Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: دیدگاه امام خمینی (قدس سره) در تعارض روایت زراره با مرسله جمیل
دیدگاه امام خمینی (قدس سره) در تعارض روایت زراره با مرسله جمیل
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
بحث خیارات
درس 19
تاریخ: 1397/8/2

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم اللّه الرحمن الرحیم

«دیدگاه امام خمینی (قدس سره) در تعارض روایت زراره با مرسله جمیل»

سیدنا الاستاد (سلام الله علیه) اشکال می‌کند که روایت زراره با مرسله جمیل که به آن برای مطلق تصرف؛ چه مغیر باشد و چه مغیر نباشد تمسک شد، تعارض دارند و تعارض هم مثل بقیه تعارض ها بر نحو تباین است - بتقریرٍ منی -؛ برای این که در روایت زراره دارد: «أيّما رجلٍ اشترى شيئاً و به عيبٌ و عوارٌ [یا أو عوار] لم يتبرّأ إليه و لم يبيّن له فأحدث فيه بعد ما قبضَه شيئاً ثمّ علمَ بذلك العوارِ و بذلك الدّاءِ إنّه يمضى عليه البيع و يردّ عليه بقدر ما نقصَ».[1] می گوید اگر چیزی را قبل از علم به این عیب و عوار، احداث کرد، این بیع امضا می شود؛ یعنی حق رد ندارد و مسقط رد است، محض احداث حدث در اینجا مسقط رد حساب شده است و «یمضی علیه البیع و یردّ علیه ما نقص» و معلوم این احدث، مطلق تصرف را می گوید «أحدث فیه شیئاً» یا أحدث فیه شیئاً، تصرفات مغیّره را می گوید؟ مرحوم ایروانی که می خواهد تعارض درست کند، می گوید این «أحدث فیه شیئاً» به قرینه روایتی که در خیار حیوان آمده و آنجا حدث را تفسیر کرده، مراد، آن تصرفات غیر مغیره است. در روایت صحیحه علی بن رئاب آمده است: عن ابی عبد الله (علیه السلام) قال: «الشرط فی الحیوان ثلاثة ایامٍ للمشتری – اشترط ام لم یشترط - فان احدث المشتری فیما اشتری حدثاً قبل الثلاثة ایام فذلک رضا منه فلا شرط، له. [قیل له: و ما الحدث؟ قال:] إن لامس أو قبّل أو نظر منها الی ما کان یحرم علیه قبل لشراء».[2] و روایت حدث را تفسیر کرده و به حکم حاکمیت و به حکم مفّسر بودن، دلالت دارد برای این که حدثی هم که در آنجا داشت «أحدث فیه شیئاً»؛ یعنی تصرفات غیر مغیره. ما الحدث؟ قال: «لامس أو قبّل أو نظر منها الی ما کان یحرم علیه قبل الشراء». قبل از شراء. بنابر این، این روایت به قرینه شهادت تفسیر در صحیحه ابن رئاب، تصرفات غیر مغیره را می گوید و روایت مرسله جمیل، تصرفات مغیره را می گوید در روایت جمیل دارد: علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن عن ابن ابی عمیر، عن جمیل، عن بعض اصحابنا، عن احدهما (علیهما السلام) في الرّجل يشتري الثّوب أو المتاع فيجد فيه عيباً، فقال: «إن كان الشّي ء قائماً بعينه ردّه على صاحبه و أخذ الثّمن، و إن كان الثّوب قد قُطِع أو خيط أو صُبِغ يرجع بنقصان العيب».[3] این روایت می گوید معیار، بقای عین است، علی خودش؛ یعنی اگر عین باقی باشد و تصرفی در آن نکرده که تغییرش بدهد، خیار ساقط نمی شود. خیار زمانی ساقط می شود که عین باقی نباشد: «إن كان الشّي ء قائماً بعينه ردّه على صاحبه». اینجا فسخ می کند و پولش را برمی گرداند و خودش هم مفهوم را بیان کرد است: أن لم یکن الثوب قائماً، اگر ثوب قائم به عین نبود و مثال زد به این که «قد قُطِع أو خيط أو صُبِغ»، اینجا حق فسخ ندارد و فقط می تواند ارش بگیرد. پس این روایت مرسله جمیل معیار در فسخ را تصرفات مغیره قرار داده است.

