Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: جهات مختلف بحث در روایات وارده در احداث السنة
جهات مختلف بحث در روایات وارده در احداث السنة
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
بحث خیارات
درس 52
تاریخ: 1397/10/10

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم اللّه الرحمن الرحیم

«جهات مختلف بحث در روایات وارده در احداث السنة»

در احادیث و روایات احداث السّنة، چند جهت از بحث وجود دارد: جهت اُولی این است که تمام این روایات از ثامن الائمة، علی بن موسی الرضا (علیه و علی آبائه الصلاة و السلام) نقل شده و از هیچ یک از ائمه معصوم دیگر (صلوات علیهم اجمعین) نقل نشده است که و این خودش نیاز به یک مطالعه جداگانه دارد. مثلاً این مسأله در زمان امام هشتم پیدا شده است یا در زمان های دیگر هم بوده، ولی این قدر خفقان بوده که حتی امام صادق و امام باقر (علیهما السلام) نمی توانسته اند مسأله اش را بگویند؛ چون مخالفت با آخوندهای درباری و وابسته بوده یا جهت دیگری داشته؟ به هر حال این خودش نیاز به مطالعه دارد.

روایت اول، موثّقه ابن فضال است: عن أبي الحسن الرّضا (علیه السلام) قال: «تردّ الجارية من أربع خصالٍ: من الجنون و الجذام و البرص و القرن»[1] و به سند دیگر نیز همین طور نقل شده است.

روایت دیگر، صحیحه ابی همام است: قال سمعت الرضا (علیه السلام) یقول: «یردّ المملوک من احداث السّنة من الجنون و الجذام و البرص، [فقلت: کیف یرد؟ ... که حضرت بیان فرمود. باز یک روایت دیگر از ابی همام به همین نحو نقل شده فقال له محمد بن علی، که در یک روایت دیگر می گوید: فقال له محمد بن علی، بعد از آن] رددته علی صاحبه [فقال به امام هشتم (صلوات الله علیه) فالإباق قال:] ليس الإباق من ذا إلّا أن يقيم البيّنة أنّه كان أبق عنده».[2]

روایت سوّم، روایت محمد بن علی است که روایت تا محمد بن علی صحیحه است: شیخ باسناده عن محمد بن علی بن محبوب، سند شیخ به محمد بن علی بن محبوب درست است، عن محمد بن عبد الحمید که ثقه است. عن محمد بن علی که مجهول است، «عن الرضا (علیه السلام)» همین طور باز روایت را نقل کرده است.

روایت چهارم این باب، روایت علی بن اسباط است: عن عليّ بن أسباط، عن أبي الحسن الرّضا (علیه السلام) قال: سمعته يقول : «الخيار في الحيوان ثلاثة أيّامٍ للمشتري، و في غير الحيوان أن يتفرّقا و احداث السّنة تردّ بعد السّنة، [قلت: و ما احداث السّنة؟ قال:] الجنون و الجذام و البرص و القرن».[3] این روایت هم از امام هشتم است.

در مرسله کلینی آمده است: قال الکلینی: و رُوی عن یونس أیضاً: «أنّ العُهدةَ فی الجنون و الجذام و البرص سَنةٌ».[4]

روایت بعدی، روایت هفتم است: عن ابن فضّال، این هم موثقه ابن فضّال است. عن ابی الحسن الثانی (علیه السلام)، ابی الحسن مطلق، موسی بن جعفر (صلوات الله علیه) است و در اصلاح روایات، ابی الحسن الثانی امام هشتم است. قال: «فی أربعةِ أشیاءَ خیارُ سَنةٍ: الجنونِ و الجذامِ و البرصِ و القرن».[5]

«دیدگاه مرحوم مقدس اردبیلی (قدس سره) در باره برص و قرن»

جهت دیگر بحث، مربوط به مقدس اردبیلی (قدّس سرّه الشریف) است. ایشان در باب برص و قرن، اشکال کرده و گفته است برای برص و قرن، روایتی نداریم، جز دو روایت که اینها هم ضعف سند دارند. یکی از روایاتی که در آن برص آمده است، روایت محمد بن علی است که در آن برص آمده است: «عن علی بن محبوب، عن محمد بن عبد الحسین، عن محمد بن علی عن الرضا (علیه السلام)». یکی هم روایت علی بن اسباط است که گفته اند واقفی است. مقدس اردبیلی می فرماید برص در این دو روایت آمده که آن روایتش محمد بن علی دارد که مجهول است و این روایت هم علی بن اسباط دارد که واقفی بوده است. بعد مقدس احتمال می دهد که آن محمد بن علی، محمد بن علی حلبی ثقه باشد.

اگر مراد مقدس این است که این محمد بن علی بن ابی شعبه حلبی است، او در زمان امام صادق (صلوات الله علیه) فوت کرده و اصلاً در زمان امام هشتم نبوده تا بتواند روایت جعل کند و اگر محمد بن علی دیگری باشد، مجهول است. در این صورت، این توجیه مقدس درست نیست که می فرماید این روایت راجع به برص ضعف دارد.

بعد فرموده است در روایات دیگر هم برص آمده است و آن روایات، روایات معتبره هستند. روایاتی که در آن برص آمده است، یکی موثّقه ابن فضّال است. قال: «تردّ الجارية من أربع خصالٍ من الجنون و الجذام و البرص و القرن».

دوم، صحیحه ابی همّام است: قال سمعت الرضا (علیه السلام) یقول: «یردّ المملوک من احداث السّنة من الجنون و الجذام و البرص».

