Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کتابخانه فارسی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: روش تشخيص و درمان پزشكى

روش تشخيص و درمان پزشكى

(س 91) با توجّه به اينكه گروههاى بسيار زيادى در سطح جهان، مشغول تحقيق هستند و نتايج كار خود را دائماً اعلام مى نمايند، و از طرفى افراد اين گروهها ممكن است از لحاظ علمى، يا اخلاقى و برخى از هر دو لحاظ، كاملا قابل تأييد نباشند و به عبارت ديگر، هيچ تضمينى نيست كه نتيجه اعلام شده تحقيق، كاملاً با واقعيات منطبق باشد، و از طرف ديگر، هيچ مرجع واحدى در مورد تأييد يا ردّ تحقيقات، وجود ندارد و يا اگر هم باشد، مدّت زيادى طول مى كشد كه نتيجه صحيح كار ارائه شود و در چنين شرايطى، اگر نتيجه تحقيقاتى كه در رسانه ها و مجلاّت حتّى معتبر اعلام مى شود، با روشهاى قبلى ما كه به فايده كامل و قطعى آنها اطمينان نداريم، مغاير و يا مكمّل آنها باشد، در اين صورت، وظيفه ما چيست؟ عمل به روشهاى قبلى يا جديد؟

ج ـ ظاهراً به هر كدام كه عرف پزشكى بيشتر اعتماد مى كند، بايد عمل كرد.

(س 92) با توجّه به اينكه هر ساله كشفيّات و يا نتايج تحقيقات جديدى در مورد علوم پزشكى اعلام مى شود، و نظر به اينكه به خاطر سپردن كامل همان روشهاى قبلى نيز در دوران دانشجويى امكان پذير نيست، چه رسد به روشهاى جديد، آيا پزشك مى تواند به همان روشهايى كه قبلا آموخته، اكتفا نمايد؟ و يا فقط در حدّى كه وقت اجازه مى دهد، بايد به فراگيرى آنها بپردازد؟ در اين صورت، اگر متوجّه مسائل مهمّ جديد نشود، آيا مسئوليتى بر عهده اوست؟

ج ـ پزشك بايد طبق مقرّرات و روال متعارف پزشكان، همواره در جريان تحوّلات علمى و درمانى قرار گيرد و تخلّفش، كه تخلّف از مقرّرات نظام پزشكى است، موجب مسئوليّت است.

(س 93) با توجّه به اينكه اگر بخواهيم علم و طبابت پزشكى را با توجّه به اختلاف روشهاى جديد با روشهاى قديم و يقين نداشتن به صحّت نظريات، چه قديم و چه جديد، و عدم امكان تحفّظ تمام شيوه ها و روشها، در صورت مواجهه با اين مشكلات، تنها در صورتى صحيح بدانيم كه وى در اين زمينه، داراى تخصّص و تجربه كافى باشد، عملا مسائل درمان با اختلال كامل رو به رو خواهد شد؛ زيرا اولا هر پزشكى تا رسيدن به اين تخصّص و تجربه كافى، بايد همان مراحل اوليه را طى كند، كه همان دوران بدون تجربه و تخصّص است. ثانياً به علّت جمعيّت زياد، امكانات كم، فرصتهاى ناكافى و ده ها علل ديگر، نمى توان انتظار داشت پزشكانى كه از ابتدا كاملا مسلّط باشند، به طبابت بپردازند. با توجّه به مقدّمه فوق و موضوعات مطرح شده، اين مسائل مهم مطرح مى شوند:

1. در مواردى كه پزشكى، داروى مؤثّر بر بيمارى اى يا عوارض خطرناك آن را فراموش نموده و فرصت و امكانات كافى جهت دستيابى به اطّلاعات كافى يا پزشك متخصّص ديگرى نيز ندارد، چه بايد كرد؟

