Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: بازوی جنگاوران یا عقل سیاستمداران؟

بازوی جنگاوران یا عقل سیاستمداران؟

* علی زمانیان

چه نیازی به افتخار آفرینی است؟ و هر ملتی به چه چیزی افتخار می کند؟ عامل افتخار و سرفرازی، ربط و نسبت محکمی با ساختار اجتماعی و فرهنگی دارد. ارزش هایی که بدان افتخار می شود از متن و مرکز فرهنگ زاده می شود. از این رو در هر دوره ای از تاریخ و در هر فرهنگ و ساختار اجتماعی، عامل «افتخار» با سایر دوره ها متفاوت بوده است. آن چه موجب افتخار در دوره ی کشاورزی و روستا نشینی و یا زندگی بادیه نشینی و زیست عشایری می شده است، اساسا در زندگی مدرن صنعتی، ارزش خود را از دست داده است و عامل و علت دیگری جای آن را گرفته است.

به عنوان مثال، در زمانه بادیه نشینی و ساختارهای مبتنی بر جنگ و گریز، آن چه موجب افتخار و سبب سرفرازی می شده است، داشتن روحیه ی جنگاوری و سلحشوری، شجاعت و نترسیدن از میدان جنگ بوده است. رویارویی قبایل و طوایف و یا مواجهه ملت ها با یکدیگر در سایه ی شمشیر، فرهنگ پهلوانی و سلحشوری را تولید می کرده است. نژاد، قومیت، تاریخ پیشینیان و دین، از عوامل دیگری بوده است که مرزبندی های محکم و پولادین ایجاد می کرد. مرزی که باید از آن نگهبانی کرد و آن را پاس داشت. این عناصر به افراد کمک می کرد که هویت شان را بسازند و بدان افتخار کنند.

اما امروزه آن عناصر هویت ساز که مرزی غیر قابل نفوذ می ساخت و سبب افتخار و سرفرازی می شد، سست و کم رنگ شده است. به این معنا که، تاریخ و گذشته اقوام، دین، نژاد و قومیت و... نه سبب افتخار می شوند و نه عامل شرمندگی. عناصر سنتی "افتخار" و یا علل "شرمندگی"؛ در جهان جدید با تحول و دگرگونی عمیقی روبرو شده است. آن فرهنگ سلحشوری و پهلوانی در نظامات سنتی، بشدت کمرنگ شده و دیگر نمی تواند عاملی برای افتخار کردن باشد. امروزه آن چه موجب افتخار و سرفرازی می شود، سطح توسعه، تکنولوژی و علم و مدنیت است. جریان فردگرایی عهد جدید، همه آن ارزش های جمعی و افتخار آفرین سنتی را دچار فرسودگی چاره ناپذیر کرده است.

با توجه به عوامل احترام برانگیز و عزت آفرین که منزلت یک ملتی را نزد دیگر ملل افزایش می دهد، می توان سه سنخ جوامع را از یکدیگر متمایز کرد. سه سنخ جوامع عبارت است از:

1. سنخ اول، جوامعی است که هنوز ارزش های عصر بادیه نشینی و شبانی و نظامات سنتی را بر دوش می کشند. در این جوامع، افتخار به پیشینه تاریخی، نژاد، قومیت، زبان، دین و از همه مهمتر، داشتن روحیه جنگاوری و سلحشوری، رواج داشته است. ساکنان آن دوره ها، هر گونه مواجه با سایر ملت ها و دولت ها را از دریچه ی این ارزش ها تنظیم می کردند. ایستادن و پایمردی، رخ به رخ شدن و به تعبیر روزمره آن، کم نیاوردن، محکم بودن، ارزش والایی دارد. آن چه برای آنان افتخار آفرین بود، رزم و پیکار، مقاومت و سلحشوری در میدان نبرد با دشمن است. ساکنان این جوامع، باید با چشم های باز می خوابیدند زیرا دشمن همواره در کمین بوده است. «دشمن» و بیگانه، از آن واژگان پرمصرف در این فرهنگ است.

تیپ ایده آل این فرهنگ، انسان جنگجو و قهرمان هایی است که آماده هر گونه جنگ و جدال است.

2. سنخ دوم، فرهنگ امروزین و مدرن است که از آن ارزش های عصر پیشین بیرون آمده است و افتخارات خود را نه از عناصر سنتی که از میزان پیشرفت و توسعه اش بدست می آورد. امروزه، علم و هنر و تکنولوژی اش را به رخ دیگران می کشد و با این مولفه های مدرن است که بر دیگران سروری می یابد و بدان ها افتخار می کند. اگر عزت و احترام در سنخ اول، با جنگاوری و قدرت نظامی بدست می آید، در فرهنگ مدرن، عزت معنایی مدرن می یابد و از زمین دیگری شکوفه می کند. در گفتمان مدرن عزت، رشد، توسعه، تکنولوژی و علم سبب خودنمایی و افتخار می گردد.

تیپ ایده آل چنین فرهنگی، انسان معقول و جامعه ی رشد یافته است.

3. سنخ سوم. اما می توان جوامعی با فرهنگ سنخ سوم را مورد توجه قرار داد که از دوگانه عزت و ذلت و یا افتخار و شرمندگی بیرون آمده اند. آنان موضوع عزت و احترام و افتخار را بلاموضع کرده اند. این سخن بدان معنا نیست که ذلت پذیرند، بلکه در زمین دوگانه افتخار و ذلت بازی نمی کنند. به سخن دیگر، رویکردشان خلق افتخار و یا گریز از ذلت نیست. زیرا «افتخار»، اساسا در جهت گیری نسبت به دیگران تولید می شود. یعنی «افتخار»، زمانی معنا می یابد که من خودم را در برابر دیگری می بینم و می خواهم به او بگویم که من چنین و یا چنانم. اما اگر دیگری در میان نباشد، افتخار، از بنیان منتفی می شود. در این نوع جوامع (مانند ژاپن)، نه از آن افتخارات سلحشوری جنگجویان سامورایی خبری است و نه بر طبل افتخارات نوین می کوبند. به جای آن ارزش های جنگاوری و یا خود را برای دیگران نمایش دادن و افتخار کردن به خویش، آن چه مهم می شود، تلاش برای «بهتر زیستن» است. «بهسازی زندگی و کاهش رنج و آلام شهروندان». تلاشی بزرگ برای توسعه اما نه برای آن است که این توسعه را به رخ دیگران بکشند و بدان افتخار کنند و یا سبب سلطه بر دیگران شوند بلکه برای آن است که می خواهند آسوده تر و ایمن تر بزیند. از آن خط کشی های دوگانه و تضادهای خصمانه بیرون می آیند و می توانند فرهنگی خلق کنند که دیگر نیازی به افتخار کردن نداشته باشند. "افتخار"، کالایی است که خریدار ندارد بلکه آن چه که مهم می شود کوشش برای ساختن و آبادانی است و تلاش برای آن که مصایب و مشکلات را حل و فصل نمایند.

تیپ ایده آل این جوامع، شهروند فعال و کوشایی با داشتن روحیه بالا برای کار و تولید است.

(نیلوفر)

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org