالت دارند و از آن رو كه در آن زمان، قصاص با وجود تفاوت ميان زن و مرد و برده و آزاد، صادق بود، اين آيات نيز مى توانند مؤيّد همان باشند.

به تعبير ديگر، از اين آيات نمى توان برابرى در قصاص را به دست آورد؛ چرا كه اين آيات بر اصل قصاص دلالت دارند، و در آن زمان، نابرابرى در قصاص مرد و زن و برده و آزاد رايج بوده و در عين حال به آن قصاص مى گفتند.

در پاسخ به اين ايراد، بايد گفت :

اولاً؛ آيات ديگر مثل آيه (وَجَزَاء سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِّثْلُهَا)[86] و نيز (أَنَّ آلنَّفْسَ بِالنَّفْسِ)[87] بر برابرى و عدم تفاوت دلالت دارند و براى استدلال كفايت مى كنند.

ثانياً؛ صدق قصاص با وجود نابرابرى در ميان مردمان جاهل، مبتنى بر عقايد و باورهاى باطل آنان بوده و عرف انسانى با فطرت اصلى اش به برابرى و عدم تفاوت، اعتقاد دارد. پس صدق قصاص نزد آنان نمى تواند ملاك صدق آيات قرآنى ـ كه بر حق و حقيقت مبتنى است ـ باشد.

ثالثاً؛ عرف زمان ما ـ كه بر شعور و ادراك و فرهنگ بالاى انسان ها مبتنى است ـ قصاص را به صورت برابر، شامل همه ی طوايف مى بيند و اين ملاك صدق آيات قرآنى است.

رابعاً؛ آن جا كه احكام بر عناوين مترتب گردد ـ مانند اين آيات ـ ملاك دلالت، صدق عنوان است، گرچه برخى از مصاديق آن در دوره هاى پس از نزول شكل گيرد. بلى اگر احكام بر مصاديق خارجى مترتب گردد، ملاك دلالت، همان مصداق هاى زمان جعل حكم است.

2. دومين ايراد آن است كه آيه (كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحـُرُّ بِالْحـُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ)[88] بر اختلاف و تفاوت در اين طوايف دلالت دارد و معناى آيه چنين است كه: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده، مرد در برابر مرد و زن در برابر زن، قصاص مى شود. اين آيه از آن رو كه صريح در نابرابرى است، مى تواند اطلاق و شمول ديگر آيات را نيز مقيّد سازد.

پاسخ اين ايراد چنين است كه: اين آيه نيز بر مساوات و برابرى در اين سه گروه، دلالت دارد؛ يعنى اینها با هم برابرند و قصاص بايد بر قاتل اجرا شود؛ هركه باشد و نيز مقتول هر كه باشد. توضيح مطلب چنين است :

اين آيه ناظر بر اين مطلب است كه قصاص تنها بايد بر قاتل اجرا گردد و نه ديگرى؛ در مَثَل، اگر انسانِ آزادى، انسانِ آزاد ديگرى را كشت، خود او بايد قصاص شود، نه برده وى؛ با اين توجيه كه گفته شود: قاتل از مقتول برتر است و بايد برده قاتل ـ كه در رتبه اجتماعى مقتول است ـ به جايش قصاص شود.

و يا اگر برده اى، برده اى را كشت، بايد خودِ قاتل قصاص شود و گفته نشود كه اين برده ی قاتل چون با گروه اجتماعى بالاترى ارتباط دارد، بايد انسانِ آزادى را از طبقه فرو دست به جاى او قصاص كرد.

و يا اگر زنى، زنى را كشت، خودِ او بايد قصاص شود، نه مردى به جاى آن زن؛ با اين استدلال كه اين زن وابسته به طبقه اشراف است و در رتبه مقتول نيست، بلكه از او برتر است؛ پس بايد مردى را به جاى او قصاص كرد كه در رديف و رتبه مقتول باشد.