2. هنگامى كه پزشك، مطمئن است كه داروى خاصّى براى بيمارى مفيد است، امّا همچنين مطمئن است و يا احتمال مى دهد كه در صورت تجويز آن دارو، عوارضى خفيف و يا شديدتر از خود بيمارى و حتّى مرگ در اثر اين دارو، گريبانگير اين بيمار خواهد شد، آيا پزشك در اين حالت مى تواند بيمار را به حال خود بگذارد و چنين فرض كند كه گويا پزشكى موجود نبوده و قضا و قدر الهى هر چه باشد، بر او جارى خواهد شد و بدين ترتيب، خود را در معرض خطر مؤاخذه مادّى و معنوى حاصل از عوارض احتمالى و هزينه هاى نابه جاى آن قرار ندهد و كار وى را به خداوند وا گذارد كه يا خود، بهبود نسبى يابد و فرصت تحقيقات بعدى فراهم گردد، و يا به تدريج، دچار عوارض شديد و مرگ گردد؟ اصولا در چنين مواردى كه پزشك واقعاً نمى داند كه براى نجات جان يا رفع و تسكين آلام يك بيمار، چه كارى انجام دهد، وظيفه او چيست؟ درمانهاى بدون اطمينان و غيرقابل اعتماد كه ممكن است خود آنها باعث مرگ يا عوارض شديدتر شوند؟ و يا عدم هر گونه اقدام درمانى؟ و اگر پزشك با اقدام به درمان نامطمئن، موجب خسارت و مرگ بيمار گردد، آيا مسئول است؟ اگر اقدام به هيچ درمانى نكند، با توجّه به علل و توضيحات ياد شده، آيا مسئوليتى متوجّه اوست؟ مثلاً گاهى پزشكى كه داراى تجربه كافى نيست، با بيمارى در حالت بى هوشى مواجه مى شود كه نمى داند به طور مثال، اين بيمار، در اثر كمبود قند بدنش دچار بى هوشى شده يا ازدياد آن و در اين حالت، طبيعى است كه درمان، كاملا متناقض است و باعث اشتباه پزشك مى شود. اين موضوع با توجّه به اين نكته بايد در نظر گرفته شود كه گاهى، فرصت هيچ مشورت و ارجاع بيمار به پزشكان متخصّص و آگاه ديگرى وجود ندارد.

ج ـ اگر پزشك، واقعاً از تشخيص بيمارى و شناختن راه درمان آن ناتوان است و نمى تواند طبق اصول پزشكى و رعايت مقرّرات نظام پزشكى، دارويى را تجويز نمايد، وظيفه اى ندارد؛ ولى اگر راههايى براى درمان به نظر او مى رسد كه مى داند مضر نيست و احتمال مفيد بودن آن را مى دهد، بايد از آن راهها به درمان بيمار اقدام كند و او را به حال خود، وا نگذارد، وگرنه او و ديگران، در تكليف، على السواء هستند.

(س 94) آيا مقرّرات و نظامات پزشكى، با توجّه به ضررها و ضعفهايى كه عملا دارا هستند، در عقلايى بودن و عرفيّت معالجه، كافى است؟

ج ـ كافى است.

(س 95) بيمار روانى اى كه هر زمان احتمال دارد دست به آدمكُشى بزند، در صورتى كه بيمارى ديگرى هم پيدا كند، آيا جايز است براى اينكه جان افرادى توسط وى به خطر نيفتد، از درمان بيمارى جديد او خوددارى نمود و او را مورد معالجه قرار نداد؟

ج ـ بايد او را معالجه كرد كه تلف نشود؛ و مسئول جلوگيرى از آدمكشى اش حكومت و دولت است كه وظيفه حفظ جان و عِرض و مال مردم، به عهده اوست.

(س 96) اگر دو مصدوم را جهت معالجه نزد پزشكى بياورند كه هر دو آنان، در معرض خطر جانى قرار دارند، در صورتى كه يكى از آن دو مصدوم، عضو خانواده اى باشد كه اين پزشك، طبيب خانوادگى آنان است و اقدام پزشك براى معالجه هر يك از آن دو، مستلزم رها ساختن مصدوم ديگر است كه در نتيجه، مصدوم ديگر خواهد مُرد، با اين توضيح، در اين جا وظيفه پزشك، با توجّه به شرايط زير، پرداختن به معالجه كدام يك از اين دو مصدوم است؟

1. با توجّه به اينكه پزشك، هيچ گونه تعهّد شرعى نسبت به معالجه اعضاى خانواده مصدومى كه وى پزشك آنان است، نداده باشد، وظيفه اش چيست؟

2. در صورتى كه تعهّد شرعى نسبت به معالجه اعضاى خانواده يكى از آن دو داشته باشد، حكمش چگونه است؟

3. در صورتى كه مصدوم و مجروحى كه وى پزشك خانوادگى آنان است، حالش بسيار بد است، ولى احتمال خطر مرگ براى وى كمتر است تا مصدوم ديگر، در اين صورت، وظيفه پزشك چيست؟

ج 1ـ هر دو مانند دو غريق اند كه شخص بر نجات هر دو قادر نيست و از اين جهت، اختيار با خود اوست، و اگر شخصى را كه پزشك خانوادگى آنهاست، مقدّم بدارد، به خاطر اختيارش، منعى ندارد، مگر آنكه يكى از آنها محارب و معاند باشد كه ترجيح با غيرمعاند و غيرمحارب است.

