|
واجبات طواف
در طواف چند چيز واجب است يعنى در حقيقت طواف معتبر است: اول: طواف را از حَجَرالاسود[1] شروع كند؛ دوم: به حَجَرالاسود نيز ختم كند؛ (مسئله 507 )طواف نمودن به گونه اى بايد باشد كه در عرف بگويند از حجرالاسود شروع كرد و هفت دور طواف نمود و به آن ختم كرد. و لازم نيست در آخر هر شوط بايستد و جلو و عقب برود و قصد شوط بعدى نمايد؛ بلكه در شوطهاى بعد مى توان بدون توقف دور بزند تا هفت شوط تمام شود، و در دور هفتم لازم است از حجرالاسود بگذرد و از مطاف خارج شود و اگر قبل از گذشتن از حجرالاسود از مطاف خارج شود، طوافش صحيح نيست و دور هفتم ناقص است. (مسئله 508 )در طواف بايد همان طور كه همه مسلمين طواف مى كنند، از مقابل حجرالاسود طواف كنند، بدون دقّتهاى ناشى از وسوسه، كه اين موجب اشكال و گاهى هم حرام است. (مسئله 509 ) اگر كسى بدون نيّت، طواف را قبل از حجرالاسود شروع كند، ولى نيّت طواف را از حجرالاسود بكند و دور هفتم را همان طور كه معمول است از حجرالاسود بگذرد، طواف او صحيح است؛ امّا اگر قبل از حجرالاسود نيّت طواف را بنمايد و به همان جا ختم كند، طواف او باطل است چون دور هفتم ناقص شده، خلاصه در نيّت طواف بايد با نيّت و با انگيزه طواف قربة إلى اللّه از حجرالاسود شروع كند و در دور هفتم از حجرالاسود بگذرد تا هفت شوط كامل شده باشد. (س 510 )كسى كه اشتباهاً طواف را از ركن يمانى شروع و به همان جا ختم كرده و نماز طواف را خوانده و پس از آن متوجه شده، حكمش چيست؟ چنانچه در اثناى طواف متوجه شد و طوافش را به حجرالاسود ختم كرد، آيا به طوافش ضرر مى رساند يا خير؟ ج ـ طواف و نماز را بايد اعاده كند، و فرقى بين دو صورت ياد شده، نيست. سوم: اينكه خانه كعبه را در همه شوطها در طرف چپ خود قرار دهد. (مسئله 511 )طواف كردن بايد به نحو متعارف باشد، يعنى نبايد از حجرالاسود كه شروع مى كند به طرف ركن[2] يمانى دور بزند، بلكه بايد از حجرالاسود شروع كند و به طرف ركن عراقى و بعد ركن شامى و بعد ركن يمانى برود و دور بزند و زيادتر از آن لازم نيست و لازم نيست در تمام حالات طواف، خانه را حقيقتاً به شانه چپ قرار دهد و اگر طبعاً در گذشتن از مقابل اركان و طواف دور حِجر اسماعيل مقدارى شانه او از برابر كعبه منحرف شود مانعى ندارد، و بر حسب بعضى از روايات پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در حالى كه بر شتر خود سوار بودند طواف كردند[3] و در اين حال قهراً شانه از خانه كعبه منحرف مى شود. (مسئله 512 )واجب نيست در حال طواف روى طواف كننده به طرف جلو باشد، بلكه جايز است به سمت راست يا چپ نگاه كند و يا صورت را برگرداند، بلكه به عقب نگاه كند، كما اينكه مى تواند رو به روى كعبه شود و دور بزند، همچنين مى تواند طواف را رها كند و كعبه را ببوسد و برگردد از همان جا طوافش را ادامه دهد. آرى نبايد عمداً پشت به كعبه كند و دور بزند. (مسئله 513 )اگر به واسطه مزاحمت طواف كنندگان و كثرت جمعيّت، روى طواف كننده به كعبه واقع شود و يا عقب عقب طواف كند يا پشتش بدون قصد و يا بدون صدق اهانت به كعبه واقع شود، طوافش صحيح است. (س 514 )شخصى در اثناى طواف براى بوسيدن و لمس بيت الله الحرام از مسير خود منحرف شده و نمى داند در بازگشت، طواف را از همان نقطه كه رها كرده بود ادامه داده است يا نه، آيا طوافش صحيح است؟ ج ـ اگر متوجه بوده كه از همان محلّى كه طواف را رها كرده شروع كند، و بعداً شك عارض شده، حكم به صحّت نمايد، و در غير اين صورت، اكتفا به طواف مزبور، محلّ اشكال است، و به هر حال اگر طواف را از سر بگيرد راحت تر است. (مسئله 515 )طواف بايد با اختيار باشد، پس اگر از انسان كلاً سلب اختيار و اراده كردند و دور دادند، طواف صحيح نيست. (مسئله 516 ) طواف به نحو متعارف هر چند در ازدحام جمعيت باشد صحيح است، و فشارها و حركتهاى حاصل از ازدحام جمعيت در بعضى از مواقع مانع صدق عرفى نيست و مضر به طواف نمى باشد. (مسئله 517 )در طواف كردن جايز است شخص سواره (مثلا با ويلچر) طواف كند چه در حال اختيار و چه با عذر، ليكن پياده طواف نمودن افضل است و همچنين بهتر است كه به نحو متعارف طواف كند و ديگران را در طواف كردن اذيّت نكند. (س 518 )شخصى كه كودك را در بغل گرفته و طواف مى دهد، آيا بايد شانه چپ كودك به طرف كعبه باشد؟ ج ـ آرى، مانند طواف بزرگسالان بايد انجام بگيرد. چهارم: بودن حِجر اسماعيل(عليه السلام)[4] در داخل محدوده طواف بدين معنا كه دور خانه كعبه و حِجر اسماعيل(عليه السلام)بگردد نه داخل حِجر اسماعيل(عليه السلام). (مسئله 519 )اگر كسى داخل حِجر اسماعيل(عليه السلام) طواف نمايد، طوافش باطل است و بايد اعاده كند؛ و اگر عمداً اين كار را بكند، حكم باطل كردن عمدى طواف را دارد كه حكمش گذشت؛ و اگر سهواً اين كار را بكند، حكم باطل كردن سهوى را دارد. (مسئله 520 )اگر كسى در بعضى از دُورها، حِجر اسماعيل را داخل در دايره طواف خود نكند، احتياط واجب آن است كه فقط آن دُور را از سر بگيرد، و اعاده طواف لازم نيست، گرچه اگر اعاده كند مانعى ندارد بلكه راحت تر است. (مسئله 521 ) اگر كسى بعد از اعمال حج تمتّع متوجه شد كه چند شوط از اشواط را از داخل حجر اسماعيل(عليه السلام)انجام داده، حجّ او صحيح است، ولى بايد طواف را اعاده كند. (مسئله 522 )اگر كسى در بعضى از دورها از روى ديوار حِجر اسماعيل(عليه السلام)برود، احتياط آن است كه آن دُور را از سر بگيرد يعنى از حجرالاسود تا حجرالاسود را از سر بگيرد، گرچه در هر صورت از سرگرفتن و استيناف طواف راحت تر است. (مسئله 523 )دست گذاشتن روى ديوار حِجر اسماعيل(عليه السلام)در حال طواف جايز است و به طواف ضرر نمى رساند، گرچه احتياط مستحب در ترك آن است. (مسئله 524 ) به نظر اين جانب طواف بايد دور كعبه و در مسجدالحرام باشد و لازم نيست كه بين كعبه و مقام ابراهيم(عليه السلام)[5] باشد، پس حد طواف مسجدالحرام است گرچه پشت مقام ابراهيم(عليه السلام) باشد. پنجم، خروج طواف كننده از خانه كعبه است: اينكه طواف دور همه كعبه و خارج از خود كعبه واقع شود نه داخل كعبه يا اجزاى آن. (مسئله 525 )در پايين بعضى از اطراف يك بر آمدگى است كه آن را «شاذِرْوان» گويند، كه آن جزء خانه كعبه است، و طواف كننده بايد آن را هم داخل طواف قرار دهد؛ ولى اگر كسى در بعضى از احوال به واسطه كثرت جمعيت يا غير آن از بالاى شاذروان برود و دور بزند، آن مقدار كه دور زده باطل است و بايد آن را اعاده كند، و راحت تر اين است كه طواف را از سر