Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کتابخانه فارسی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: تغيير وقف

تغيير وقف

(س 462 و 463) شخصى تعداد هيجده نخل خرما واقع در پنجاه كيلومترى محلّ سكونت خودش را براى امام حسين(عليه السلام) وقف نموده، كه درآمد آن را خرج مراسم تعزيه و عزادارى نمايد، و الآن چون خودش پير شده و قدرت رسيدگى به آنها را ندارد و احتمال مى دهد كه اين نخلها از بين برود، يا مقدار ناچيزى از درآمد آن خرج مجالس عزادارى شود. آيا مى تواند نخلهاى وقف شده را بفروشد و به جاى آن تعداد بيست نخل خرما در محلّ سكونت خود وقف نمايد تا فرصت رسيدگى بهتر به آنها را داشته باشد؟

ج ـ تغيير و تبديل وقف جايز نيست، مگر اينكه وقف مورد تخريب و از بين رفتن قرار گيرد؛ امّا تبديل آن به نحوى كه انفع باشد در مثل مفروض سؤال، جوازش بعيد نيست. 18/12/76

(س 464) شخصى يك باغ را وقف حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) كرده تا از محلّ درآمد آن در شبهاى قدر، مؤمنين را اطعام كنند. در حال حاضر اين باغ، متروك شده و درختهاى آن خشك شده است. با توجه به اينكه در آن محل زمين مناسبى براى مسجد وجود ندارد و مؤمنين از اين جهت در مضيقه هستند، آيا تبديل زمين فوق به مسجد اشكال دارد يا خير؟

ج ـ اگر خريدارى شود و با پول آن، باغ و اگر نشد، چيز ديگر تهيّه كنند و درآمدش خرج اطعام شود و بعد از خريد، مى توان وقف مسجد نمود. 9/2/74

(س 465) شخصى مال معيّنى را براى مراسم عزادارى امام حسين(عليه السلام) وقف نموده تا در دهه محرم عزادارى شود، و فرد خاصّى را به عنوان متولّى تعيين كرده كه متولّى بعد از مدّتى كه به وقف عمل كرده، موقوفه را تبديل كرده است. آيا تبديل موقوفه بدون مجوّز شرعى، جايز است؟ در موارد تحقّق مجوّز آيا تغيير و تبديل آن، منوط به اجازه حاكم شرع است؟ در اين صورت آيا فرقى بين وقف عام و خاص وجود دارد؟ اگر موقوفه زمين شاليزار باشد و به باغ مركبات تبديل گردد، حكم درختان مذكور در هر يك از صور اذن و عدم استيذان از حاكم شرع در صورت لزوم استيذان، چيست؟ درختان، تحت مالكيت متولّى مى باشد يا جزء موقوفه؟ در صورت تحقّق شرايط تبديل، آيا تبديل اقرب به غرض واقف ضرورى است؟ در صورت جواز، در فرض تبديل شاليزار به باغ مركبات، آيا ملاك فوق وجود دارد؟

ج ـ از مفروض سؤال چنين استفاده مى شود كه زمين، موقوفه بوده تا درآمد آن صرف وقف گردد. بنابراين، تغيير در روش استفاده و بهره بردارى از زمين به نحوى كه بهتر و انفع براى وقف است يا مساوى با روش گذشته است مانعى ندارد؛ و آن چه در آن زمين كشت مى شود، ملك زارع است و در اين جهت فرقى بين زراعت محصول دار از قبيل حبوبات يا غرس اشجار نيست و اشجار هم مثل محصول، ملك كشاورز است نه وقف. خلاصه آنكه در اين گونه وقفها غرض اختصاص مال الاجاره به مصرف وقف است. آرى، اگر كسى زمينى را وقف نمود به شرط آنكه الى الأبد براى زراعت حبوبات از آن استفاده شود، نمى توان به نحو ديگرى استفاده كرد، ليكن چنين قيدها و شرط ها ثابت نيست، و لذا استفاده به هر نحو از زمين موقوفه براى منافع وقف، مانعى ندارد. بدين ترتيب پاسخ همه سؤالها از اين جواب معلوم مى شود؛ يعنى بعد از آنكه كشاورز زمين را اجاره نمود مالك همه درختهايى مى باشد كه خودش كاشته است. 19/1/78

