Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: اخبار
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: اهميت كربلا و تبیین درست حرکت امام حسین(علیه السلام)
فوائد و لطائف جلد اول - برگرفته از آثار گفتاری حضرت آیت الله العظمی صانعی(رحمة الله علیه) اهميت كربلا و تبیین درست حرکت امام حسین(علیه السلام)

بسم الله الرحمن الرحیم

واقعه كربلا و عاشورا و شهادت ابى عبداللّه، یک جریانى به امتداد تاریخ است، یعنى از روز اولى كه حضرت آدم می آید و صحبت می كند، حادثه كربلا، مطرح است. در یک زمینى فرود می آید و غمگین می شود و سؤال می كند نام این سرزمین چیست؟ می گویند این جا جایى است كه ابى عبداللّه(علیه السلام) كشته می شود و غمگین شدن شما به خاطر ارتباط با آن قضیه است.[1]

در طول تاریخ، انبیا و اولیا واقعه کربلا را همه بحث می كردند. به زمان رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)كه می رسد، حتى رسول الله براى این كه قضیه را اعلام كند، نقل شده كه یک كودكى در كوچه می دوید، رسول الله(علیه السلام) كودک را گرفت، بوسید و نوازشش كرد، عرض كردند آقا! بین این همه كودك، چرا او را نوازش كردید؟ فرمود: این از كسانى است كه در صحراى كربلا حاضر می شود و در راه فرزندم ابى عبداللّه به شهادت می رسد.

حتى در رابطه با عبادات، با این كه عبادات یک امور توقیفیه هستند، در رابطه با عبادات هم ابى عبداللّه مطرح است و در روایت دارد پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)که می خواست نماز شروع كند، حسین(علیه السلام) هم كنارش ایستاده بود. پیامبر گفت اللّه اكبر، او نتوانست بگوید اللّه اكبر، بار دوم و سوم تا بار هفتم كه گفت اللّه اكبر، این جا بود که هفت تكبیر شد، یعنى شش تكبیر مستحب شد و تكبیر هفتم شد، تكبیرة الاحرام.[2] یكى از جهاتی كه در روایات آمده این قضیه است، یعنى حتى در باب عبادات هم ابى عبداللّه سهم دارد و لذا شش تكبیر مستحب است و تكبیر هفتم به عنوان تكبیرات افتتاحیه نماز می شود تكبیرة الاحرام و وارد نماز می­شویم.

لكن این اهمیتى كه براى حادثه كربلا هست و در امتداد تاریخ مطرح بوده ما باید از آن فقیهانه و عمیقانه برداشت كنیم، با سادگى از كنار قضایاى كربلا رد نشویم. هم مطالعه كنیم، هم فكر كنیم و هم برای دیگران بیان كنیم. تفقّه، یعنى ریشه یابى، یعنى عمق داشتن در مسائل. به عبارت دیگر، تحلیل و تفسیر از مسائل اسلامی نمودن را تفقّه می گویند، صرف دانستن مسائل، تفقّه نیست. اگر یک كسى كل جامع الفروع آقاى بروجردى1 را حفظ باشد، عالم به مسائل است، نه فقیه در مسائل. «الفقه هو الفهم».[3] فقه، یعنى عمق داشتن و درک كردن.

در قرآن نتیجه تفقه را ذکر می­کند: Pوَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْO؛[4] گروهی باید عمیق و ریشه یاب بشوند تا بتوانند به دیگران هشدار بدهند که خطرها را متوجه بشوند، خطر بت پرستى و شرک را انذار كنند و آن­ها را برگردانند. بنده فكر می كنم در زمان امام صادق(علیه السلام) مقدار زیادى از علوم اسلامی منتشر شد، مقداری توسط پدر بزرگوارش و مقدارى هم با خودش، الآن زمان، زمانى است كه باید ریشه یاب بود، یعنى باید در مقابل آن هایى كه به ظواهر بسنده می كنند، تفقّه داشت، همه روایاتى كه راجع به تفقّه وارد شده است، از امام صادق(علیه السلام) است. از جمله: «لَوَدِدْتُ أَنَّ أَصْحَابِي ضُرِبَتْ رُءُوسُهُمْ بِالسِّيَاطِ حَتَّى يَتَفَقَّهُوا»؛[5] دوست می دارم اصحابم را با تازیانه بزنند تا فقیه بشوند، ریشه یاب بشوند، تحلیل گر بشوند، عمیق بشوند و بتوانند در مقابل شبهات دیگران بایستند. ما و شما هم باید امروز به وصیت امام امتO تحقیق بر تحقیقات اضافه كنیم، این من و شما هستیم كه باید در تمام مسائل، فقیهانه برخورد كنیم، این‏ طور نباشد که همان ظواهرى را كه دیگران نوشتند، ما دوباره همان تحلیل ها را بیان کنیم، با این كه برخی از آن تحلیل ها اصلاً به درد جامعه امروز نمی خورد. باید تحلیل و تفسیرى بكنیم كه به درد جامعه امروزى بخورد، ما موظف به جذب دیگران هستیم، ما نمی توانیم بگوییم اسلام این است و لا غیر، می خواهى قبول كن و می خواهى قبول نكن و برو جهنم! این روش، امروز صحیح و جواب گو نیست. ما از اسلام استفاده كرده ایم و اسلام بر ما حق دارد، نگذاریم دیگران نسبت به اسلام بدبین بشوند، نگذاریم دیگران به حادثه عاشورا و فقه شیعه بدبین بشوند. باید شبهات آن­ها را گوش بدهیم و جواب بدهیم. همان كارى كه شهید مطهرى در سخنرانی ها و در كتاب های خودش كرده است. این­طور نیست كه فقط شهید مطهرى وظیفه داشته باشد، ولی ما وظیفه نداشته باشیم، همه ما مسئول هستیم. اگر یک نفر از اسلام بریده شود و ما توان داشته باشیم جلوى بریده شدن او از اسلام را بگیریم، و اگر نگیریم عذاب سلب اسلام از او در نامه عمل ما نوشته می شود. شما در مسائل دینى تحلیل كنید، دانشمندان، متفكران، صاحبان قلم و صاحبان اندیشه در مسائل مربوط به خودشان چقدر زیبا تحلیل می كنند، چقدر زیبا حرف می زنند، حد اقل ما از آن­ها الهام بگیریم و در مسائل ابى عبداللّه(علیه السلام) تحلیل كنیم.