بگيرد و طواف از سرگرفته شده كفايت مى كند. (مسئله 526 )دست به ديوار خانه خدا گذاشتن جايز است و به طواف ضرر نمى رساند، گرچه احتياط مستحب ترك آن است. ششم، طواف بايد هفت شوط كامل باشد، نه كمتر و نه زيادتر. (مسئله 527 )احتياط واجب آن است كه موالات عرفيّه را در طواف مراعات بكند، يعنى در بين دورهاى طواف آن قدر طول ندهد كه از صورت طواف خارج شود. (مسئله 528 )اگر از اول عمداً طواف كننده قصد كمتر از هفت دور و يا بيشتر از آن را بكند، طوافش باطل است، اگر چه به هفت دور تمام كند؛ و اگر از روى ندانستن حكم، يا از روى سهو و غفلت باشد، چنانچه به هفت دور تمام كند اعاده طواف لازم نيست، مگر در جاهل مقصر كه بنا بر احتياط واجب اعاده نمايد. (مسئله 529 )اگر در اثناى طواف از قصد هفت شوط برگردد و نيّت كند طواف را كمتر يا بيشتر از هفت شوط انجام دهد، هر چه را با اين نيّت به جا آورده، باطل است و بايد آن را اعاده كند، و اگر با اين قصد طواف را زيادتر به جا آورد، اصل طواف باطل مى شود. (مسئله 530 )اگر كسى از اول قصد كند كه هشت دور به جا آورد، ليكن قصدش آن باشد كه هفت دور آن طواف واجب باشد و يك دور، قدم زدن دور خانه خدا براى تبّرك يا تماشا يا پيداكردن كسى و يا مقصد ديگرى باشد، طواف او صحيح است. (س 531 )اگر كسى در هنگام خروج از مطاف، بعد از پايان هفت شوط مقدارى مسافت را به قصد اينكه زياده عمديّه جزء طوافش تشريعاً شود، آيا مُبطل طواف است؟ ج ـ زياده تشريعيه است و مبطل است، ليكن اگر به صورت سهو باشد هر وقت كه متوجه شد رها كند، طوافش صحيح است. (مسئله 532 )اگر كسى عمداً از طواف واجب كم كند، چه يك دور يا كمتر يا بيشتر باشد، واجب است آن را به اِتمام برساند، و اين، در صورتى است كه موالات فوت نشده باشد؛ ولى در صورت فوت موالات، حكمش حكم قطع طواف است كه بيان مى شود؛ و اگر اتمام نكند، حكمش حكم كسى است كه طواف را عمداً ترك كرده، و حكم جاهل به مسئله، حكم عالم است، ولى به هر حال اگر طواف را از سر بگيرد راحت تر و طوافش صحيح است. (مسئله 533 )اگر كسى سهواً از طواف كم كند، پس اگر از نصف تجاوز كرده باشد، اقوى آن است كه از همان جا طواف را تمام كند، در صورتى كه فعل كثير نكرده باشد، و در صورت فوت موالات احتياط واجب اتمام و اعاده است، و نماز طواف را بعد از اعاده طواف بخواند، مگر آنكه موالات بين آن نماز و طواف قبلى فوت شود، كه در اين صورت بنا بر احوط، بعد از هر يك از آنها دو ركعت نماز طواف احتياطاً به جا آورد، و اگر طواف را در تمام صور مسائل سابقه و لاحقه از سر بگيرد مجزى است. (مسئله 534 )اگر سهواً طواف را كم كرده و تجاوز از نصف نكرده، طواف را دوباره اعاده نمايد، ليكن در همه موارد سهو، احتياط به تمام كردن طواف ناقص و اعاده طواف است، و راحت تر آنكه طواف را از سر بگيرد و طوافش صحيح است. (س 535 )اگر كسى جهلا بيش از هفت شوط طواف كند و بقيّه اعمال بعد از آن را به جا آورد، تكليف او چيست؟ ج ـ اگر از اول قصد بيش از هفت شوط به نحو تشريع ـ كه گذشت ـ داشته باشد، طواف و نمازش صحيح نيست و بايد آنها را اعاده كند، و ظاهراً اعاده بقيّه اعمال لازم نيست؛ ولى اگر قصد هفت شوط داشته و بعد از تمام شدن، زيادى به جا آورد، پس اگر سه شوط و نيم طواف يا بيشتر زياد كرده، احتياط آن است كه بقيّه را تا چهارده شوط تتميم كند و يك نماز ديگر هم به جا آورد و طواف و نماز را اعاده كند؛ و اگر كمتر از سه شوط و نيم زياد كرده و موالات عرفيّه به هم خورده است، احتياط واجب اعاده طواف و نماز است و اگر موالات عرفيّه به هم نخورده، حكم صورت قبل را دارد و به هر حال از سرگرفتن طواف صحيح مى باشد. (س 536 )شخصى شوط اول طواف را خارج از مطاف و به قصد طواف انجام داده، بعد متوجه شده است كه طواف بايد در محدوده معيّنى باشد، لذا مجدداً طواف را در مطاف آغاز نموده و از سرگرفته و بعد از طواف، اعمال ديگر را انجام داده، آيا اشكال دارد؟ ج ـ مانعى ندارد و اعمالش حتّى بر فرض اعتبار مطاف خاص (بين خانه و مقام) صحيح است، چون طواف زايد با قطع استمرار نيّت، زياده در طواف محسوب نمى شود. (مسئله 537 )اگر بعد از مراجعت به وطن، متوجه شود كه طواف او ناقص بوده، بايد خودش برگردد و طواف را از سر بگيرد و در صورتى كه بعد از تجاوز نصف باشد مى تواند طواف ناقص را تكميل نمايد، چنانچه مى تواند طواف را از سر بگيرد و در صورت حرج، نايب بگيرد و احتياط مستحب آن است كه ناقص را تكميل و سپس اعاده نمايد. -------------------------------------------------------------------------------- [1]. حَجَرالأسود سنگ سياهى است كه در ركن شرقى كعبه معظّمه در ارتفاع 5/1 مترى زمين نصب شده است و آغاز طواف بايد از اين نقطه باشد، حجرالأسود همانند مقام ابراهيم(عليه السلام) از اجزاى بسيار مقدس و مبارك مسجدالحرام است و در روايات آمده است كه رسول اللّه(صلى الله عليه وآله)فرمود: حجرالأسود را استلام كنيد، زيرا حجرالأسود دست راست خداوند است در روى زمين و مردم با دست كشيدن روى آن و بوسيدنش، با خداوند بيعت مى كنند، و اطاعت خود را از او اعلام مى دارند. و در روايتى آمده است كه اين سنگ در آغاز سفيد بود (سفيدتر از شير و سفيدتر از كاغذ)، امّا گناهانى كه فرزندان آدم انجام دادند، سبب سياه شدن آن گرديد. «بحارالأنوار، 96/221/14». عن الحلبى قال: قلت لأبى عبداللّه(عليه السلام) لم جُعل استلام الحجر؟ فقال: انّ اللّه عزّ وجلّ حيث أخذ ميثاق بنى آدم دَعَا الحجر من الجنة، فامره فالتقم الميثاق، فهو يشهد لمن وافاه بالموافاة. «الكافي،4/184/2». حلبى مى گويد به امام صادق(عليه السلام) عرض كردم: دست كشيدن به حجرالأسود چرا سنت شده است؟ فرمود: آن گاه كه خداوند از فرزندان آدم پيمان گرفت، حجرالأسود را از بهشت فراخواند و به آن دستور داد، آن هم پيمان را گرفت و پذيرفت، پس حجرالأسود براى هر كه به پيمان وفا كند، گواهى به وفا مى دهد. حجرالأسود در جريان سيل كه پنج سال پيش از بعثت صورت گرفت، در فاصله اى دور از مسجد واقع شد و در تعميرخانه خدا در نصب آنْ كه امتياز خاصى داشت قريش با يكديگر به جدال برخاستند، تا آنجا كه نزديك بود كار به جنگ و كشتار بينجامد. در نهايت حكميّت شخصى را كه همان لحظه وارد مسجدالحرام شود پذيرفتند، آن شخص كسى جز محمد بن عبداللّه(صلى الله عليه وآله)نبود ايشان پيشنهاد كرد تا سنگ را در پارچه اى قراردهند، پس از آن هر طايفه گوشه اى از آن را گرفتند و تا محل نصب بالا آوردند، آن