(س 466) زمينى با دويست نخل خرما موقوفه بوده و در دوران جنگ تحميلى از بين رفته است، تكليف متولّى چيست؟ آيا واجب است از مال خود خرج كند و دوباره زمين را احيا كند؟

ج ـ واجب نيست متولّى از خود خرج كند و بايد زمين را، هر چند با اجاره دادن، مورد استفاده قرار دهد، و اگر زمين قابل استفاده نيست و از انتفاع خارج شده است و راه استفاده از آن را مردم در فروش و تبديل آن مى دانند، فروش آن و تهيّه زمين در جاى ديگر براى وقف، مانعى ندارد. 18/8/74

(س 467) اين جانب به منظور ارتقاى سطح فرهنگى مردم و ايجاد علاقه به مطالعه و كتاب خوانى در بين جوانان و به نيّت خير، تعدادى كتابهاى مذهبى، اخلاقى و اجتماعى از متدينين و مؤمنين و تعدادى را خودم تهيّه كرده و با كمك اهالى روستا، كتاب خانه كوچكى تأسيس نمودم. تا مدّتى قبل كه جمعيت روستا زياد بود و جوانان ساكن بودند، از كتب و قرآنها استفاده مى كردند؛ ولى به علّت مهاجرت روستاييان، مخصوصاً جوانان باسواد و اهل مطالعه، كتابها بدون استفاده باقى مانده و كسى نيست تا از آنها استفاده كند. با توجّه به اينكه كتب فوق وقف براى كتابخانه مسجد مى باشد، آيا مى توان آنها را به مسجد روستا يا شهرى كه نياز به كتاب دارد، انتقال داد؟ آيا مى توانم براى استفاده، به كتابخانه شخصى خودم انتقال دهم؟

ج ـ انتقال به كتابخانه مسجد ديگر نه تنها مانعى ندارد، بلكه به خاطر ضايع نشدن وقف لازم است؛ امّا انتقال به كتابخانه شخصى، ولو براى مطالعه باشد، جايز نيست؛ چون وقف براى كتابخانه مسجد بوده است. 14/7/76

(س 468) آيا خارج نمودن مهرهايى كه در مساجد وجود دارد براى اقامه نماز جماعت در منزل، جايز است؟

ج ـ جايز نيست. 9/5/77

(س 469) اگر واقف شرط مصلحت وقف را به تشخيص متولّى وقف قرار دهد و متولّى، مصلحت وقف را در تبديل محلّ وقف به احسن بداند؛ براى مثال اگر محلّ وقف فرسوده و تقريباً غيرقابل استفاده مفيد باشد، آيا متولّى وقف مى تواند آن را به ساختمان جديد تجارى تبديل كند؟

ج ـ تمام شرايطى كه واقف در حين عقد وقف قرار داده لازم العمل، و شرط مورد سؤال نيز از آن جمله است. آرى، شرط خلاف شرع يا خلاف مقتضاى عقد وقف، باطل و غير نافذ است. 20/10/76

(س 470) شخصى دو دانگ مفروض از هشت دانگ ملكى خود را در يك روستا در سال 1324 طى يك وقف نامه عادى، وقف مى نمايد، بعداً در سال 1325 تقاضاى ثبت ملك را مى دهد، به ثبت او اعتراض مى شود و دادگاه بدوى، حكم به نفع معترض مى دهد و واقف تقاضاى تجديدنظر مى كند و حكم در مراحل تجديدنظر نقض مى گردد. در سال 1331 واقف مجدّداً طى يك سند رسمى در دفترخانه اسناد رسمى، دو دانگ فوق را وقف مى نمايد و در سال 1335 اقدام به عقد مصالحه نموده و دو دانگ فوق را صلح نموده است. حال با توجه به اينكه عقد وقف، قبل از عقد مصالحه بوده و قبض و اقباض به علّت اينكه خود واقف، متولّى بوده، صورت گرفته است و به وقف نيز عمل مى شده، آيا وقف شرعاً و قانوناً محقّق گرديده است يا خير؟ و به فرض صحّت وقفيّت وى، صلح بعد از وقف، چه حكمى دارد؟

ج ـ چون در وقف، قبض شرط است و قبض حاصل شده، وقف صحيح است؛ و صلح كردن ملكِ وقفى صحيح نيست، چون از شرايط صلح، ملكيّت است. 2/2/76

