Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کتابخانه فارسی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: غيبت و تجسّس

غيبت و تجسّس

(س 144) غيبت چيست؟ و اگر كسى كه داراى مسئوليتى عمومى است، اعم از كوچك يا بزرگ، در انجام دادن وظايف خود، قصور كرد، آيا انتقاد از او در جمع ديگران، مصداق غيبت مى شود يا نه؟

ج ـ «غيبت» عبارت است از صحبت كردن پشتِ سر افراد براى آبرو ريزى و اغراض شخصى كه از حسد و امثال آن سرچشمه گرفته باشد؛ و امّا اگر انتقاد از افرادى كه داراى سمت هاى حكومتى هستند، براى تظلّم و آگاهى سياسى و حفظ حقوق جامعه انجام بگيرد، مشمول ادلّه حرمت و غيبت نيست، بلكه از باب نهى از منكر اجتماعى، ممكن است كه واجب گردد؛ و اگر انتقاد سازنده نباشد و مردم حق نداشته باشند در سرنوشت خودشان اظهار نظر نمايند، استبداد و خود محورى و ظلم به حقوق جامعه تحقّق پيدا مى كند. 8/10/77

(س 145) غيبت چه اشخاصى حرام است (مميّز، غيرمميّز، ديوانه)؟

ج ـ غيبت نمودن همه آنها كه منجر به تضييع آبروى افراد بشود، مطلقاً حرام است.

10/8/77

(س 146) اگر شخص يا اشخاصى پشت سر كسى صحبت كنند، در صورتى كه او آن عمل را انجام داده است، ولى راضى نباشد كه پشت سرش بگويند، آيا غيبت محسوب مى شود؟

ج ـ انتقاد و عيب جويى پشت سرِ افراد كه ناشى از حسد نسبت به ديگران باشد، غيبت و حرام است. 18/10/77

(س 147) اگر فرزندم ناخلف بوده و به زشتى ها روى آورده باشد، اگر غيبت او را بكنم گناه كرده ام؟

ج ـ اگر احتمال دهيد كه غيبت كردن در جلوگيرى او از بدى ها مؤثّر است و يا براى خالى شدن عقده اى باشد كه به وسيله ظلم او شما گرفتار آن شده ايد، مانعى ندارد و حرام نيست؛ چون جلوگيرى از گناه و خلاف ديگران و پيشگيرى، نهى از منكر است كه نه تنها با شرايطش جايز، بلكه واجب است كما اين كه جهر به سوء براى مظلوم و عقده گشايى او نيز حسب آيه: «لا يحبّ الله الجهر بالسّوء من القول إلاّ من ظُلم» تجويز شده است. 12/9/78

(س 148) اگر در مورد كيفيت تدريس استادى نظر خواهى شود، چنانچه پاسخ ما در اين باره منفى باشد، آيا غيبت محسوب مى شود؟

ج ـ اظهار نظر راجع به علميت افراد غيبت نيست؛ ليكن راجع به بقيّه جهات، پرهيز از اظهار نظر، با احتياط مطابق است. 1/12/75

(س 149) فردى كه متجرّى در غيبت مؤمن است و در هنگام نهى از منكر، در جواب مى گويد: «غيبت كردن، نقل و نبات مجلس است»، آيا عدم تقيّد به ارزشهاى اسلامى كه موجب خروج از عدالت است، در باره اين فرد، صادق است؟

ج ـ عدم اعتنا به غيبت افراد، حرام است و انجام دادن آن به طور شايع و رواج و پاسخ دادن به اينكه غيبت، نقل و نبات مجلس است، اگر از روى عمد و توجه باشد، نه شوخى و مزاح و مانند آن، از موارد عدم تقيّد به ارزشهاست. 7/6/78

(س 150) اگر به كسى ظلم شود و شكايت هاى مكرّر او به دستگاه هاى مسئول، به سبب نفوذ زياد متعدّى يا هر سبب ديگر مورد پيگيرى مؤثّر واقع نشود و مظلوم در يك نامه تظلّم آميز و يا صحبت در يك جمع، نسبت به فردى كه به او ظلم كرده است، سخنى بگويد و يا بنويسد كه برداشتِ توهين شود (نه فحّاشى) و با اين طريق بخواهد حقّ خود را تأديه و ظلمى را كه به او رفته است، جبران كند، آيا اين فرد، شرعاً مستحقّ مجازات است؟

