|
3ـ قاعدة عدالت از نظر عقل
به جز آيات و روايات، عقل هم بر اين امر گواهى دارد. اصوليان شيعى و معتزلى به حسن و قبح عقلى ملتزماند و بارزترين مصداق آن را عدل و ظلم مىدانند. آنان ادراك يا حكم عقل را در اين زمينه امرى استقلالى دانستهاند؛ يعنى عقل بدون استمداد از شرع به اين امر دلالت دارد و حکم مىکند. و اگر ما بر اساس نظريه مرحوم نائيني(قدس سره) به ملازمه بين حکم عقل و شرع «کلّما حکم به العقل، حکم به الشرع» معتقد باشيم، دلالت حکم عقل بر قاعده بودن عدالت در دين هم جهت شرعى پيدا مىکند، و اگر اين ملازمه را هم قبول نداشته باشيم، اينکه خداوند عقل را حجت و راهنماى باطنى براى انسانها قرارداده است، تا هم حقايق نظام تکوين را دريابند و هم راهى براى وصول به حکم الله داشته باشند؛ امرى ترديد ناپذير است. وگرنه عقل در رديف کتاب و سنت براى استنباط حکم الله قرار نمىگرفت. مصطفى مراغى از مفسران اهل سنت مىگويد: أمّا مصدر العدالة في الشريعة الإسلاميّة بعد الكتاب و السنّة و الإجماع فهو العقل و حکمة التشريع في الإسلام؛[1] مصدر و دليل عدالت در شريعت اسلامى پس از قرآن، سنت و اجماع، عقل و حكمت قانونگذارى در اسلام است. -------------------------------------------------------------------------------- [1]ـ مجلة الأزهر، ج 26، ش1516، س1374ق، مقاله «مقارنة بين العدالة التشريعية في القوانين الوضعية والرأي في التشريع الإسلامى.»
|