(س 471) در مواردى كه مجاز به فروش شىء يا اشياى وقف شده يا تمليك شده باشيم، آيا مى توانيم با پول آن، چيز ديگرى كه مورد احتياج مسجد است خريدارى كنيم، يا بايد صرف خريد همان شىء يا مشابه آن بشود؛ مثلاً آيا مى توان فرشى را كه مستهلك شده و به نظر خبره يا عرف بايد فروخته شود ـ اگر به فروش رسيد ـ آيا مى توان با پول آن براى مسجد، تلويزيون، ويدئو يا وسايل ديگر كه مورد احتياج مسجد است خريدارى كرد، يا بايد حتماً با پول آن فقط فرش خريدارى گردد؟

ج ـ بايد مشابه همان شىء خريدارى شود و مسجد محلّ عبادت است. 17/1/74

(س 472) ملك موقوفه اى با قدمت شصت سال در حال تخريب است و براى اينكه اين ملك از بين نرود، بنا شده كه خود ملك به صورت سرقفلى فروخته شود و به جاى آن، ملك ديگرى خريدارى شود تا باز زير نظر اداره اوقاف، درآمد آن صرف امور خيريّه گردد. با توجه به اينكه طبق وصيّت نامه ميّت، مى بايد از درآمد حاصل صرف امور خيريّه كنند و آن را به صورت پشت در پشت اداره نمايند، متمنّى است بفرماييد آيا مى توانيم سرقفلى اين ملك مخروبه را تبديل به مكان ديگرى كنيم تا علاوه بر اينكه باعث جلوگيرى از ضايع شدن موقوفه است، بتوانيم طبق وصيّت نامه ميّت عمل كنيم تا درآمد حاصل صرف امور خيريّه گردد؟

ج ـ مانعى ندارد؛ چون سبب از بين رفتن عين موقوفه و خروج از وقف بودن آن نيست و با گرفتن سرقفلى، اجاره داده مى شود؛ امّا مصرف سرقفلى در خريد جاى ديگر، ظاهراً مانعى ندارد، چون ظاهراً سرقفلى از درآمدى كه واقف براى آن نظر داده نيست. ناگفته نماند مدارك وقف بايد محكم باشد و اين گونه دخل و تصرّفها بايد زير نظر متولّى باشد و اگر متولّى ندارد، با اجازه از مجتهد عادل انجام گيرد. 18/12/72

(س 473) قطعه زمينى قبلاً وقف حوض و چاه مسجد شده و مؤمنين براى وضو گرفتن از آن استفاده مى كردند، اكنون واقف هم مرحوم شده است، با توجه به اينكه مسجد فوق براى برگزارى كلاسهاى فرهنگى، شديداً نيازمند به اتاق است و همچنين زنها وضوخانه و دستشويى ندارند، آيا شرعاً مى توانند قسمتى از وضوخانه را تبديل به فروشگاه نمايند؟

ج ـ جايز نيست. 11/2/75

(س 474) اگر زمينى در يك قسمت از صحرا وقف حمام يا مسجدى باشد، آيا تعويض آن با قطعه زمين ديگر كه مشابه و اندازه آن باشد، در قسمت ديگر صحرا، جايز است يا نه؟

ج ـ جايز نيست. 23/10/75

(س 475) شخصى دو دانگ از منزل خود در تهران را وقف مسجد و دو دانگ ديگر را وقف حسينيه اى در شهرستانى نموده و فوت كرده است. آيا مى توان اين منزل را تخريب و به حسينيه تبديل كرد؟ و يا اين منزل را تخريب و حسينيه اى ساخت و از اجاره آن، دو دانگ به آن مسجد و دو دانگ ديگر را به حسينيه پرداخت كرد؟

ج ـ وقفى كه به قبض موقوف عليهم داده شده و در تصرّف وقف در آمده است، واقف هم نمى تواند تغيير دهد، چه رسد به ديگران. آرى، اگر چيزى وقف نشده و فقط وصيّت به وقف نموده و مازاد بر ثلث است، نسبت به مازاد بر ثلث، مال ورثه و در اختيار آنهاست. 24/12/75