گاه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آن را برداشت و در جايگاه خود قرار داد. [2]. اركان كعبه عبارت اند از: الف ـ ركن جنوب شرقى كه «حجرالاسود» بر آن نصب شده و ركن حجر نيز ناميده مى شود؛ ب ـ ركن شمال شرقى كه به «ركن عراقى» معروف است، كه نرسيده به حجر اسماعيل واقع شده است؛ ج ـ ركن شمال غربى كه به «ركن شامى» معروف است كه پس از حجر اسماعيل قرار دارد؛ د ـ ركن جنوب غربى كه به «ركن يمانى» معروف است كه پيش از حجرالاسود و نرسيده به آن قرار دارد. از ميان اين اركان، فضيلت ركن حَجَرالأسود و ركن يمانى از دو ركن ديگر بيشتر است. كان رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) لا يستلم إلاّ الرّكن الأسود واليماني ويضع خدّه عليهما. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) دو ركن يمانى و اسود را استلام مى كرد و آنها را مى بوسيد و صورتش را بر آنها مى نهاد «الكافي، 4/408/ 8». عن أبي عبداللّه(عليه السلام) قال: الرّكن اليماني باب من أبواب الجنّة لم يغلقه اللّه منذ فتحه. امام صادق(عليه السلام) فرمود: ركن يمانى درى از درهاى بهشت است و از آن زمان كه خدا آن در راگشوده، بسته نشده است (همان،ح13). [3]. من لا يحضره الفقيه،2/251، حديث 1209؛ وسائل الشيعة، 13/497، أبواب السعى، باب16، حديث 6. [4]. حِجر اسماعيل مكانى است به شكل نيم دايره و با ديوارى به ارتفاع 30/1 كه در فاصله ركن عراقى و شامى در جانب شمال كعبه قرار دارد، نقلهاى تاريخى حكايت از آن دارد كه اسماعيل(عليه السلام) با مادرش هاجر در همين جاى مى زيست و در همين مكان هم دفن است. عن أبي عبداللّه(عليه السلام) الحجر بيت اسماعيل وفيه قبر هاجر وقبر إسماعيل. حجر خانه اسماعيل و محل دفن هاجر و اسماعيل است و در بعض روايات همچنين محلِ دفن دختران اسماعيل(عليه السلام)همين مكان ذكر شده «الكافي، 4/ حديث 14 و 16». و يكى از بهترين جاها براى دعا و راز و نياز و تضرّع به درگاه ربوبى حجر اسماعيل است و دعا و انابه در اين مكان ثواب بسيارى دارد. ابو نعيم الأنصارى عن الإمام المهدي(عليه السلام): «كان نحو الميزاب ـ عُبَيدُكَ بِفنائكَ، مِسكينُكَ بِبابِك، أسْألُكَ مالا يَقْدِرُ عَلَيْه سِواك». ابو نعيم از امام زمان(عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: امام سجّاد در سجده خود در اين مكان (و با دست اشاره به حِجر و طرف ناودان كرد) مى گفت: «بنده ناچيزت در آستان توست، نيازمندت به آستان توست، آنچه را كه جز تو بر آن توانا نيست فقط از تو خواهانم » (بحارالأنوار، 96/195/7). [5]. مقام ابراهيم يكى از شعاير الهى و آيات بيّنات است كه در مسجدالحرام قرار گرفته، و اين سنگى است كه در فاصله سيزده مترى (تقريباً) از كعبه بين شرق و شمال در جايگاه مخصوصى قرار دارد و هم اكنون در محفظه اى نگهدارى مى شود، گفته مى شود وقتى حضرت ابراهيم(عليه السلام) ديوارهاى كعبه را بالا مى برد، آن گاه كه ديوار بالا رفت، بحدى كه دست بدان نمى رسد، ابراهيم(عليه السلام) روى آن ايستاد و سنگها را از دست اسماعيل(عليه السلام) گرفت و ديوار كعبه را بالا برد، و در روايات ديگرى آمده است كه ابراهيم(عليه السلام)بر روى اين سنگ ايستاد و مردم را به حج فرا خواند «علل الشرايع، 1/424».
|