باز از آن روایات، مرسله کلینی است: قال الکلینی و رُوی عن یونس أیضاً: «أنّ العُهدةَ فی الجنون و الجذام و البرص سَنةٌ».

بسیاری از این روایات که در آنها برص آمده معتبر هستند و لذا مقدس فرموده ممکن است بگویید این دو روایت؛ یعنی روایت ابن اسباط که واقفی است و روایت محمد بن علی که مجهول است، قابل استناد نیستند، اما چون در روایات صحیحه برص آمده مانعی از برای آن نیست و می توانیم برص را جزء احداث سنه بدانیم و ادعا شده که فتوا هم بر این است که جزء احداث سنه است.

«اشکال و شبهه به جزء احداث السنة بودن جذام»

جهت دیگر در این روایات، مسأله جذام است که چگونه جذام در این روایات، جزء احداث سنه قرار داده شده است؟ اشکال جذام این است که جذام، سبب انعتاق است؛ به محض این که این عبد نزد مشتری بعد از انقضای زمان خیار تا مدت یک سال از زمان خرید، البته در زمانی که بعد از انقضای خیار مشتری باشد، اینجا گفته اند می تواند رد کند و تا یک سال از باب عیب حق رد دارد؛ در حالی که به محض این که جذام گرفت، آزاد می شود و وقتی آزاد می شود، معنایی برای رد وجود ندارد. طبق قاعده ای که می گوید اگر عیبی نزد مشتری حادث شد «اذا لم یکن المبیع قائماً بعینه فلا رد له»، اینجا وقتی که این عیب برای او در دست مشتری حادث شد و آزاد هم شد و دیگر نمی تواند بر گرداند، حقی برای رد ندارد و چیزی هم از بایع طلبکار نیست؛ چون این بیع تا الآن درست بود و الآن انعتاق حاصل شد. اگر بخواهد فسخ کند، مانع از فسخ، یکی این است که منعتق شده و با قطع نظر از او، مانع فسخ این است که «اذا کان المبیع قائماً بعینه»، این که جذام پیدا کرده، قائم به عین نیست، پس حق الردّش ساقط است.

پس جذام با فرض این که موجب انعتاق است، کیف یحصل الرّد؟ خیار عیب چطور حاصل می شود؟ اولاً خیار عیب وجهی ندارد، ثانیاً اصلاً چون این جذام عیب حادث در ید مشتری است، دیگر حق رد برایش ساقط است. این آزاد شده و چون مبیع قائم به عینش نیست، حق رد هم ندارد.

«پاسخ به اشکال وارده به جزء احداث السنة بودن جذام»

چندین جواب از این اشکال داده شده که عمده آن است که وقتی منعتق می شود، چگونه می توان گفت رد می شود؟ منعتق شده و آزاد شده است.

یک جواب از شهید در مسالک نقل شده و ایشان فرموده است سبب خیار، موادّی است که بعداً به جذام منتقل می شود؛ یعنی آن ویروس و مادّه ای است که در آن است و بعداً سبب جذام می شود. سبب خیار، آن است که از چند ماه قبل بوده و الآن ظاهر شده است. آن موادّ قابله تغیر به جذام و رشدش به جذام و میکروب هایی که بعدا جذام شده، آن مواد در زمان خودشان موجب خیار بوده اند و جذامی که موجب انعتاق می شود، جذام فعلی است. بنابراین، اینها دو سبب هستند: یکی سبب خیار است و آن موادی است که قبلاً در آن بوده؛ یعنی جذام بالقوة قریب به فعل، سبب خیار است و این جذام فعلی سبب انعتاق است و اینها دو سبببند و چون سبب خیار، بر سبب انعتاق مقدم بود، مقدم می شود و می تواند آن را فسخ یا امضا کند. اگر فسخ کرد، باید بایع پولش را به مشتری بر گرداند، ولو آزاد شده است؛ چون او ضامنش است و اگر فسخ نکرد، نزد خودش باقی می ماند؛ یعنی پولش به عهده خودش است و رد نمی شود.

«اشکال و شبهه به جواب شهید ثانی (قدس سره)»

اشکالی که در این جواب وجود دارد، این است که ظاهر ادلّه خیارات این است که بالفعل، آنها سبب خیارند، نه بالقوة عیوب موجب خیار عیب، نه از وقتی است که زمینه آن فراهم شده است، بلکه وقتی است که فعلیت پیدا کرده و ظهور یافته است. ظاهر ادلّه این است که جذام و عیوب دیگر در فعلیتشان است. بنابراین، سبب الخیار، مع حصول الجذام، سبب الانعتاق ایضاً مع حصول الجذام.، اینها چطور با هم جمع می شوند؟ این یک شبهه به شهید ثانی است.

«و صلّی الله علی سیّدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»

------------

[1]. وسائل الشیعة 18: 98، کتاب التجارة، ابواب احکام العیوب، باب 2، حدیث 1.

[2]. وسائل الشیعة 18: 99، کتاب التجارة، ابواب احکام العیوب، باب 2، حدیث 2.

[3]. وسائل الشیعة 18: 99، کتاب التجارة، ابواب احکام العیوب، باب 2، حدیث 4.

[4]. وسائل الشیعة 18: 100، کتاب التجارة، ابواب احکام العیوب، باب 2، حدیث 5.

[5]. وسائل الشیعة 18: 100، کتاب التجارة، ابواب احکام العیوب، باب 2، حدیث 7.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org