(س 476) يك قطعه زمين كوچك به مساحت بيست متر، واقع در يك روستا از قديم الايام به عنوان غريبخانه وقف شده كه الآن مخروبه شده و ديگر كسى مايل نيست آن را بسازد و بلااستفاده است. همسايه مجاور اين زمين حاضر است قطعه زمين مزروعى را با صلاحديد اهالى، براى حمام، مسجد، حسينيه يا مورد عام المنفعه ديگرى وقف كند و اين زمين را جزء منزل مسكونى خودش قرار دهد. با توجه به اينكه ديگر نه كسى هست كه آن را تعمير كند و نه مسافرى هست كه در اين گونه اماكن استراحت كند، آيا تبديل به احسن اين مكان، جايز است؟

ج ـ در مفروض سؤال، چنانچه در مقابل زمين غريبخانه، اجاره اى نمى دهند، مى توان تبديل به زمينى نمود كه درآمد و اجاره داشته باشد و مى توان اجاره آن را به مسافرانى كه پول ندارند و در مسافرخانه مى مانند پرداخت و يا در مصارف خيريّه براى واقف، مصرف كرد، چنان كه مى توان زمين ديگرى تهيّه كرد و جزء يكى از موارد ذكر شده در سؤال قرار داد. 29/1/73

(س 477) در يكى از مناطق روستايى و محلّ سكونت مردم، مسجدى وجود دارد كه اكنون بر اثر زلزله و تخريب روستا، در آن محل، كسى از شيعيان سكونت ندارد و تقريباً دو كيلومتر تا محلّ جديد روستا فاصله است. با توجه به اينكه مقدارى از مسجد تخريب شده و مدتى است كه كسى براى نماز به آن مسجد نمى رود، آيا مى توان اين مسجد را تخريب كرد و در آن كشت و زرع نمود تا درآمد آن صرف مسجد جديد در محلّ جديد روستا شود؟

ج ـ چون تخريب اين گونه و زراعت در زمين آن، سبب رواج تخريب مساجد و سوء استفاده ديگران مى گردد، حرام و غير جايز است. به علاوه كه جواز تخريب مسجد براى غيرتعمير و توسعه، و جواز كشت و تصرّفهاى غيرعبادى در امثال اين مساجد، محلّ كلام و اشكال است؛ و ناگفته نماند كه با احتمال نماز خواندن عابرين، هر چند بسيار اندك، و يا تجديد بناى قريه، هر چند با احتمال ضعيف، عدم جواز تخريب وحرمت آن ظاهراً واضح است. 21/2/72

(س 478) مسجدى به نام مسجد فاطمة الزهرا(عليها السلام) وجود دارد كه در نزديكى آن، يك مسجد ديگرى به همين نام قرار دارد. با توجه به اينكه سابقه مسجد دومى بيشتر است، آيا مى توان نام مسجد اولى را به نام مسجد الزهراء تغيير داد؟ (ضمناً در وقف نامه، نام مسجد، فاطمة الزهرا(عليها السلام) است).

ج ـ تغيير نام مسجد منع و حرمتى ندارد، مگر آنكه محرز شود كه واقف زمين يا واقف ساختمان، در ضمن صيغه وقف، نام خاصّى را شرط نموده است. بنابراين، در صورت عدم احراز چنين شرطى، آن هم در متن صيغه كه معمولاً هم احراز نمى شود، مانعى ندارد. 5/7/68

(س 479) با توجه به وقف نامه مورخه 1311 هجرى قمرى « هفت ثمن ديگر را در خانه خود واقف از قبيل اطعام و چاى و قليان به هر طور كه بداند صرف نمايد». آيا متوليان مى توانند مواردى كه الآن مبتلا به نبوده و نمى باشد از قبيل قليان، هزينه آن را صرف موارد خير ديگرى از قبيل تهيه برنج و روغن و امثالهم براى مستمندان و درماندگان و رسيدگى به امور ايتام و مواردى از اين قبيل كه نزديك به نظر مرحوم واقف باشد، هزينه نمايند؟

ج ـ با توجه به اينكه از ظاهر وقف نامه براى قليان، خصوصيتى استفاده نمى شود؛ بلكه ظاهر عبارت واقف «هفت ثمن ديگر را در خانه خود واقف از قبيل اطعام و چاى و قليان به هر طور كه بداند صرف نمايد»، پذيرايى متعارف و آبرومندانه بوده و با اختلاف امكنه و ازمنه تفاوت مى كند. 28/9/83

