|
چگونگى برخورد با بيماران و حفظ اسرار آنها
(مسئله 78) پزشك به دليل نوع شغلش همواره با برخى از اسرار بيماران آشنا مى شود. وى هيچ گاه، حقّ افشاى اين اسرار را براى ساير اشخاص ندارد. (مسئله 79) در صورت ضرورت قضايى و با اجازه نامه محاكم حقوقى و كيفرى، پزشك مى تواند آن بخش از اسرار بيماران را كه مورد نياز دادگاه باشد، افشا نمايد، ولى بيش از اندازه مورد نياز، حرام است. (س 80) ارتباط و برخورد پزشكان با بيمارانى كه به بيماريهاى بدخيم، از جمله سرطان و... مبتلا هستند، چگونه بايد باشد؟ ج ـ وظيفه شرعى پزشك، معالجه نمودن بيمار به انواع معالجه ها و تجويز داروهاى مؤثّر است، و هر طريقى كه پزشك تشخيص دهد كه در بهبود حال بيمار، مؤثّر است، گرچه تلقينات روحى باشد، از باب وظيفه الهى و ملّى و انسانى او بايد انجام گيرد؛ بلكه حتّى اگر نياز به كذب هم احياناً پيدا شود، نمى توان گفت كذبِ محرّم است، بلكه به خاطر مصلحت، جايز و لازم است؛ همچنان كه اداى هر جمله و هر دارويى كه احتمال تأثير منفى در بهبود بيمار داشته باشد، به جهت ايذا و تخلّف از وظيفه پزشكى، حرام و گناه است. بنابراين، تنها معيار در جواز و عدم جواز خبر دادن پزشك در موارد ذكر شده در سؤال، تأثير مثبت و منفى داشتن روى بيمار است؛ و امّا غير از آن، مانند جنبه هاى اقتصادى و يا اجتماعى در وظيفه خطير و عظيم پزشكان متعهّد، دخيل نيست و هيچ گونه تأثيرى ندارد؛ و در مورد اطرافيان بيمار، اگر خبر دادن به آنها ارتباطى با معيار ذكر شده پيدا نكند، فى حدّنفسه، جايز است. ناگفته نماند كه تشخيص معيار، با خودِ پزشك يا پرستار و مسئول معالجه بيمار است، و اگر شك كند كه آيا تأثير منفى دارد يا خير، به جهت اهمّيت معالجه و حرمت ايذا و مأيوس كردن بيمار، لازم است كه خبر ندهد و از خبر دادن، احتراز نمايد. پسنديده ترين كارى كه از نزديكان، پزشكان و پرستاران اين بيماران بر مى آيد، اين است كه چراغ اميد را در دل بيمار روشن نگه دارند، و با عطوفت و مهربانى در كنار او باشند. بنابراين، وقتى براى عيادت بيمار، به اندازه اى اجر و ثواب ذكر شده كه به تعبير صاحب جواهر، فقيه و عالم دينى گرانوزن و كم نظير، «عقل از درك آن ناتوان است»، براى رسيدگى و درمان وى، پاداش الهى را چگونه مى توان درك و محاسبه كرد. بخصوص خانواده بيمار، همه تلاش خود را براى حفظ و عزّت حرمت بيمار، صرف مى كنند و بدين وسيله، خود را در معرض رحمت الهى قرار مى دهند، كه طبق نقل روايت، بيمار، مانند رزمنده در ميدان جنگ، مستجاب الدعوه است. بهترين توصيه براى پزشكان و پرستاران، سفارش حكيمانه حضرت امام خمينى(قدس سره)است كه فرمودند: «عطوفت به بيماران و اميد دادن به آنها و وعده سلامت به اذن اللّه براى آنها، به صحّت آنها كمك مى كند. فرضاً مريضى به نظر شما اصلا از اين مرض نجات پيدا نمى كند، لكن اولا اينكه دست غيب هم در كار هست كه آن ماوراى نظر امثال ماست و شما هم مأيوس نباشيد؛ ثانياً اينكه چه بهتر كه يك مريضى كه از اين دنيا مى خواهد برود، با دلِ خوش از شما برود. اين طور نباشيد كه گفته بشود: تو خوب نمى شوى. همين، در زود مُردن او و در طولانى شدن مرض او كمك مى كند و با دل افسرده از اين دنيا مى رود؛ لكن اگر به او اميد داديد، محبّت كرديد، نوازش كرديد، خدمت صادقانه كرديد، با روى خوش خدمت كرديد به اين مريضها كه اكثراً افسرده اند، بر فرض اينكه از اين دنيا هم برود، با يك روحِ اميدوار و شيرين از اين دنيا مى رود و اين براى شما خيلى ارزشمند است».[1] (س 81) آتانازى[2] بر سه قسم است: 1. نوع فعّال: كه با تجويز داروى كُشنده از طرف پزشك، به زندگى بيمار خاتمه داده شود؛ 2. نوع انفعالى: به صورت خوددارى از ادامه مداوا و زنده نگه داشتن بيمار محتضر؛ 3. نوع غيرمستقيم: با قرار دادن داروهايى به مقدار زياد در دسترس بيمار، تا وى شخصاً به زندگى پُررنج خويش پايان دهد. استفاده از كدام يك از راههاى ياد شده، بلااشكال است؟ ج ـ چون معالجه اين گونه بيماران كه اميد به بهبود و سالم شدن در آنها نيست و قطعاً قابل معالجه نيستند، بر پزشك واجب نيست، بنابراين، راه دوم مانعى ندارد؛ امّا دو قِسم ديگر، قتل نفْس و حرام است. (س 82) از آتانازى در فارسى به «قتل از روى ترحّم» و «بيماركُشى با ترّحم» تعبير مى شود و به منظور كوتاه كردن مدّت درد و رنج بيمار لاعلاجى است كه بر اساس دانش پزشكى امروز، هيچ اميدى به شفا و يا بهبود او وجود ندارد. اقدام به اين كار، چه حكمى دارد؟ ج ـ حرام و قتل نفسْ و موجب قصاص و ديه است، و بايد از اين گونه بى رحميها به خدا پناه برد. (س 83) بسيارى اوقات، پزشكان حقايق دردناكى را در مورد بيمار كشف مى نمايند: 1. آيا پزشك، ملزم به دادن اطّلاعاتى است كه در جريان معالجه به دست آورده است؟ 2. افشاى اين اسرار به نزديكان بيمار چگونه است؟ ج 1 ـ اين كار غير واجب، بلكه اگر باعث اذيّت بيمار و خلاف مقرّرات باشد، حرام است. ج 2 ـ اسرار، مختلف است و با عدم رضايت صاحب سرّ، از افشاى آن بايد خوددارى شود. (س 84) پسر جوانى با دخترى مى خواهد ازدواج كند. آيا پزشكى كه از بيمارى او (غير از مواردى كه منجر به فسخ عقد ازدواج مى شود، مثل ديابت، سيفيليس و...) اطّلاع دارد، حقّ افشاى بيمارى او را دارد؟ ج ـ جواز گفتن آن بعيد نيست، بخصوص اگر مورد مشورت باشد. (س 85) شخصى سرطان دارد و پزشك مى داند كه هرگونه اقدام در جهت معالجه او بى فايده است. اگر پزشك به بيمار و اطرافيان وى اطّلاع دهد، گرچه ضربه روحى و صدمات روانى به آنان وارد مى شود، امّا هزينه فراوانى هم براى معالجه صرف نمى كنند و پزشك هم به علّت كتمان بيمارى، مورد اعتراض قرار نمى گيرد. حال با توجّه به اصرارى كه بيمار و بستگانش در مورد دانستن واقعيت دارند، تكليف پزشك چيست؟ ج ـ در اين صورت، گفتن واقعيت، جايز است. (س 86) آيا پزشك مى تواند بيمار روانى اى را كه هر زمان احتمال دارد دست به آدمكُشى بزند، يا فردى كه مبتلا به مرض ايدز است كه براى جامعه خطر محسوب مى شود به مقامات پليس يا مسئولين مربوط معرّفى نمايد تا او را به نوعى از مردم دور نگه دارند، كه جان انسانى در معرض خطر قرار نگيرد؟ ج ـ آرى، براى حفظ جان افراد، نه تنها جايز، بلكه لازم است به مقامات اطّلاع دهد. (س 87) اگر پزشك بداند با افشاى اسرار بيمارى، حقيقتى در جامعه براى محاكم قانونى روشن مى شود و جلوى بعضى از ضررها در جامعه گرفته مى شود (مثلاً اگر اعتياد فردى را به محاكم اطّلاع دهد، شبكه بزرگ مواد مخدّرى كشف و منهدم مى گردد)، آيا مى تواند اسرار بيمار را در اختيار آنها قرار دهد؟ و آيا فرقى بين درخواست محاكم و عدم درخواست آنها وجود دارد؟ ج ـ مى تواند اطّلاع دهد، و چون مربوط به حقّ جامعه است، جلوگيرى لازم است و مشروط به درخواست محاكم نيست. (س 88) آيا پرونده اى را كه اسرار بيمار در آن بايگانى مى شود، مى توان در اختيار پزشكان ديگر غير از پزشك معالج يا بستگان بيمار قرار داد؟ ج ـ تابع مقرّرات نظام پزشكى و معالجه و ضرورت است. (س 89) اگر پزشك بداند كه اسرار بيمارى به نحوى به گوش ديگران رسيده، آيا در اين صورت، مجاز به افشاى اسرار آن بيمار هست يا نه؟ ج ـ اسرار هر فرد، جزو حقوق خود افراد و محترم است و بدون مجوّز شخصى، مانند رضايت او و يا ضرورت معالجه و يا جهات ديگر، نمى توان فاش نمود. خلاصه، اصل بر احترام حقوق افراد است، مگر در موارد استثنا شده. (س 90) اگر بيمار نارضايتى خود را از افشاى بيمارى خود اعلام نمايد، ليكن ضرورت درمان اقتضا مى كند كه نوع بيمارى براى بستگانش فاش شود، وظيفه پزشك معالج در اين صورت چيست؟ ج ـ هرچند منع از فاش نمودن نوع بيمارى از حقوق اشخاص و سلطه افراد بر خود و حقوقشان است؛ ليكن به حكم ضرورت و «اَنَّ الضرورات تبيح المحظورات»، افشا به مقدار رفع ضرورت پزشكى، مانعى ندارد. -------------------------------------------------------------------------------- [1]. صحيفه نور، ج 18، ص 234. [2]. Euthenasia
|