ج ـ يكى از مواردى كه از حرمت غيبت استثنا شده، تظلّم مظلوم است كه «لايحب الله الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم» همانند نهى از منكر كه آن هم از موارد استثناست. بنابراين، تظلّم يك مظلوم و انتقاد او از ظالم، فى حدّ نفسه، معمولا جزء يكى از دو مورد است و انجام دهنده اش مرتكب حرام نشده، و ناگفته نماند كه از قضيّه شخصيّه اطّلاع ندارم و آنچه ذكر شد، بيان حكم الله است و نيز غيبت حرام هم، بماهو هو، در قوانين جزايى جمهورى اسلامى براى او مجازات قرار داده نشده است. 1/4/78

(س 151) آيا گناهِ شنونده غيبت به اندازه گوينده آن است؟

ج ـ شنونده هم گناهكار است و معصيت كرده. 6/2/74

(س 152) از فردى غيبت كرده ام، بعد پشيمان شدم و تلاش كردم رضايت او را كسب كنم، ولى او اصلاً راضى نمى شود، چه كنم؟

ج ـ براى او طلب مغفرت نماييد، همين كافى است. 6/2/74

(س 153) اگر كسى غيبت كسى را بكند و يا تهمت بزند و يا قضاوت بد در مورد كسى بكند، چه راهى براى حلاليت طلبيدن براى رهايى از غضب خداوند و آتش جهنّم وجود دارد؟ آيا مى توان به جاى او صدقه داد؟ و ديگر اين كه در جمعى كسى مشغول غيبت كردن است و يك نفر از كسانى كه در مجلس نشسته، طرفى را كه مورد غيبت قرار گرفته نمى شناسد. آيا اين فرد هم مرتكب گناه شده يا خير؟

ج ـ طلب مغفرت براى او بنمايد، كافى است و براى كسى كه فرد غيبت شده را نمى شناسد، غيبت كردن ديگران، استماع غيبت نيست؛ ليكن پرهيز از آن مطلوب است. 4/11/79

(س 154) غيبت در مورد مُردگان چه حكمى دارد؟ و اگر غيبت فردى را بكنيم و بعد متوجّه شويم كه آن فرد چند روز قبل از آن درگذشته، چه حكمى دارد؟

ج ـ بهتر است از اين گونه امور كه ممكن است موجب هتك ميّت و يا آزار بستگان ميّت مى شود، خوددارى نمود. چه نيكوست كه انسان، براى كسى كه احتمال مى دهد در حقّ او غيبت كرده و از دنيا رفته، استغفار نمايد و طلب آمرزش گناهانش را بنمايد. 9/3/73

(س 155) در بين عموم، مشهور است كه بعضى از گفتنى ها پشت سر افراد، غيبت نيست، آنها كدام است؟

ج ـ تعريف و مدح از افراد، غيبت نيست. 6/2/74

(س 156) شخصى مى گويد من راضى هستم كه غيبت مرا بكنيد، ولى راضى نيستم كه تعريف مرا بكنيد، در اين صورت، غيبت و تعريف از خوبى هاى او چه حكمى دارد؟

ج ـ رضايت به غيبت، مجوّز آن نيست. آرى، عدم رضايتش به مدح مى تواند سبب عدم جواز گردد؛ چون انسان بر شئون خود مسلّط است و تنها نمى تواند خود را ذليل نمايد كه: «ان الله فوض الى المؤمن كل شىء الاّ اذلال نفسه». 31/9/79

(س 157) آيا غيبتِ فاسق، در همه موارد يا فقط در مورد فسق او جايز است؟

ج ـ غيبت متجاهر به فسق، آن هم منحصراً در فسقى كه تجاهر به آن دارد، حرام نيست؛ وگرنه در بقيّه موارد، فرقى بين فاسق و غير آن در حرمت غيبت نيست.

12/6/74

(س 158) آيا غيبت از فردى كه ريش خود را تراشيده جايز است يا خير؟

ج ـ جايز نيست و غيبت از اين گونه افراد، مثل ديگران حرام است. 12/2/77

(س 159) آيا زنى كه در ملأ عام بدحجابى مى كند و باعث فساد مى شود، غيبت دارد يا خير؟

ج ـ جايز نيست و غيبت از او هم مانند بقيّه حرام است، مگر در خود بى حجابى كه همه مى دانند و مى بينند. 23/5/77

(س 160) غيبت كردن از شخص بى نماز چه حكمى دارد؟ آيا در اين مورد، فرقى بين تارك عمدى و غير عمدى وجود دارد؟