بنابراین، بین اینها تعارض است. یکی می گوید آن که مسقط رد است، تصرفات مغیره است و آن مرسله جمیل است، یکی می گوید آن که مسقط رد است، تصرفات غیر مغیره است و آن روایت زراره به شهادت تفسیر و حاکمیت صحیحه علی بن رئاب است که «قلت و ما الحدث؟» حدث چیست؟ بنابراین، آن حاکم می شود و اینها تعارض دارند.

حال که تعارض کردند، نتیجه اش تساقط است و وقتی تساقط کردند، مقتضای استصحاب اصالة اللزوم، این است که حق فسخ نیست، مگر در تصرفات مغیره؛ چون تصرفات مغیّره، قدر متقین است. پس تا اینجا بحث ما راجع به این بود که آیا دلیلی بر مسقطیت مطلق التصرف داریم که علامه در تذکره، متعرض شده و به مشهور هم نسبت داده شده است؟

تا اینجا دلیلی بر مسقطیت مطلق التصرفی که علامه در تذکره فرموده بود و به مشهور هم نسبت داده شد، نیافتیم.

آیا دلیلی بر تصرف مغیر داریم یا خیر؟ و اگر دلیل داریم، تصرف مغیر مسقط است یا خود تغیّر هم خودش بحثی است؟ من برای این که بحث امروز را تمام کنم، دو نکته را می خواهم خدمت آقایان عرض کنم.

«نکاتی پیرامون علم و تحقیق»

نکته اوّل: همه آقایان بدانند و بدانیم که اگر مطالعات و معلوماتمان کم شد و حوزه از نظر سطح معلومات به نظر بنده، فوق العاده پایین آمد، یعنی مثل آقای بروجردی نیست که در مسائل نوآوری و تحقیق کند، حداقل اگر نوآوری حوزه کم است، تحقیقش زیاد و ریشه یاب باشد و مثل سیدنا الاستاذ (سلام الله علیه) نیست که هم تحقیق کند و هم نوآوری کند، بنده عرض می کنم امروز حوزه از این جهت، کم شده است. یک وقتی در حوزه، شهید مطهری تربیت می شود. کتاب های شهید مطهری هر کدامش از دیگری بهتر است. شهید ثانی که نصف روز را می رفت هیزم جمع می‌کرد و نصف روز را می آمد برای تحصیل، اما این همه کتاب از خودش به جا گذاشته است و همین طور شهید اوّل و دیگران و این صاحب جواهر و این شیخ انصاری که با ضعف چشم و بینایی چشمش این همه تحقیقات و این هم نوآوری ها و این همه تتبّع از اینها بجا مانده است، مفتاح الکرامة را ببینید که با نبود ابزار در آن روز، چگونه اقوال را جمع کرد و چگونه هم تحقیق کرد. مفتاح الکرامة فقط نقل اقوال نیست، بلکه هم نقل اقوال است، هم جایی که تحقیق می کند، تحقیقات رشیقه عمیقه دارد. متأسفانه معلومات کم شده، ارتباط با فقه و با اصول و با تفسیر و با فلسفه ای که در یک زمانی در این حوزه ها رایج بود، الآن کم شده است. دلیل آن این نیست که شما آقایان فکر کنید تعطیلی های زیاد یا عبادات مستحبه سبب شده، چون این تعطیلی ها قبلاً هم بود، این اعمال مستحبه قبلاً هم وجود داشت. نقل می کنند کسی گفت من شب هنگام سحر در فیضیه بیدار شدم، تمام اتاق های فیضیه روشن بود برای نماز شب خواندن. الآن نبود برکت در عمر مانع است، نبود تشویق مانع است. اعمال مستحبه به عمر انسان برکت می دهد، بگوییم نماز شب نخوانیم، زیارت عاشورا نخوانیم، زیارت اربعین نخوانیم، مشهد نرویم، کربلا نرویم، تبلیغ هم نرویم، بنشینیم اینجا، آن وقت عمر ما فایده ای دارد؟ برکت در این است که به سراغ آنها برویم. باید برای برکت راه پیدا کرد. ما باید برای اسلام ساخته بشویم و الا با این حرف ها که نمی شود گفت طلبه ها باسواد بشوند. باسواد شدن به این است که اساتید مطالعه فراوان بکنند و تشویق کنند آنها را به این که این کار را انجام بدهند. مواظب باشید، عبادات مستحبه را در حدّ توان بیاورید، زیارت ها را در حد توان بیاورید، حج عمره را اگر می توانید، بیاورید و بدانید به نفع شما است. همین زیارت ثامن الائمة (علیه السّلام) که طلبه ها در تابستان فراوان می روند و سایر زیارت های اماکن متبرکه، اینها به عمر برکت می دهد، تشویق هم کنارش باشد، آن وقت حوزه می تواند پویایی پیدا کند، در غیر این صورت نمی توان حوزه را به جایی رساند.

