|
اشکال در روايت هشتم و نهم
در اين دو روايت نیز، هم اشکال سندي وجود دارد و هم اشکال دلالي. اشکال سندي در روایت، وجود «يزيد صائغ»[109] است که وی مجهول ميباشد و در سلسلهی سند هر دو روايت وجود دارد. در روايت هشتم هم، مجهول بودن «شعيب» مضرّ به حجّيت روايت ميباشد، همانطور که در روايت نهم، وجود «مثنّي» ـ به همان علتی که در روايت ششم گذشت ـ موجب ضعف سند و عدم حجيّت آن روایت است. و اما اشکال دلالی این دو روایت آن است که در ذيل هر دو روايت، کلامي به معصومعلیه السلام نسبت داده شده که با هيچيک از اصول مسلّم و ضوابط محکم حکمراني ائمه اطهار:، نه تنها سازگاري ندارد، بلکه با شيوهی آن بزرگواران در زمانهايي که حاکم مسلمين بودهاند نیز متضاد ميباشد؛ زيرا ولايت آن بزرگواران، زمانی که قدرت را در اختیار داشتند، بر پایهی رحمت، عدل، مصلحت انديشي و ارشاد و هدايت بوده است و در ابلاغ احکام شرعي و دینی از روش اقناع جامعه، همراه با بيان ادلّهی احکام، استفاده مينمودند، نه از روش اجبار و شلاق و شمشير؛ چرا که احکام الله از آن جهت که موافق با عدل و دوستي و مطابق با فطرت انساني است، نيازي به اجبار و اکراه ندارد، بلکه انسانها هنگامي که با احکام واقعي اسلام، که به دور از خرافات و تزوير است، مواجه شوند، ناخودآگاه به سوي آن گرايش پيدا ميکنند و روشن است که اجبار و شلاق و شمشير، جز عداوت و دشمني، ثمرهاي ندارد، در صورتي که دين و آيين حنيف محمّدي6 جز حُبّ و محبّت نسبت به دين و واليان دين نميباشد. «هل الدين إلّا الحبّ».[110] 10. صحيحة الأحول مؤمن الطاق، عن أبي عبداللهعلیه السلام، قال: سمعته يقول: «لا يرثن النساء من العقار شيئاً، ولهنّ قیمة البناء والشجر والنخل»؛يعني (من البناء) الدور، وإنّما عني من النساء الزوجة؛[111] امام صادق علیه السلام فرمود: زنان از خانه و زمین ارث نمیبرند، ولیکن از قیمت ساختمان و درخت و نخل، ارث میبرند.
|