با اين توضيح، اين آيه نه تنها بر تفاوت و نابرابرى دلالت ندارد، بلكه بر برابرى و رفع تفاوت ها تأكيد مى كند.

با توجه به مطلب ياد شده، اين آيه را دو گونه مى توان تفسير كرد؛ بر پايه يك تفسير، تفاوت و نابرابرى در قصاص به اثبات مى رسد و بر پايه تفسير ديگر، تساوى و برابرى از آيه استفاده مى شود. از آن رو كه تفسير اول با ساير آيات و مذاق شريعتْ ناسازگار است و مستلزم تقييد ديگر ادلّه مى شود ، كه لسان و پيام آنها از تقييد ابا دارد، پس دومين تفسير، روشن تر است و بايد همان مبنا قرار گيرد. از سوى ديگر، تفسير دوم با شأن نزول آيه نيز سازگار است. شأن نزول اين آيه در تفسير مجمع البيان اين گونه بيان شده است :

اين آيه درباره ی دو قبيله از عرب نازل شد كه يكى را بر ديگرى برترى بود. آنان زن هاى طايفه خود را بدون مهريه به ازدواج در مى آوردند. اين قبيله سوگند ياد كردند كه اگر برده اى از ما كشته شود، در برابرش، فردِ آزادى از آنان را مى كشيم؛ در برابر زنى از قبيله ما مردى از آنان را مى كشيم و در برابر مردى از قبيله ما دو مرد از آنان را مى كشيم، و جراحت هاى قبيله خود را دو برابر جراحت هاى آنان به حساب مى آوردند. تا اين كه اسلام آمد و خداوند اين آيه را نازل كرد.[89]

اين مطلب در تفاسير ديگر نيز آمده است.[90]

اگر گفته شود اين آيه در تفسير دوم ظهورى ندارد، بايد گفت كه لااقل مورد احتمال است و اطلاق آيه هاى ديگر ثابت است.

نكته جالب اينجاست كه فقيهان عامه معتقدند: مرد در برابر زن قصاص مى شود و لازم نيست چيزى اضافه پرداخت شود. آنان اين نظريه را از امام على(علیه السلام) و ابن مسعود نقل كرده اند.[91] در عين حال، همان گونه كه آورديم آيت اللّه صانعى ضمن ردّ نظريه مشهور، به «تساوى زن و مرد، مسلمان و غير مسلمان در قصاص» اعتقاد داشته و تأكيد دارد:

عمده ترين دليل مشهور، اخبار مستفيضه مى باشد؛ ليكن تكيه بر اين روايات و استدلال به آنها با اين كه از نظر سندى و دلالى تمام مى باشد، مشكل بلكه ممنوع است؛ زيرا اين اخبار مخالف با كتاب، سنّت، عقل و قواعد و اصول مسلّم اسلام مى باشند؛ و عدم حجيّت چنين اخبارى از خورشيد روشن تر است؛ زيرا يكى از شرايط قطعى در حجيّت حديث، عدم مخالفت آن با كتاب و سنّت است و بر اين شرط روايات زيادى دلالت دارد... .[92] اخبار مربوط به مشروط بودن قصاص مرد در برابر زن به ردّ فاضل ديه، با آيات بسيارى مخالفت دارد كه از آن جمله مى توان به آيات زير مراجعه كرد:

1 ـ (وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً).[93]
2 ـ (إِنِ الحُكْمُ إِلَّا للهِ يَقُصُّ الْحقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ).[94]
3 ـ (وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ).[95]

با وجود اين آيات و روايات، شكى نيست كه اين تفاوت از نظر منطق قرآن و سنّت از مصاديق ظلم است. به علاوه عرف و عقلا هم وقتى ملتفت به اين حكم مى شوند، شكّى در اين كه اين مسأله از مصاديق ظلم است نمى كنند و به ذهن آنها خطور مى كند كه خداوند متعال چگونه چنين حكمى كه سبب تفاوت و تحقير زنان است و اين كه ارزش آنها نصف ارزش مردان مى باشد را صادر نموده است، بلكه در نفس طرح اين سئوال و وجود شبهه در اين باره و اهتمام فقها به پاسخ گويى و توجيه آن، دليل روشنى به تسليم فقها به وجود ظلم در اين تفاوت گزارى مى باشد.

