Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کتابخانه فارسی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: زن هايى كه ازدواج با آنها حرام است

زن هايى كه ازدواج با آنها حرام است

(س 894) مطلّقه رجعيه پس از انقضاى مدّت عدّه، شوهر نموده است و سپس مطّلع شده كه شوهر اوّل او در اثناى عدّه مزبور، فوت نموده است. ازدواج دوم او چه صورتى دارد؟ آيا زن وظيفه عدّه وفات دارد؟ و در صورت لزوم، آيا نكاح بعد از عدّه مزبور، موجب حرمت ابديّه است؟ و اگر نه، آيا دوام زوجيّت آنها مستلزم عقد جديد است يا موضوع شبيه اعتداى در وطى به شبهه است؟

ج ـ چون نظر اين جانب، اخيراً بر آن است كه عدّه وفات هم مثل عدّه طلاق از زمان فوت است نه از زمان بلوغ خَبر، بنابراين، اگر ازدواج بعد از گذشتن مدّت عدّه وفات (يعنى چهارماه و ده روز) از زمان وفات بوده، پس عقد در خارج از عدّه وفات واقع شده و صحيح است؛ و امّا اگر قبل از گذشتن مدّت بوده كه در حقيقت، عقد نكاح در عدّه وفات بوده، باز هم هر چند عقد باطل است، امّا به خاطر جهل به عدّه، هر چند دخول هم محقّق شده باشد، موجب حرمت ابديّه نيست و فرزندان هم به حكم شبهه محكوم به حكم ولد حلال هستند و فقط، مجدّداً بايد عقد نكاح بين آن زن و مرد، محقّق شود و صيغه نكاح جارى گردد.

15/3/78

(س 895) بنده از شوهر اولم طلاق گرفته و با شخص ديگرى ازدواج نموده ام. با گذشت حدود دو ماه از عقد، معلوم شد كه عقد در عدّه واقع شده است. چون جاهل به اين موضوع بوده ايم و شوهرم نيز با من نزديكى نكرده، آيا عقد صحيح است يا بايد مرا طلاق دهد و دوباره عقد نمايد؟

ج ـ در فرض سؤال، خواندن عقد جديد بعد از انقضاى عدّه طلاق، كافى است و زن و شوهر شرعى مى شويد، و عقد دوم چون در عدّه و با جهل هم بوده، وجودش بى اثر است. 26/8/75

(س 896) اين جانب از همسر اولم طلاق گرفتم و در عده طلاق ازدواج كردم. در حالى كه به علّت بيمارى، قسمتى از رَحِم را خارج كرده اند و به هيچ عنوان بچه دار نمى شوم، ولى عادت ماهيانه دارم و با علم به اينكه بچه دار نمى شوم تصور كردم نيازى به عدّه ندارم و ازدواج كردم و صيغه ما 99 ساله است. آيا بعد از اتمام عده، مى توانم با اين شخص ازدواج كنم يا خير؟

ج ـ ازدواج در عدّه با جهل، موجب حرمت ابديّه نمى گردد، هر چند آميزش هم حاصل شده باشد، و ناگفته نماند كه عقد متعه 99 ساله، فى حدّ نفسه باطل است؛ بنابراين، احتياط در نگه داشتن عدّه از شوهر اول است و بعد از گذشتن عدّه، ازدواج با شخص دوم مانعى ندارد. 24/4/78

(س 897) آيا براى ازدواج، قول خانمى كه مى گويد شوهر ندارم و با كسى ارتباط ندارم، كافى است؟ يا اينكه علاوه بر قول او، شواهد و قرائن حاليّه و مقاليّه هم بر صداقت او لازم است؟

ج ـ قول او كافى است. 8/11/74

(س 898) اگر شخصى با زنى شوهردار زنا كند و پس از مدّتى شوهر آن زن، او را طلاق دهد، آيا شخصى كه با او زنا نموده، مى تواند با او ازدواج نمايد يا خير؟