آن هایى كه اسلام را دین بزن و بهادر می دانند و همه چیز را حرام می دانند، اگر دركشان برسد، باید از این حرام های خود ساخته دست بردارند و باید به عواطفى كه شیعه دارد برگردند. چرا شیعه می گوید ترور حرام است؟ چرا یک شیعه دست به ترور نمی زند؟ چون می بیند مسلم بن عقیل، نایب خاص ابى عبداللّه(علیه السلام) با این‎که همه زمینه ها براى ریاست مسلم فراهم بود، این کار را نکرد. آمد خانه شریک بن عبداللّه و... بعد هم با هم قرار گذاشتند، شریک بن عبداللّه گفت وقتى عبیدالله می آید، حساب را تصفیه كن، اگر این کار را می کرد، قصه خاتمه پیدا می كرد و همه چیز براى اباعبداللّه(علیه السلام) بود، شریک بن عبداللّه هم منتظر است كه مسلم بیاید، آخرش هم نیامد، شعر هم خواند نیامد، عبیداللّه متوجه شد، بلند شد رفت. بعد به مسلم گفتند چرا نیامدى؟! مسلم به کلام رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)اشاره کرد و گفت: «إِنَّ الإِسْلامَ قَيَّدَ الْفَتْكَ»؛[6] اسلام جلوی ترور را گرفته است، هیچ گاه اهل ترور نیستم. حادثه كربلا، در زندگی ابی عبدالله(علیه السلام) چقدر زیبا است، حادثه اى است كه با ترور مخالف است، گرچه به قیمت شهادت ابى عبداللّه و یارانش و اسیرى زن و بچه و همه آن ها منجر بشود. یک حكم اسلامی را و آبروى اسلام را حفظ می كند و جلوى ترور را می گیرد.

آنچه در حادثه كربلا وجود دارد مظلومیت است، خون بر شمشیر پیروز است، نه شمشیر بر خون. حركت ابى عبداللّه یک حركتى است كه امام باید براى خدا و حفظ اسلام صدمه بخورد. از اول كه راه افتاد، گفت من می روم، همه هم گفتند ابى عبداللّه به سفر می رود و به شهادت می رسد.

این­که ابى عبداللّه(علیه السلام) براى حركتش خواب دید، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)را هم در خواب دید، پیامبر هم به او گفت برو، آیا واقعاً همه مدرک و سند این واقعه خواب بود؟! این همه جریان هاى تاریخى از زمان آدم تا آن زمان مؤثر نبود؟ قضیه مثل روز روشن بود، اصلاً احتیاج ندارد بگوید خواب دیدم، اما وقتى اباعبداللّه با افرادى روبه رو می شود كه درک کافی برای فهم مسائل ندارند، می گویند آقا نرو برای شما از فرماندار امان نامه می گیریم! اباعبداللّه(علیه السلام) نمی تواند اوضاع سیاسى زمانه را برای چنین شخصی بیان كند، چنین شخصی را باید با همان خوابى كه دیده است، قانع کند، می گوید: جدم را در خواب دیدم كه باید بروم عراق. می گوید: چرا زن و بچه را می برى؟! باز این­جا هم نمی تواند بگوید این زن و بچه را می برم، چون من قدرت تبلیغى ندارم، من هیچ رسانه اى در اختیارم نیست كه بتوانم تبلیغ كنم، این زن و بچه را می برم كه این ها وسیله تبلیغ من باشند، بر این اساس می­فرماید: «إِنَّ الله قَدْ شَاءَ أَنْ‏ يَرَاهُنَ‏ سَبَايَا»؛[7] این اسارتى كه در كنارش حفظ شهادت و در كنارش ترویج شهادت است.

