|
پنجم. اثر فسخ نكاح در مهر
(س 1192) شخصى با اين نيت كه زوجه از لحاظ جسمانى، صحيح و سالم مى باشد اقدام به انعقاد عقد دايم نكاح مى نمايد. هر چند در ضمن عقد با صراحت، سلامت زوجه شرط نگرديده، ليكن عقد مبنياً بر سلامت زوجه منعقد مى گردد، زوجه مبتلاى به بيمارى صرع شديد بوده و تعمداً اين وصف و نقص خود را هر چند از عيوب موجب خيار فسخ نيست با تدليس از زوج مخفى نموده است. بلافاصله پس از وقوع عقد و نزديكى و شروع زندگى مشترك، به تدليس زوجه و بيمارى وى پى برده است. حال سؤال اين است كه هر چند بيمارى مذكور از عيوب موجب خيار فسخ نكاح نيست، آيا زوج مى تواند به عنوان تخلّف زوجه از شرطى كه عقد مبنياً بر آن واقع شده، اقدام به فسخ نكاح نمايد؟ و با فرض اينكه تدليس زوجه در مخفى نمودن ابتلاى خود به بيمارى صرع محرز باشد، آيا مدلّس استحقاق دريافت مهريه را على رغم فريب زوج دارد يا خير؟ و در صورت پرداخت مهريه، زوج حقّ رجوع به مدلِّس (زوجه) را دارد يا خير؟ ج ـ با فرض دخول، زن مستحقّ مهرالمسمّى مى باشد، ليكن اگر تدليس كننده خودِ زن باشد، حقّش به وسيله تدليس ساقط شده و اگر تدليس كننده، ديگرى باشد و زوج بى تقصير، زوج بعد از پرداخت مَهر، به مدلّس رجوع مى كند و مَهريّه پرداخت شده را از او مى گيرد. 15/10/77 (س 1193) در عيوب موجب فسخ نكاح، اگر عيب از جانب مرد باشد و زن قبل از دخول، نكاح را فسخ نمايد، آيا نصف مَهريّه به زن تعلّق مى گيرد يا خير؟ ج ـ تعلّق نمى گيرد «قضاءً للفسخ و جعل النكاح كان لم يكن»، ليكن اگر مرد تدليس هم نموده باشد، به خاطر حرمت تدليس مى توان او را تعزير نمود ـ ولو به پرداخت مبلغى به زوجه ـ و تعزير، اختصاص به جلد و حبس و جريمه خاصّه ندارد، على ما حققناه فى محلّه. 20/5/77
|