ج ـ جايز نيست، مگر آن كه احتمال داده شود با گفتن به ديگران كه او نماز نمى خواند، نماز خوان شود. پس غيبت نمودن او فقط در مورد نماز نخواندن، آن هم با احتمال تأثير و تحت شرايط امر به معروف و نهى از منكر، جايز است. 21/8/78

(س 161) دوستى دارم كه لكنت زبان دارد و گاهى اوقات به منزل ما تلفن مى كند و چون افراد خانواده از اين موضوع اطّلاعى ندارند، تصوّر مى كنند كه مزاحم تلفنى است و به او درست جواب نمى دهند. اگر به آنان اطّلاع دهم، آيا غيبت محسوب مى شود؟

ج ـ مانعى ندارد، چون به قصد غيبت و انتقاد نيست، گفتن و تذكّر دادن بهتر و نيكوتر است، مبادا براى آن دوست يا خود شما، مشكلاتى به وجود آيد. 19/12/70

(س 162) اگر در جمعى قرار بگيريم و يكى از آنان پشت سر كسى غيبت كند كه ما او را نمى شناسيم ولى احتمال دارد بعداً با او آشنا شويم. آيا در گناه غيبتى كه شده، ما نيز شريك هستيم؟

ج ـ غيبت نيست، ليكن پرهيز از آن مطلوب است. 7/1/76

(س 163) ما با توجّه به شغل، در مواردى مجبور به غيبت افراد مى شويم. چون اگر سؤال كننده بخواهد جواب درست بگيرد، بايد خلاف هاى فرد يا رفتار و كردار افرادى را به طور محرمانه باز گو كنيم يا بشنويم. با توجه به موقعيت شغلى، موارد فوق، غيبت محسوب مى شود يا خير؟ در مواردى كه تأييد فردى را براى تصدّى مقام و منصبى درخواست مى كنند يا اين كه فردى در جايى مشغول كار است و از ما استعلام مى كنند، اين كار از نظر شرعى چه حكمى دارد؟

ج ـ عيوبى كه ثابت باشد و براى نظام مضر و مفسده برانگيز و باعث خيانت به مردم شود، بحث محرمانه از آنها در حدّ ضرورت، نمى توان گفت حرام است؛ چون علاوه بر اين كه حفظ نظام، اهمّيتش از همه چيز بالاتر است، اين گونه بحث هاى محرمانه كه به قصد آبروريزى در جامعه و نزد افراد نمى باشد، معلوم نيست مشمول ادلّه حرمت باشد. 22/9/78

(س 164) آيا صحبت كردن و انتقاد كردن پشت سر مسئولين كشور يا پشت سر مدير كارخانه يا مدير قسمت، غيبت حساب مى شود؟ در صورت غيبت بودن چگونه از ايشان مى توان حلاليت گرفت، چون دسترسى به مسئولين كشور ممكن نمى باشد؟ (انتقاد در زمينه مسئوليت كارى است نه ترور شخصيت ها و مسائل اخلاقى).

ج ـ اگر اظهار نظر و انتقاد، ضربه به شخصيت فرد نباشد و در جهت رشد مديريت و مسئوليت باشد، غيبت نمى باشد و در صورت غيبت كردن از كسى توبه و پشيمانى از اعمال گذشته و نيز طلب مغفرت و انجام خيرات براى غيبت شونده كافى است. 29/5/80

(س 165) توبه چيست و چگونه بايد توبه كرد؟ تكليف ما در مقابل كسانى كه از آن ها غيبت كرده ايم، فحش و ناسزا گفته ايم و ... چيست؟

ج ـ «توبه» همان پشيمانى از گناهان و استغفار است، و كسى كه از گناه توبه كرد، مثل كسى است كه گناهى نكرده؛ و حلاليت از تك تك افراد در مثل غيبت لازم نيست چه رسد به بقيّه امور كه حق اللّه است، و اصولاً در حق اللّه احتياج به كسب رضايت نبوده و نيست، بلكه كسب رضايت و حليت در آن ها به خاطر اظهار گناه، خود معصيت و گناه است، و در غيبت هم كه حقّ الناس است، همان طلب مغفرت و آمرزش براى شخص غيبت شده كفايت مى كند. 8/4/83

(س 166) شناسايى منكرات و مفاسد اخلاقى كه توسط بعضى افراد در خانه هاى خود انجام مى گيرد، تا چه حد از نظر شرعى جايز است كه تجسّس كنيم؟