ج ـ زناى با زن شوهردار ـ كه از آن بايد به خدا پناه برد ـ گرچه موجب رَجم زن بعد از ثبوت نزد حاكم شرع از باب حد مى گردد و موجب رَجم مرد اگر زن داشته و محصن بوده و موجب حد (يعنى صد ضربه شلاق و تازيانه) اگر غير محصن باشد، مى گردد؛ ليكن به هر حال، اگر آن زن بعد از عدّه وفات يا طلاق ـ كه از اعمال خود پشيمان شده و مرد هم پشيمان شده ـ تصميم به ازدواج بگيرند، به نظر اين جانب نمى توان گفت كه ازدواج آنها حرام است و آن زنا، باعث حرمت ابديّه شده است، گرچه حرمت ابديّه به مشهور نسبت داده شده. 21/8/77

(س 899) در بين عشاير عرب خوزستان مرسوم است كه چنانچه مردى با دختر يا زن شوهردارى دوست شود و بعد از محل فرار كنند و رابطه نامشروع با هم برقرار نمايند زمانى كه پيدا شوند بعضاً زن يا دختر را به زانى مى دهند. اين مسئله چه حكمى دارد؟

ج ـ ازدواج زانى با زن و يا دخترى كه با آنها زنا نموده، منع شرعى ندارد؛ بلكه اگر با اين ازدواج، آبروى آنها كه توبه نموده اند حفظ شود، مطلوب مى باشد. 27/12/79

(س 900) لوتزوجت امرأة متعة وتبين بعدالدخول عليها وانتهاء المدة أنها متزوجه فهل يجوز لى الزواج من ابنتها؟

ج ـ الظاهر جواز الزواج مع بنتها، لأن الوطى كان وطى الشبهة من قبل الزوج المتمتع.

17/2/82

(س 901) شخصى با زنى زنا كرده و بعداً با دختر آن زن ازدواج نموده است و اكنون از عمل خويش پشيمان گشته و دچار عذاب وجدان است هم از بابت زنا و هم از جهت ازدواج، و على رغم محبتى كه با همديگر دارند مى خواهد جدا شود؛ لطفاً راهنمايى بفرماييد كه حكم ازدواج شخصى با دخترى كه قبلاً با مادرش زنا انجام داده چيست؟

ج ـ به نظر اين جانب تبعاً لبعض الاعلام، ازدواج با دختر آن زن حرام نبوده و جايز مى باشد و ارتكاب حرام قبلى، حليت ازدواج با آن دختر را از بين نمى برد؛ و بر شماست كه به زندگى خود ادامه داده و كانون گرم زندگى را با اين گونه افكار، سرد و بى فروغ ننماييد و همين كه از گناه خود توبه نموده و پشيمان گشته ايد كفايت مى كند، اميد آنكه خداوند با توبه شما و پشيمانيتان، از آن گناه گذشته و بگذرد كه خداوند توبه پذير و مهربان است، و از ذكر آن نيز نزد ديگران خوددارى كنيد كه خود گناهى بزرگ است. 12/7/83

(س 902) پسرى با زنى ارتباط غير مشروع پيدا مى كند. آيا بعداً مى تواند با دختر آن زن عقد ازدواج جارى كند يا نه؟

ج ـ ازدواج با دختر آن زن حرام نمى باشد. 1/2/86

(س 903) اگر فردى خانمى را به ازدواج موقّت در آورد، بعد از اتمام مدّت، آيا مى تواند دختر متاركه شده همان زن را به عقد دايم خود درآورد يا خير؟ در صورت منفى بودن پاسخ، آيا مى تواند در اين مسئله به مجتهد ديگرى رجوع كند؟

ج ـ ربيبه، يعنى دخترِ زن، چه زن با عقد موقّت و چه با عقد دايم، با فرض آميزش با آن زن، براى مرد، حرام ابدى است و در حكم دخترِ خود انسان است، و مسئله هم اجماعى و اتّفاقى است. آرى، اگر آميزش با مادر حاصل نشده باشد، بعد از تمام شدن مدّت در عقد موقّت و يا طلاق در عقد دايم، ازدواج با دختر آن زن، مانعى ندارد. 16/9/77

(س 904) آيا داماد پسر، با مادر پسر مَحرم است؟

ج ـ داماد پسر، به مادر پسر، مَحرم است. 15/9/79

(س 905) آيا زن به داماد خود كه دخترش را به عقد موقت او در آورده محرم مى شود؟ و آيا دختر به (فرزندان پسر) آن مرد محرم مى شود؟

ج ـ در هر دو فرض سؤال، محرم مى شوند. 30/6/75

(س 906) آيا نامادرى من به همسرم مَحرم است يا خير؟

ج ـ همسر شما به زن پدر شما محرم نيست، و مادر زن به دامادش مَحرم است.