عزادارى سنتى را باید حفظ کنید. مرحوم میرزای نورى در كتاب تحریفات عاشورا می گوید مسائل موهون و سبک را به ابى عبداللّه(علیه السلام) نسبت ندهیم. مواظب باشید احادیث ضعیف و موهون، یعنى چیزهایی كه جامعه نمی پذیرد، مستمع نمی پذیرد، بیان نکنید. ایشان براى مسائل موهون مثال می زند و می گوید: یک كسى گفت در یک كتابى نوشته است لشكر سواره كه آمدند با ابى عبداللّه بجنگند، هفت صد و پنجاه هزار نفر بودند، لشکر پیاده دو كرور بودند. سابق ها به كرور پانصد هزار می گفتند، دو كرور بودند، یعنى یک میلیون نفر، یعنى در حقیقت یک میلیون و هفت صد و پنجاه هزار نیرو جمع كرده! چطور این ها را جمع كرد؟ چطور وسیله تهیه كردند؟ چطور در این بیابان جا شدند؟ این­طور مسائل موهون را براى مردم بیان نكنید. آنچه را كه مستمع ما، طرف خطاب ما نمی پذیرد، الزام به گفتنش نداریم، بلكه گفتنش حرام است، چون وهن به مذهب است. مطالب موهون را نباید گفت كه وهن به شیعه و مذهب بشود.

هدف و فلسفه عزادارى هم باید حفظ بشود. در گذشته سنت حسنه این بود که در كنار مجلس روضه مطالب دینى بیان می شد، از اول نگوییم السلام علیک یا اباعبداللّه، قبلش برای مردم یک مقدار مطالب دینى بگوییم، بعد سراغ روضه و سراغ ذكر مصیبت برویم كه باید ذكر مصیبت و سنت حسنه حفظ بشود.

مسائل دینى را هم كه می خواهید بیان کنید، از مسائلى كه ممكن است نتوانید جواب بدهید، نگویید، اگر مسائل شبهه دار و مشكل دار است، بیان نکنید، چون آن جوانى كه پاى منبر ما نشسته است، نمی تواند بپذیرد، بعد اشكال می كند و شما نمی توانید جواب او را بدهید و او از دین برمی گردد.

-------------------------------------

[1]. بحار الأنوار، ج 44، ص 242، ح 37: «رُوِيَ مُرْسَلاً أَنَّ آدَمَ لَمَّا هَبَطَ إِلَى... فَمَرَّ بِكَرْبَلاءَ فَاغْتَمَّ وَضَاقَ صَدْرُهُ مِنْ غَيْرِ سَبَبٍ وَعَثَرَ فِي الْمَوْضِعِ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ... فَأَوْحَى الله إِلَيْهِ يَا آدَمُ ... يُقْتَلُ فِي هَذِهِ الأَرْضِ وَلَدُكَ الْحُسَيْنُ ظُلْماً».

[2]. وسائل الشیعة، ج 6، ص 20، ح 1: «عَنْ أَبِي‌عَبْدِالله(علیه السلام)قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللِّه(صلی الله علیه و آله و سلم) كَانَ فِي الصَّلاةِ وَإِلَى جَانِبِهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ، فَكَبَّرَ رَسُولُ اللِّه(صلی الله علیه و آله و سلم)، فَلَمْ يُحِرِ الْحُسَيْنُ(علیه السلام)بِالتَّكْبِيرِ، ثُمَّ كَبَّرَ رَسُولُ اللّهَ(صلی الله علیه و آله و سلم) فَلَمْ يُحِرِ الْحُسَيْنُ التَّكْبِيرَ، فَلَمْ يَزَلْ رَسُولُ اللِّه(صلی الله علیه و آله و سلم) يُكَبِّرُ وَيُعَالِجُ الْحُسَيْنُ(علیه السلام)التَّكْبِيرَ، فَلَمْ يُحِرْ حَتَّى أَكْمَلَ سَبْعَ تَكْبِيرَاتٍ، فَأَحَارَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام)التَّكْبِيرَ فِي السَّابِعَةِ، فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللّهَ(علیه السلام) فَصَارَتْ سُنَّةً».

[3]. نک: مجمع البحرين، ج 6، ص 355، ماده «فقه».

[4]. توبه (9): 122.

[5]. كافی، ج 1، ص 31، ح 8.

[6]. كافی، ج 7، ص 375، ح 16.

[7]. بحار الأنوار، ج 44، ص 364.

تاریخ: 1404/4/8
بازدید: 90



....

نام
پست الکترونيکي
وب سایت http://
نظر
کد امنیتی کد امنیتی
کد امنیتی


کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org