ج ـ تجسّس، حرام و غير جايز است. 13/3/76

(س 167) اگر تلفنى به ما اطّلاع دهند كه در فلان خانه، فساد و اسباب فساد، موجود است، آيا براى اثبات آن مى توان آن خانه را به وسيله مأمور، تحت كنترل در آورد؟

ج ـ حرام است، و به طور كلّى، گناهان تا به صورت مشهود و در مريى و مَنظر نباشد، مورد مجازات و تحقيق و بررسى نيست. 13/3/76

(س 168) آيا اينكه در خيابان جلوى يك زن و مرد را بگيريم وبپرسيم « شما چه نسبتى با هم داريد ؟» از نظر شرعى صحيح است؟ آيا با آيه شريفه « ولا تجسسوا » در تضاد نمى باشد ؟

ج ـ چون باب تفحص در امور عرض، مسدود است وشارع، امر به درء نموده، ترك تفحص لازم و واجب است وفعلش ترك واجب وحرام است، و به طور كلى اصل برعدم تحقيق است مگر اينكه قانون، افراد خاصى را طبق برنامه هاى خاص براى جلوگيرى از مفاسد اجتماعى با شرايط خاص، مأمور اين كار كرده باشد. 10/10/80

(س 169) شركت هاى متولى خدمات اينترنت از نظر فنى، اين توانايى را دارا هستند تا وارد كامپيوترهاى كاربران عضو شده و مشاهده كنند كه آيا اين افراد وارد سايت هاى خلاف اخلاق مى شوند يا خير، تا در صورت ورود و استفاده، عضويت آن ها را ملغى نمايند. با اين توضيحات آيا چنين شركت هايى كه فاقد مسئوليت هاى امنيتى در كشور مى باشند شرعاً مجاز به اين كار هستند يا خير؟

ج ـ تجسّس، فى حد نفسه غير جايز و حرام مى باشد، ولى در مورد سؤال، تابع مقررات و شروطى است كه در وقت عقد و قرارداد بين مشتركين و شركت منعقد مى گردد، پس اگر چنين اجازه اى به آن ها به صورت شرط در عقد ولو به صورت شرط بنايى شده باشد، جايز است، چه رسد به شرط لفظى والاّ فلا. 19/2/80

(س 170) لطفاً حكم شرعى شنودگذارى و استراق سمع را بيان فرماييد. آيا اين حكم، قابل استثناست يا خير؟

ج ـ حكم شرعى همه راه هاى ذكر شده از باب دخالت در سلطه ديگران و خيانت در امانت و ايذا، حرمت است، و استثنا، تابع امورى است همانند ضرورت داشتن كه مجوّز حرام با فرض حقّ غير بودن است. 11/6/78

(س 171) آيا شخص يا مأمور دولتى كه خود را با عناوين مختلف معرّفى مى كند، مى تواند در زندگى خصوصى ديگران مداخله و تحقيق و تجسّس نمايد؟

ج ـ هيچ كس حقّ تجسّس و تحقيق در امور شخصى و زندگى ديگران را نداشته و ندارد و شرعاً حرام است و موجب تعزير است. 16/6/79

(س 172) با توجّه به اين كه برخى گزارش هاى رسيده به گزينش، حراست و دفاتر بازرسى، ناشى از حبّ و بغض هاى دنيايى افراد و برخى نيز ناشى از دلسوزى آنها نسبت به نظام اسلامى است، علاوه بر اين كه امحاى محتويات پرونده پس از ثبت در آن، قانوناً جرم محسوب مى شود، در صورتى كه گزارشگر، مجهول الهويه باشد، آيا ثبت گزارش سوء تأييد نشده (كتبى، تلفنى و...) در پرونده جايز است؟ اين حكم در مواردى كه گزارشگر، فردى موثّق باشد، چگونه است؟

ج ـ بايد توجّه داشت كه نظر اسلام عزيز بر غمض عين از گناهان عِرضى مردم و ستر و پوشيده نگه داشتن آن است و به قول معروف: «ديده را نگو، نديده را كه قطعاً نبايد گفت». بنابراين، تا حدّ توان بايد از نوشتن و ثبت اسرار مردم در حقوق الله، چه عِرضى و چه غير عِرضى، چه گزارشگر ثِقه باشد و چه غيرثِقه، خوددارى نمود. آرى، در حقوق الناس بعد از درخواست صاحب حق بايد ثبت و گزارش شود. 13/4/78

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org