|
نقد و بررسى كلى
سه دسته روايت ـ كه مورد استناد رأى مشهور فقيهان قرار داشت ـ به اجمال گزارش شد. در ضمن نقل آن روايت ها پاره اى از ايرادها و اشكال ها را نيز بر شمرديم، آنچه در انتهاى اين بحث، بدان مى پردازيم، توضيح ايراد اصلى اين قبيل روايات ـ صرف نظر از اشكال هاى ذكر شده ـ است. ايراد اصلى اين دسته از روايات، مخالفت آنها با كتاب و سنت است. آيات و روايات بسيارى بر نفى ظلم و ستم از خداوند دلالت دارند; چنان كه آيات و روايات بسيارى در برابرى زن و مرد در هويّت انسانى گواهى مى دهند. كنار هم نهادن اين دو دسته از آيات و روايات اقتضا دارد كه در پرداخت خون بهاى زن و مرد تفاوتى نباشد. اگر زن و مرد در حقيقت انسانى، استعداد و توانمندى ها يكسان اند، نمى توان در پرداخت خون بهاى آنان تفاوتى قايل شد. بدين جهت، در تكليف آزاد كردن برده، به تصريح قرآن، تفاوتى وجود ندارد و آنچه به عنوان فلسفه و حكمت در برخى از پژوهش ها مورد اشاره قرار گرفته و به جايگاه متفاوت اقتصادى زن و مرد بر مى گردد، چنان كه پيش تر اشاره شد، در نصوص دينى و رواياتْ مذكور نيست; گذشته از آنكه در جوامع مختلف نيز كاركرد اقتصادى زن و مرد يكسان نيست. به علاوه، از قايلان به اين فلسفه بايد پرسيد كه چرا اين تفاوت در باره پسران و دختران خردسال، پيرمردها و پيرزن ها، جنين پسر و جنين دختر، از كار افتادگان و كسانى كه از لحاظ اقتصادى سودآورى بالايى ندارند، اجرا مى شود; با آنكه آنها كاركرد اقتصادى نامتعادل ندارند؟ در اينجا برخى از آيات و روايات ياد شده، آورده مى شود: آيات بسيارى دلالت دارند كه سخن و احكام خداوند بر پايه عدالت و حقيقت است و او به بندگان، ظلم و ستم روا نمى دارد; نه در عرصه تكوين و نه در عرصه تشريع; مانند : (وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً...);[1] و سخن پروردگارت به راستى و داد، سرانجام گرفته است. (... إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ...);[2] حكم و دستور به دست خداست، كه حق را بيان مى كند. (... وَ مَا رَبُّكَ بِظَـلَّـم لِّلْعَبِيدِ);[3] خداوند هرگز نسبت به بندگان خود بيدادگر نيست. (إِنَّ اللَّهَ لاَ يَظْـلِمُ النَّاسَ شَيْـًا وَ لَـكِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ يَظْـلِمُونَ);[4] خداوند به هيچ وجه به مردم ستم نمى كند، ليكن مردم، خود بر خويشتن ستم مى كنند. (إِنَّ اللَّهَ لاَ يَظْـلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّة...);[5] در حقيقت، خداوند به اندازه ذرّه اى ستم نمى كند. (... وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُـلْمًا لِّلْعِبَادِ);[6] و خداوند بر بندگان [خود] ستم نمى خواهد. (... وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّــلِمِينَ);[7] و خداوند ستمكاران را دوست نمى دارد. اين آيات، ظلم و ستم را از خداوند متعال نفى مى كنند و ساحت او را از آن منزه مى دانند. از سوى ديگر، به نظر انسان ها، تفاوت گذاردن ميانِ ديه زن و مرد، ظلم بوده، از عدالت و حقيقت به دور است; زيرا زنان با مردان، در هويت انسانى، حقوق اجتماعى و اقتصادى برابرند، و عقل بر اين برابرى گواهى مى دهد و كتاب و سنت نيز آن را تأييد مى نمايند. خداوند، خود در كتابش در باره برابرى زن و مرد فرموده است : (يَـأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن نَّفْس وَ حِدَة وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيرًا وَنِسَآءً...);[8] اى مردم، از پروردگارتان ـ كه شما را از «نفس واحدى» آفريد و جفتش را نيز از همان حقيقت آفريد، و از آن دو، مردان و زنان بسيارى پراكنده كرد ـ پروا داريد. در اين آيه، تقوا و پرواپيشگى نسبت به رب و مدبر و مربى انسان هاست; برخلاف آيات ديگر كه تقوا به صورت مطلق آمده است، مانند :(اتَّقُواْ).[9] به نظر مى رسد كه اين نسبت و اضافه درصدد القاى اين مطلب است كه انسان ها در حقيقتِ انسانى يكسان اند و ميان زن و مرد، بزرگ و كوچك و نيرومند و ناتوان، تفاوتى نيست. آن گاه فرمان مى دهد كه: اى انسان ها، پروا پيشه كنيد و در حقّ يكديگر ستم روا مداريد. مرد بر زن، بزرگ نسبت به كوچك، نيرومند نسبت به ناتوان، و مولا نسبت به برده ستم نكند. دامنه اين پرواپيشگى نيز گسترده است و تمامى زمينه هاى اقتصاد، سياست، قانون و... را شامل مى گردد. پس انسان ها، به دلالت اين آيه، مأمورند تا از آنچه در نظر عرف و عقلا ستم محسوب مى شود، پرهيز كنند و خداوند سزاوارتر است كه خود چنين نكند. از اين رو، دلالت اين آيه بر تساوى انسان ها و نفى نابرابرى در احكام و قوانين نسبت به آنها ترديدناپذير است. آيات ديگرى نيز بر اين تساوى و برابرى دلالت دارند; مانند : (ياايها الناس إِنَّا خَلَقْنَـكُم مِّن ذَكَر وَ أُنثَى وَ جَعَلْنَـكُمْ شُعُوبًا وَ قَبَآلـِلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَـلـكُمْ...);[10] اى مردم، ما شما را از مرد و زن آفريديم، و شما را ملتْ ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت، ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. (... ثُمَّ أَنشَأْنَـهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَــلِقِينَ);[11] آن گاه [جنين را] در آفرينشى ديگر پديد آورديم. آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است. روايت هايى كه پيش از اين در صفحه 131 تا 135 آورديم نيز بر اين تساوى و برابرى دلالت دارند. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . انعام، آيه 115. [2] . انعام، آيه 57 . [3] . فصلت، آيه 46; آل عمران، آيه 182; انفال، آيه 51; حج، آيه10; ق، آيه 29. [4] . يونس، آيه 44. [5] . نساء، آيه 40. [6] . غافر، آيه 31. [7] . آل عمران، آيه 57 و 140. [8] . نساء، آيه 1. [9] . بقره، آيه 103 و 123 و... . [10] . حجرات، آيه 13. [11] . مؤمنون، آيه 14.
|