27/1/77

(س 907) آيا زن و مرد مسلمان با مرتد شدن، به محارم خود نامحرم مى شوند؟

ج ـ نامحرم نمى شوند، چون نَسَب از بين نمى رود و تنها علقه زوجيّت است كه بين زن و شوهر از بين مى رود و به هم نامحرم مى شوند. 23/7/78

(س 908) دخترى به ازدواج فردى در آمده و پس از يك ماه زندگى متوجه مى شود همسرش از پيروان فرقه على اللّهى مى باشد، آيا عقد صحيح است؟ ادامه زندگى چه صورتى دارد؟

ج ـ ازدواج با فرق اسلامى كه اقرار به شهادتين دارند، جايز است و همه آنها محكوم به اسلام و حليّت ذبيحه و طهارت و پاكى و صحّت ازدواج و نكاح مى باشند، چون معيار در ترتّب احكام مذكور، همان اقرار است و بس؛ و شك در عقايد آنان مضرّ به اسلامى بودنشان نمى باشد، بلكه تفتيش از عقايد آنان هم، نه تنها غير لازم بلكه در مواردى هم مصداق سؤال نامطلوب و مذموم است. 28/11/75

(س 909) با توجّه به اين مسئله كه در صورت فوت زن يا شوهر، اين دو به يكديگر نامحرم هستند، چرا ما در بعضى روايات داريم كه حضرت على(عليه السلام) كه مظهر ايمان و تقواست، حضرت فاطمه(عليها السلام) را پس از شهادت، غسل داده و كفن نموده و ايشان را دفن كرده است؟

ج ـ مطلب از نظر فقهى كاملاً برعكس است و زن به شوهرش كه مرده و همين طور، مرد به زنش كه مرده، تا ابد مَحرم است. 29/5/78

(س 910) آيا دايى و عموى پدر و مادر به دختر، و عمّه و خاله پدر و مادر به پسر، محرم اند؟

ج ـ به طور ضابطه كلّيه، همه خويشان محرم اند، مگر فرزندان عمو و عمّه، و فرزندان دايى و خاله كه نامحرم اند؛ پس كسى كه دايى و يا عموست، ولو با چند واسطه، مَحرم كسانى است كه به نحوى عمو و دايى آنها حساب مى شود، و عمّه و خاله هم در همين حكم هستند.

(س 911) هل حرمة الزواج من امرأة تجعلها من المحارم يعني عدم وجوب ستر الزينة عنه و جواز النظر إليها؟ ان كان الجواب بلا، ماهي الموارد التي تكون كذلك وما هي الموارد التي لا تكون كذلك؟ وبل الاحرى هل البنت المتولدة من الزوجة السابقة تكون من قبيل المحارم الذي يجوز النظر إليها؟ وهل الإبن المتولد من الزوج السابق وكان زواج اُمه بعد الترك يكون من المحارم الذي يجوز النظر إليها؟

ج ـ غير بنات العم والعمّات والخال والخالات كلّ المحارم النسبيّة من الارحام من المحارم التي لايجب عليها الستر وتكون كلهم كالاُم والاخت في المحرميّة؛ وامّا المحارم السببية فاُمّ الزوجة مطلقاً وبنت الزوجة مع الدخول باُمّها وحليلة الابن وامّا اُخت الزوجه فبما انّ حرمة نكاحها حرمة جمعيّة فتكون اجنبيّة ومحكومة بحكمها، وقد ظهر ممّا بيّناه انّ البنت المتولّدة من الزوجة السابقة بما انّها ربيبة تكون محرما للزوج لكن بعد الدخول ففي كتاب اللّه «وربائبكم اللاتي في حجوركم من نِسائِكُمُ اللاتي دخلتم بهّن» سورة نساء آية 23، وكذلك الابن مع الاُخت من قبل الاُم يكونان محرمين. 27/1/82