يكى ديگر از آيات، اين گفته ی خداوند متعال است كه مى فرمايد:

(وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجـُرُوحَ قِصَاصٌ)؛[96]

و ]در تورات بر بنی اسرائیل[ حکم کردیم که نفس را در مقابل نفس قصاص کنید و چشم را در مقابل چشم و بینی را به بینی و گوش را به گوش و دندان را به دندان، و هر زخمی را قصاص خواهد بود.

چنان كه ملاحظه مى شود، مخالفت اخبار مورد استناد مشهور فقها با اين آيه به گونه اى واضح است كه نيازى به توضيح ندارد. بنابراين، قصاص مرد در برابر زن با ردّ نصف ديه از مصاديق نفس به نفس نيست، بلكه از مصاديق نفس به نفس، به شرط پرداخت ديه است.
به بيان ديگر مى توان گفت كه: اين آيه بر اين مطلب دلالت مى كند كه خون هيچ انسانى رنگين تر از خون انسان ديگر نيست؛ لذا ملزم نمودن اولياى دم زن به پرداخت نصف ديه به ورثه قاتل كه مفاد اخبار و فتاوا مى باشد، مخالف و مغاير با اين آيه است.

حاصل سخن آنكه در مسأله قصاص، نه برابرى در جنسيّت (زن بودن ومرد بودن) لازم است و نه برابرى در ديانت (مسلمان بودن)؛ بلكه آيات قرآنى اقتضا دارد كه جان انسانى محترم است و هر كس عمداً اقدام به قتل ديگرى كند، خانواده مقتول مى توانند، قاتل را قصاص كنند، بدون آنكه لازم باشد مالى را به عنوان مابه التفاوت ديه پرداخت كنند. روايت هايى كه در اين مسأله وارد شده از آن جهت كه با قرآن مخالفت دارند، و داراى ايرادهاى فقه الحديثى اند، نمى توانند مرجع فتوا و رأى فقهى قرار گيرند.

----------------------------
[75]. شورى، آيه 40.
[76]. شورى، آيه 41.
[77]. نحل، آيه 126.
[78]. بقره، آيه 194.
[79]. نساء، آيه 1.
[80]. حجرات، آيه 13.
[81]. تحف العقول، ص 34؛ بحارالأنوار، ج 76، ص 350، ح 13.
[82]. كنزالعمّال، ج9، ص‌38، ح‌24882؛ و بحارالأنوار، ج78، ص215، ح‌108.
[83]. بحارالأنوار، ج 22، ص 118، ح 89.
[84]. بحارالأنوار، ج22، ص 348، ح 64.
[85]. بحارالأنوار، ج 75، ص 57، ح 119.
[86]. شورى، آيه 40.
[87]. مائده، آيه 45.
[88]. بقره، آيه 178.
[89]. مجمع البيان، ج 1، ص 264.
[90]. مانند: الكشّاف، ج 1، ص 221؛ و زبد البيان، ص 671.
[91]. أحکام القرآن، ج1، ص 172.
[92]. نک: الکافي، ج1‌، ص 69؛ و وسائل الشيعه، ج 27، ص 110 ـ 123 از ابواب صفات قاضي.
[93]. انعام، آيه 115؛ « و کلام خداوند تو تماماً راستي و عدالت است».
[94]. انعام، آيه 57؛‌ « فرمان به جز از ناحيه خدا نخواهد بود،‌ که به حق دستور مي‌دهد و او بهترين حکم فرمايان است».
[95]. فصّلت، آيه 46؛ « و خداوند هيچ بر بندگان ستم نخواهد کرد».
[96]. مائده،‌ آيه 45.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org