ج 2ـ در اين صورت، لازم است به تعهّد خود عمل نمايد، و تعهّد و عقد قبلى مانع تأخير است؛ يعنى در حقيقت قدرت عقلى بر انتخاب ديگرى ندارد. «المحظور شرعاً كالمحظور عقلاً».

ج 3ـ در اين صورت، بايد معالجه بيمارى را كه براى او خطر مرگ بيشتر است، مقدّم بدارد. 3/6/78

(س 97) با توجّه به كمبود امكانات در بيمارستانهاى كشور و محدوديت تعداد تختهاى بخشهاى ويژه بيمارستانها، اگر اشغال تخت توسط بيمارى كه احتمال كمترى براى بهبود دارد، باعث عدم پذيرش و احتمالا مرگ بيمارى شود كه احتمال بيشترى براى زنده ماندن دارد، چه صورتى خواهد يافت؟

ج ـ احتياط در مقام امتثال، اگر نگوييم تعيين در مقام جعل، اقتضا مى كند كه اكثر احتمالاً را مقدّم بداريم. نتيجتاً اگر پزشكى و يا بيمارستانى و يا اشخاص ديگرى موظّف به معالجه دو نفر هستند كه هر دو با هم مورد وظيفه قرار گرفته اند و يكى از آنها احتمال تأثير معالجه و تلف نشدنش از ديگرى بيشتر است (يعنى يك نفر هشتاد درصد احتمال بهبود دارد و ديگرى بيست درصد)، در صورتى كه فقط امكان معالجه يكى از آنها باشد، معالجه كسى كه در حدّ بالاتر از احتمال تأثير است، لازم و مُبرء ذّمه است. ناگفته نماند اگر يكى از آنها سبقت گرفته، سابق برلاحق، با الهام از قاعده مَن سَبَق، در معالجه، مقدّم است. 26/6/77

(س 98) تشخيص ضرر اهم در امور پزشكى چگونه است؟

ج ـ به وسيله پزشك، مگر آنكه به نظر خود، اعتماد زيادتر پيدا كند.

(س 99) اگر بدانيم يا احتمال بدهيم بيمارى در اثر بيمارى اى مثل لوسِمى[1] و يا متاستاز[2] يا برخى از سرطانها و برخى تومورها به زودى خواهد مُرد، آيا مجازيم براى افزايش طول عمر او (در حدّ چند ماه) از شيوه هاى درمانى پرخطر و پرعارضه، مانند شيمى درمانى كه اغلب عوارض آن بسيار شديدتر از بيمارى اوليه است، استفاده نماييم؟

ج ـ اگر معالجه او از جهت مقرّرات پزشكى به همين نحو است، حكم بقيّه معالجه و طبابتها را دارد كه جايز، بلكه واجب است.

(س 100) نظر حضرت عالى در خصوص كاربرد «هيپنوتيـزم»[3] در علوم پزشكى و درمان بيماريهاى قابل علاج با اين روش چيست؟

ج ـ معالجه بيمار با هر راهى كه براى او ضرر نداشته باشد و از نظر مقرّرات پزشكى پذيرفته شده باشد، نمى توان گفت حرام است و جايز است.

(س 101) با توجه به مصيبت بار بودن بيمارى ايدز، آيا آموزش گروههاى مختلف سنّى را در مورد راههاى انتقال و نحوه پيشگيرى از بيمارى ايدز، جايز مى دانيد؟

ج ـ آرى، با قطع نظر از اينكه اصل در همه اعمال و رفتارها جواز و حل و برائت است، تا حرمت آن ثابت شود، به خاطر جلوگيرى از يك مفسده بزرگ و فتنه خانمان سوز و بيمارى نابود كننده جامعه، اگر شبهه اى هم در جهتى از جهات آن و موردى از موارد آن باشد، از باب تزاحم و دفع مفسده و فتنه بزرگ كه دفعش بر همگان واجب است «و اتّقوا فتنة لا تصيبنّ الذّين ظلموا منكم خاصّة» مندفع مى گردد؛ و ناگفته نماند بسيارى از خصوصيات و جهات آميزش و امور جنسى در روايات و فتاواى اصحاب كه مورد استفاده همگان است ذكر شده و مورد تعرض واقع شده است. 8/11/81

--------------------------------------------------------------------------------

[1]. Leukemia

[2]. Metastasis

[3]. Hypnotism

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org