(س 912) خواستگار دخترى شده ام كه پدر اين دختر شير مادرم را به مدّت شش ماه خورده است. آيا اشكال شرعى يا مانعى در اين ازدواج هست يا خير؟ در ضمن، شرايط تحقّق رضاع چيست؟ و در صورت انجام گرفتن اين ازدواج، بدون اطّلاع قبلى، حكم چيست و چه بايد كرد؟

ج ـ اگر يقين حاصل شود كه شرايط رضاع محقّق شده، ازدواج با آن دختر، ازدواج با محارم و باطل است؛ زيرا آن دختر، دخترِ برادر زوج است، و اگر در رضاع و شرايط آن شك دارند، ازدواج صحيح است؛ چون رضاع با وجود شك، شرعاً محقّق نشده و ثابت نيست و تفصيل شرايط رضاع در رساله توضيح المسائل اين جانب آمده است. ازدواج با محارم رضاعى در حال جهل به رضاع هم باطل است و بعد از علم به رضاع، معلوم مى شود كه عقد، باطل بوده است. 13/2/79

(س 913) هل يجوز للطفل ان يرضع من ثدى جدته؟ وعلى فرض الجواز هل تترتب عليه أحكام في حرمة زواج أب الطفل على زوجته أم لا؟

ج ـ لو أرضعت امرأة ولد زوج إبنتها فعدم بطلان نكاح بنتها مع زوجها لايخلو من قوة سواء كان الطفل من بنتها أو من زوجة اُخرى له؛ ولو أرضعت ولد إبنها رضاعاً كاملاً لم تحرم أم الطفل على زوجها. 25/1/82

(س 914) آيا شوهر خواهر مى تواند خواهر بيوه زنش را به صيغه خود درآورد؟

ج ـ اگر كسى زنى را براى خود عقد كند ـ دايم باشد يا موّقت ـ تا وقتى كه آن زن در عقد و يا عدّه رجعيّه است، نمى تواند با خواهر او ازدواج نمايد، چه به صورت دايم و چه موقّت. 15/9/79

(س 915) آيا مرد مى تواند با خواهر همسر خود ازدواج كند، با فرض اينكه همسرش بيمارى داشته باشد و اجازه اين ازدواج را به او بدهد؟

ج ـ حرام، و خلاف نصّ قرآن و ضرورى فقه اسلام است. 17/2/76

(س 916) مادر شوهر اين جانب كه قبلاً همسرش فوت نموده بود، پس از ازدواج ما شوهر ديگرى اختيار كرده است. آيا ايشان (شوهر او) به اين جانب محرم است يا خير؟

ج ـ پدر شوهر به عروسش كه حلائل ابناء است، محرم است و آن همسرِ مادر شوهر كه ناپدرى شوهر محسوب مى شود، به آن عروس و زنِ ناپسرى محرم نيست.

18/8/78

(س 917) زنى كه شوهرش هشت ماه است به او رجوع نكرده و او را ترك كرده است، آيا مى تواند با مرد ديگرى ازدواج موقّت كند؟ آيا زن بايد عدّه نگه دارد يا نه؟ اگر بايد عدّه نگه دارد، چگونه بايد اين كار را انجام دهد؟

ج ـ تا شوهر زن را طلاق ندهد، زن نمى تواند با مرد ديگرى، چه به صورت موقّت و چه دايم، ازدواج نمايد و اگر شوهر اوّل، او را طلاق داد، در صورتى كه بالغه باشد و شوهر هم با او نزديكى كرده باشد، بايد از زمان طلاق، عدّه نگه دارد؛ يعنى به قدرى صبر كند كه دو بار حيض ببيند و پاك شود و همين كه حيض سوم را ديد، عدّه او تمام مى شود و بعد از اتمام عدّه، مى تواند به عقد ديگرى، چه به صورت موقّت و چه به صورت دايم در آيد. آرى، اگر زن يائسه باشد، بعد از طلاق مى تواند ازدواج نمايد و عدّه ندارد و نسبت به مواردى كه شوهر، زن را رها كرده و او را كالمعلّقه قرار داده، يعنى نفقه نمى دهد و به ساير حقوق واجب هم عمل نمى كند، امثال مورد سؤال، زن بايد به محكمه شرعيه مراجعه نمايد تا حاكم، ولايتاً او را طلاق بدهد، و اگر مدخوله است، عدّه نگه دارد و بعد مى تواند شوهر كند. 27/6/79

