|
2 . عدم تداخل ديه كم در ديه زياد
(س 339) چنانچه در صورت ايراد يك ضربه به عضوى از بدن مجنّى عليه استخوان بشكند و در همان محل شكستگى ورود ضربه، جراحتى مثلاً داميه يا سياه شدگى ايجاد شود، براى هر يك از شكستگى و جراحت و يا لطمه وارده ديه جداگانه تعلّق مى گيرد يا اينكه تداخل كرده و فقط بايستى ديه شكستگى كه بيشتر است، پرداخت شود؟ آيا در اين حكمْ فرقى بين شكستگى ايجاد شده در استخوان سر ( هاشمه ) و شكستگى حاصله در استخوان ساير اعضاى بدن مى باشد يا خير؟ ج ـ ديه هر كدام جداگانه بايد پرداخت شود و ديه اقل در اكثر تداخل نمى كند، چون تداخل برمى گردد به عدم ديه براى اقل، و هو كماترى. 15/10/77 (س 340) اگر گلوله اى از يك طرف پا وارد و از طرف ديگر خارج شود و باعث فلج شدن آن پا گردد و قصاص هم ممكن نباشد، آيا ديه، ديه جائفه است يا ديه فلج يا هر دو؟ ج ـ ديه هر كدام را بايد جداگانه پرداخت نمايد. 22/12/74 (س 341) در صورتى كه ضربات شكستگى ها و حتّى جراحات در بدو امر خطر مرگ را متوجه مجنّى عليه نمى كند، ولى بسيار ديده شده كه همان جنايات سرانجام منجر به مرگ شخص شده، آيا در اين گونه موارد، قاعده جمع مجازات حاكم است يا تداخل مجازات؟ همچنين در صورت تداخل، آيا جانى فقط ضامن اَرشْ يا ديه جراحات است، يا اينكه ديه قتل ( خطاى محض يا شبه عمد ) را بايد بپردازد؟ ج ـ اگر منجر به مرگ شد، بايد ديه نفس پرداخت شود. (س 342) ديه جراحت زن چنانچه به ثلث برسد نصف ديه مرد مى شود، چنانچه مجموع ديه چند جراحت در نقاط مختلف بدن ( دست، پا و سر ) به ثلث برسد ( ديه هر يك از جراحات مذكور كمتر از ثلث است )، آيا در اينجا ديه زن نصف ديه مرد مى شود و يا ملاك آن است كه اگر ديه يك جراحت به تنهايى به ثلث برسد ( مأمومه در سر ) بايد ديه زن نصف شود؟ ج ـ چندين جراحت اگر با يك ضربه باشد در تنصيف و يا ثلث بودن، جميع آنها محاسبه مى شود، چه بگوييم همه آنها ديه دارند يا بگوييم ديه اقل در ديه اكثر تداخل پيدا مى كند كه حق هم همين اول است، و اما با چندين ضربه يا ضربه ها از چند نفر باشد، هر كدام جداگانه حساب مى شود، ليكن به نظر اين جانب كه تساوى ديه، زن و مرد است، موردى براى تنصيف باقى نمى ماند. 29/5/78 (س 343) پسر بچه يازده ساله اى در اثر تصادف با ماشين، مضروب و مجروح گرديده كه موارد جرح به شرح زير است: 1 . پوست و گوشت قسمت زيادى از ماهيچه ساق پا و ران مجروح و له گرديده (در حدّى كه گوشتهاى جدا شده از پا به زمين ريخته است)؛ 2 . باعث خُرد شدن و قطعه قطعه شدن كاسه زانو و مفصل گرديده است؛ 3 . بعضى از اعصاب و رگهاى زير زانو و ماهيچه ها كه در سلامت و حركت پا نقش دارند (در حدّ پاره شدن هستند)؛ 4 . صفحه رشد مابين مفصل زانو (كه از سنين كودكى الى هيجده سالـگى باعث قد كشيدن و رشد استخوان ساق پا و ران مى شود) از بين رفته و در نتيجه، اين پا كوتاه مى ماند و پاى ديگر رشد طبيعى خود را دارد؛ نهايتاً پس از جرّاحيهاى مكرّر و پيوندهاى لازم، پاى مصدوم كج و كوتاه و زانويش بى حركت و مقدارى خميده مانده است، كه طبق نظريه پزشك قانونى در مجموع و شرايط فعلى 65 در صد نقص عضو ( نسبت به ارزش عضوى) ايجاد شده است؛ 5 . جهت ترميم گوشت و پوست پاى مصدوم، از پاى ديگرش گوشت و پوست برداشته و پيوند زده اند، آيا پاى سالم هم كه تكّه بردارى شده و اثراتش باقى است، ارش دارد؟ ج ـ ظاهراً مورد از موارد شلل پا مى باشد و ديه آن دو سوم ديه قطع پا مى باشد، و ديه قطع يك پا نصف ديه انسان است، نتيجتاً در مفروض سؤال دو سوم نصف ديه كامل است، ليكن راه احتياط مصالحه است به مقدار كمتر؛ و امّا نسبت به پاى سالم كه تكّه بردارى شده بر ضارب چيزى نيست، چون مباشر نبوده و سببيّت هم در حدّى نيست كه برداشتن چيزى از پا به او نسبت داده شود، تا سبب، اقوى از مباشر باشد. 2/3/75 (س 344) جراحاتى كه در اثر ضربه به باطن انسان وارد مى شود و پزشك معالج مجبور مى شود شكم را بشكافد، آيا به حسب مورد، جانى بايد غير از ديه يا اَرشْ عضو باطن، براى شكافتن شكم هم ديه بپردازد؟ ج ـ جانى بايد غير از ديه، مخارج معالجه مجروح را به نحو متعارف (كه بيانش در مسئله 294 گذشت) بپردازد و ضامن آن خسارت هم مى باشد، و ديه تنها جبران نقص جراحتى است كه بر باطن وارد شده است. 12/5/83
|