(س 480) آيا مدرسه اى را كه فرد خيّرى براى كلاسهاى پسرانه وقف كرده است مى توان به مقطع ديگر مثلاً تبديل آن به مدرسه دخترانه تغيير داد و تبديلهايى از اين قبيل را در آن انجام داد؟ آيا از نظر شرعى مى توانند نيت وقف را تغيير دهند؟

ج ـ وقفى كه به قبض موقوف عليهم داده شده و در تصّرف وقف در آمده است، واقف هم نمى تواند تغيير دهد چه رسد به ديگران. 6/5/82

(س 481) قطعه زمينى است كه چند سال جهت عزادارى حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) به عنوان حسينيه، وقف مؤبّد شرعى شده و هر ساله در آن عزادارى صورت گرفته است، و در حال حاضر چند نفر از واقفين آن از دنيا رفته اند، با توجه به اينكه ممكن است زمين فوق نسبت به جمعيت آينده روستا كوچك باشد، آيا ممكن است فروخته شود يا به عنوان فضاى سبز يا پاركينگ مسجد مورد استفاده قرار گيرد و يك زمين مناسب تر و بزرگ تر در محل ديگر روستا براى ساخت حسينيه اختصاص يابد يا خير؟

ج ـ فروش و انتقال و تغيير كاربرى نسبت به جايى كه وقف براى عزادارى شده و عزادارى هم در آن انجام گرفته، جايز نمى باشد و تخلّف از وقف است؛ و مسئله كمبود جا در آينده، مجوّز تغيير و فروش وقف نبوده و نيست. 18/1/82

(س 482) در نظر است در يك منطقه محروم، يك باب مدرسه كودكان استثنايى تأسيس گردد و قطعه زمينى به مساحت 2500 متر مربع مربوط به يكى از خيّرين محترم منطقه مدّ نظر قرار گرفته است. ايشان اعلام داشته اند كه زمين مزبور قبلاً با نيّت احداث دبيرستان دخترانه وقف و در اختيار آموزش و پرورش استان قرار گرفته است و لذا تغيير نوع كاربرى آموزشى آن مدرسه منوط به اذن مراجع عظام مى باشد. با توجه به اينكه هم اكنون دبيرستان دخترانه در محل ديگرى داير است و نياز كودكان استثنايى به دليل داشتن فضاى استيجارى بسيار نامناسب در اولويت مى باشد، متمنّى است نظر معظم له را جهت ابلاغ به نامبرده به اين اداره اعلام فرماييد.

ج ـ ظاهراً اين گونه وقفها كه وقف مشروط است و شرطش به خاطر بى فايده بودن نمى تواند تحقق پيدا كند ، مورد وقف به ملكيت مالك و واقف بر مى گردد، و چه نيكوست كه براى رعايت احتياط كه او هم آن مورد وقف را در كارهاى شبيه به غرض قبلى در وقف، وقف نمايد تا همانند مورد سؤال كه اجرش اگر زيادتر از قبلى نباشد، قطعاً كمتر نبوده و نيست. 19/12/80

(س 483) قطعه زمينى به مساحت تقريبى 50 متر بلامالك و بلا استفاده جزء كاروانسراهاى خيرات قديمى ـ كه الآن مخروبه مى باشد ـ وجود دارد، از آنجا كه اين مكان جنب مسجد روستا مى باشد و هم اكنون نياز به توسعه مكان مسجد مى باشد، آيا مى توان آن را جزء مسجد محسوب نمود؟

ج ـ در صورتى كه زمين، جزء كاروانسرا باشد ـ و معمولاً كاروانسراها وقف براى اسكان مسافرين بوده ـ ، مى توان در صورت عدم قابليت استفاده از آن زمين با اجازه متولّى، آن را فروخت، چه به مسجد و چه به جاى ديگر، و در جاى ديگر زمين مناسبى گرفت و اجاره داد و پول اجاره آن را به مسافرانى كه پول ندارند و يا در سفر مانده اند داد و يا در مصارف خيريّه براى واقف مصرف نمود. به هر حال مجّاناً نمى توان زمين وقف كاروانسرا را برداشت و جزء مسجد يا چيز ديگرى نمود. 26/5/80

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org