(س 918) آيا زن پدر محرم است؟ مادر زن پدر چطور؟

ج ـ زن پدر محرم است؛ ليكن مادر زن پدر، محرم نيست. 23/10/69

(س 919) دخترى را با تهديد و فشار به عقد مردى درمى آورند، به طورى كه به گفته وى چند سال پس از ازدواج و زندگى زناشويى، هنوز ميل و رغبت باطنى به شوهرش ندارد و هميشه تقاضاى جدايى از او را دارد، با اين توضيحات بفرماييد:

1. اگر اين زن با مرد بيگانه اى زنا كرده باشد، حالا كه از شوهرش جدا مى شود، آيا مى تواند با آن مرد ازدواج كند؟

2. آيا طلاق گرفتن براى اين زن، الزامى است (يعنى بدون اينكه طلاق بگيرد، مى تواند با آن مرد ازدواج كند)؟

3. آيا عدّه نگه داشتن براى او الزامى است؟

4. بچه اى كه از شوهر قبلى دارد، آيا زنازاده است؟

5. آيا اين زن و مرد در مدت هفت سال زندگى، گناه و معصيت مى كرده اند؟ اگر جواب مثبت است، گناهش به گردن چه كسى مى باشد؟

6. حالا كه طلاق گرفته، آيا مَهر به او تعلّق مى گيرد؟

ج 1 ـ چون عدم حرمت ابدى براى زانى، خالى از وجه و قوّت نمى باشد، خصوصاً با جهل به حكم و موضوع، ازدواج مانعى ندارد؛ ليكن احتياط در ترك ازدواج مطلوب است.

ج 2 ـ چون زن شوهردار نمى تواند به عقد ديگرى در آيد، نياز به طلاق، مسلّم است.

ج 3 ـ الزامى است، مانند بقيّه مطلّقه ها كه مدخوله مى باشند.

ج 4 ـ حلال زاده است.

ج 5 ـ گناه نبوده؛ چون طيب خاطر نداشته، نه رضايت كه شرط صحّت است، و آن هم وجود داشته است.

ج 6 ـ آرى، طلبكار مَهريّه است. 24/4/78

(س 920) شخصى با كسى عمل شنيع لواط انجام مى دهد و بعد، دخترش را به ازدواج او در مى آورد. آيا اين ازدواج حلال است يا حرام مؤبد؟

ج ـ ازدواج مفعول با دختر و خواهر فاعل، على الاقوى حرام نيست و عقد مرقوم در سؤال، از جهت ذكر شده صحيح است و نافذ، و مانند بقيّه عقد نكاح ها از جهت آثار است و همه آثار عقد نكاح صحيح بر آن بار مى شود و عمل شنيع، موجب بطلان و حرمت ابديّه نيست. 5/7/79

(س 921) اگر دو نفر مذكّر همديگر را وطى كنند، آيا راهى براى حلال شدن خواهر فاعل يا مفعول، به طرف مقابل هست؟

ج ـ مادر و خواهر و دخترِ پسرى كه لواط داده، بر لواط كننده حرام است در صورتى كه لواط كننده مرد باشد و لواط دهنده خردسال و غيربالغ، بلكه اگر لواط كننده بالغ هم باشد، احتياط در حرمت است؛ ولى اگر گمان يا شك كند كه دخول شده يا نه و يا شكّ در بقيّه امور ذكر شده باشد، بر او حرام نمى شوند، كما اينكه اگر لواط كننده جاهل به سببيّت عمل براى حرمت ابديّه باشد، عدم حرمت، خالى از قوّت نيست. 24/4/78

(س 922) افرادى كه به دليل انجام عمل حرامى، ازدواج با آنها حرام شده، مانند مادر و خواهر كسى كه با او لواط كرده، آيا اين فرد مى تواند بدون قصد ريبه و شهوت به اينها نگاه كند؟ آيا به اين زنان محرم شده و پوشش در برابر اين مرد براى آنان واجب نيست؟

