|
چهارم: منطق و متانت اجتهاد شيعى
امروزه اگر عمل شيعه در جهان داراى منطق برتر و عمل ستوده تر است و در برابر تحدّيات فكرى، علمى، حقوقى و اخلاقى، الگوهاى برتر و نمونه هاى قابل درك و دفاعى را پيش روى جهانيان مى گذارد، خاستگاه آن اين است كه بر اساس قرآن و عترت و بر پايه اجتهاد درست سخن مى گويد و منطق ثقلين اگر براى جوامع بشرى كه از طبع اوليه و هدايت عقلانى خويش فاصله نگرفته اند درست تبيين و ارائه گردد قابل درك و پذيرش است، و بر اساس همين عقلانيت و تفقه جامع نگر است كه عالمان و فقيهان ما مى توانند در چارچوب مفاهيمى مشترك، ميان بشر امروز سخن بگويند؛ مفاهيمى كه همه جوامع بشرى و وجدان هاى انسانى بر آن آگاهى و اذعان دارند و بر آن تفاهم كرده اند از اين رو و با اين توجه مايه شگفتى نخواهد بود كه در يك اثر كاملا فقهى و يك متن حوزوى در قالب استفتاء و افتاء كه پيش روى داريد، مفاهيمى جهانى ـ انسانى چون حقوق انسان، عدالت، نفى تبعيض، كرامت و حرمت انسان، امنيت فردى و اجتماعى و جهانى، آزادى، وفاى به پيمان، حقوق زن، مساوات در برابر قانون، حقوق معنوى و امثال آن كه مفاهيمى شناخته شده در جهان اند و همه ريشه در قرآن و سنت دارند به عنوان بخشى از مبانى فقهى، نظرات و احكام مشاهده شود و مورد استدلال و اهتمام قرار گيرد. اجتهاد شيعى با همين منطق و مبانى است كه در عرصه عمل حتى در سطح جهانى، آنجا كه مسائل عام جهانى و مرتبط به امنيت و صلح و مبارزه با بى عدالتى و حقوق ملت ها و حرمت بى گناهان مطرح است، به زيبايى و استوارى تمام ميان منطق جهادى و عدالت خواهانه خويش و سلوك انسانى و امنيت اجتماعى و خشونت زدايى چارچوب و رابطه اى درست و قابل دفاع برقرار مى كند و ظلم و جنايت نسبت به حقوق انسان ها را در هر سطحى كه باشد مردود مى شمارد؛ چه از سوى قدرتها و دولت هاى شناخته شده و چه از سوى گروههاى خشونت محور و طرفداران و عاملان ترور. اجتهاد شيعى با منطق انفتاح باب علم، هم زمينه گسترش علوم اسلامى و معارف دينى را فراهم ساخته و هم ظرفيت پذيرش ديدگاه ها و شرح صدر علمى جامعه به ويژه نخبگان و فرهيختگان را بالا برده و مشروعيت بخشيده است، و هم در مقام التزام هاى قلبى و معرفتى و هم در عرصه عمل، به ويژه در اعمال فردى. البته روشن است مديريت جامعه و كشوردارى نيازمند وحدت رويه و ضوابط و چارچوب هاى هماهنگ و فراگير است و آنچه عهده دار اين مهم است «قانون» مى باشد كه بايد بر جامعه حاكم باشد و طبعاً اين امر حياتى نمى تواند محدود به برداشت علمى اين فرد يا آن فرد خاص باشد.
|