ج ـ اين افراد در حكم اجنبيّه هستند و نگاه كردن به آنان حرام است. 14/5/69

(س 923) شخصى زنى فاسد را عقد مى كند. آيا اين عقد، باطل است؟ از آن جا كه اين گونه زنان گناهكارند، آيا واجب است قبل از ازدواج با آنان، از مسلمان بودن آنها تحقيق كرد و اطّلاع حاصل نمود؟

ج ـ عقد درست است و فساد شخص، مانع از صحّت عقد نيست. آرى، اسلام زن و مرد، با همان گفتن شهادتين است. 12/7/78

(س 924) مردى با توسّل به خدعه و نيرنگ به ازدواج دايمى زن پنجم مبادرت نموده است. آيا فرزندان زن دايمى پنجم، حلال زاده اند و از حقّ ارث نسبت به يكديگر برخوردارند؟ و اگر كه اين زوجين نخواهند عقد خود را باطل نمايند، ابطال عقد آنها در صلاحيت كيست؟

ج ـ در صورتى كه هر دو حكم حرمت را نمى دانسته اند، فرزندان نسبت به هر دو شبهه اند، و اگر يكى نمى دانسته، نسبت به او شبهه است و در صورت شبهه، فرزندان نسبت به كسى كه شبهه داشته در حكم حلال زاده مى باشند و ارث هم مى برند، و اگر هر دو يا يكى از آنها مى دانسته كه عقدِ زن دايمى پنجم حرام و باطل است و با وجود اين، دست به كار خلاف و عقد حرام و باطل زده شده، فرزندان نسبت به عالم و داناى به حكم براى او فرزند حلال نيستند، ولى فرزندان از آنها ارث مى برند؛ و امّا در مورد مسئله جدايى، با فرض اين كه عقد فى حدّ نفسه باطل است، وجهى براى ابطال نيست؛ و امّا ابطال از جهت آثار، مربوط به خود آنهاست و ازدواجشان قاچاقى و در حكم اجنبى و اجنبيّه است و از باب نهى از منكر، بايد از اعمال خلاف شرع و قانون جلوگيرى شود و اساساً آثار عدم زوجيّت را مترتّب كرد. 15/10/78

(س 925) آيا ازدواج با دخترِ زن پدر، جايز است؟ و آيا فرقى وجود دارد بين اين كه دخترِ زن پدر، از شوهر سابق بوده يا از شوهر لاحق؟

ج ـ ازدواج با دخترِ زن پدر كه او را از شوهر ديگرى داشته، چون نه خواهرِ پدرى است و نه مادرى، بلكه اجنبيّه و نامحرم است، بلامانع است؛ ليكن بچّه هايى را كه زن پدر از پدر شما دارد، چون خواهر و برادر مادرى هستند، به آن دختر محرم اند و اگر زن پدرِ شما از پدر شما جدا شده و با شوهر سومى ازدواج كرده، بچّه هايى كه از شوهر سوم خودش دارد، با بچّه هاى شوهر قبل از پدر شما نسبت به شما فرقى ندارند، چون با شما نه از مادر يكى هستند و نه از پدر. 7/12/78

(س 926) شخصى دو زن دارد. آيا برادر يكى از زنان مى تواند با دخترِ زن ديگر ازدواج كند؟

ج ـ برادر زن انسان مى تواند دختر هووى خواهر خود را بگيرد؛ چون آنچه مَحرم است، دختر خواهر است نه دختر هووى او. 12/7/71

(س 927) اين جانب از همسر قبلى ام يك فرزند پسر دارم كه اكنون نُه سال دارد، و همسرم از شوهر قبلى يك دختر نُه ساله دارد. آيا براى مَحرم شدن بنده به دختر او، مى توانم دختر او را براى پسرم در شرايط سنّى فعلى عقد نمايم؟

ج ـ بعد از آميزش با همسر، دختر همسرتان با شما مَحرم است و نيازى به عقد ندارد. 11/7/69

(س 928) آيا بعد از ظهار و لعان، دوباره با عقد جديد مى توان زندگى كرد؟

ج ـ در ظهار، فقط كفّاره لازم است و در لعان هم حرمت ابديّه است، پس در هيچ يك از دو مورد، بحث عقد جديد مطرح نيست. 13/10/78

(س 929) بعضى از مردان به منظور محرم شدن با زنى، ابتدا دختر آن زن را به عقد موقت خويش در آورده، و سپس خطبه طلاق را جارى مى كنند، با اين حال، آيا پسر آن مرد مى تواند با ديگر دختران آن زن ازدواج كند؟

ج ـ در عقد موقت، طلاق لازم نيست، و ازدواج پسر آن مرد با ديگر دختران آن زن، مانعى ندارد. 30/11/74

(س 930) شخصى به منظور مَحرم شدن با دختر كسى، عقد موقّت جارى مى كند. بعد از انقضاى مدت، پسر عقد كننده، خواهان دخترى مى شود كه پدرش او را عقد كرده بوده است. با علم به اينكه تنها صيغه براى محرميّت خوانده شده بود، آيا مى تواند با او ازدواج نمايد؟

ج ـ نمى تواند با او ازدواج نمايد و بر آن پسر و بقيّه فرزندان آن مرد، حرام ابدى است؛ چون همسر پدرشان است و زنِ پدر، براى فرزندان، حرام ابدى است. حرمت ازدواج، اعمّ است از دايم و منقطع، و مدخوله و غيرمدخوله، و همين معنا مقتضاى اطلاق آيه شريفه است كه فرموده: «وَلاتَنْكِحُوا ما نَكَحَ آبائُكُمْ».[1]

10/4/74

(س 931) زوج جوانى كه بيش از دو سال است كه ازدواج نموده، ولى داراى فرزند نگرديده اند، قصد دارند از مراكز رسمى معين و يا غيره، يك نفر بچه خردسال پسر يا دختر به عنوان فرزند خوانده تحويل گرفته و از او مراقبت و او را تربيت نمايند. با عنايت به اين كه اين گونه موارد در شناسنامه زوج درج مى گردد، استدعا دارم نظر شرعى را از جميع جهات بيان فرماييد؟

ج ـ اين گونه اعمال كه جزء اعمال برّ و احسان و نيكى به ديگران و مخصوصاً كودكان و يتيمان بى پناه و سرگردان مى باشد، مستحب و مطلوب و موجب اجر اخروى و سعادت دو دنيا است و از نظر شرعى هر چه از اموال خود كه بخواهيد به او بدهيد، مى توانيد در حال حيات به او ببخشيد يا صلح كنيد و يا از راه وصيت به ثلث اقدام نماييد و اختيار فسخ را مادام كه زنده هستيد با خودتان قرار دهيد؛ و از نظر حرمت نگاه كردن و نامحرم بودن، بعد از تمييز و بلوغ، به حكم ضرورت و مشكل نداشتن فرزند و مشكل گفتن به كودك كه تو پدر و مادر ندارى و فرزند ما نيستى مرتفع مى گردد و جايز مى باشد، و حرج و مشقت، رافع حرمت است و اسلام دين سهولت و آسانى است. 8/10/80

(س 932) 1. لو زنا رجل بامرأتين فحملتا منه فأنجبت إحداهما ذكراً والاُخرى اُنثى فهل يكون الذكر أخاً للاُنثى من الأب؟ أم يجوز لهما الزواج؟

2. إذا لاط رجل بغلام ثم تزوج أخته جهلاً بالمسألة وبعد أن أنجب أطفالاً علم بذلك فهل يجب عليه فسخ العقد أم الطلاق؟ وما الحكم إذا كان ذلك يسبب له مشاكل كثيرة ولو من باب الفتنة؟

ج 1 ـ الزواج بينهما حرام ويكون من زواج الأخ بالاخت.

ج 2 ـ لا يجب عليه شيء من الفسخ والطلاق ولو مع عدم المشاكل فضلاً عنها فإن النكاح صحيح ونافذ لان حصول الحرمة الابدية منوطة ومشروطة بعلم الأصلى حين لواطه بكونه موجباً للحرمة الابدية ومن المعلوم عدمه فى مورد السؤال بل فى غالب الموارد. 1/4/82

--------------------------------------------------------------------------------

[1]. سوره نساء (4)، آيه 22.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org