نکته دوم: در ایام تعطیل خودتان مطالعه کنید، مشکلات را ببینید و فکری برای آنها بکنید. مشکلاتی که امروز جامعه فقهی ما، حوزه های علمیه با آن روبرو هستند، نیاز به پاسخ دارند. پس ما برای چه آفریده شده ایم؟ برای چه به حوزه آمدیم؟ مشکل را حل کنیم. دیروز مشکلات، یک امر بود و فقها (قدّس الله اسرارهم) حل کرده اند، این مرحوم نائینی است که یک رساله در باب لباس مشکوک نوشته، این سّیدنا الاستاذ است، راجع به تقیه رساله نوشته، رساله در قاعده ملک نوشته و رساله های دیگری که دارد. امروز مشکلات خیلی زیاد است.

من داشتم فکر می کردم راجع به نگاه زن به بدن مرد، بدون لذت و بدون شهوترانی. این را خیلی از فقها متعرض نشده اند. علامه در تذکره می فرماید جماعتی متعرض شده اند. استدلال کرده اند به اجماع، اجماعی که این وضع علامه است در تذکره که می گوید جماعتی متعرض شده اند، و خود آدم هم وقتی مطالعه می کند، می بیند که در کتب فقهی قدما اصلاً مورد تعرض قرار نگرفته است. بعد به دو - سه روایت استدلال کرده اند که می گوید یک مرد نابینا به خانه پیامبر آمد و حضرت به زنانش فرمود بلند شوید بروید. اینها گفتند که این مرد نمی بیند. حضرت فرمود اگر او نمی بیند، شما که او را می بینید. قطع نظر از ضعف سند، شبهه قوی ای که دارد، این است که شاید این اختصاص به زنان پیغمبر دارد، کما این که زنان پیغمبر بعد از رحلت رسول الله، حق ازدواج با غیر را ندارند و مختصّات دیگری که داشتند. به هر حال، زن رسول الله هستند و زن رسول الله باید حسابش غیر از دیگران باشد. عمده دلیلشان آیه (قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِم )[4] است. «غضّ» به معنای کم کردن است و جواب هایی داده اند و یکی از آن جواب‌ها این است که این نمی خواهد بگوید چشمانتان را از آسمان و زمین و دشت و دریا ببندید، بلکه مراد مسلّماً چشم بستن از چیزهای حرام است. آیا چشم بستن زن از نگاه به بدن مرد، جزء محرّمات است؟ اول باید حرمتش ثابت بشود تا «یغضضن» شامل آن بشود. قطع نظر از این جوابی که محققین داده اند، اصلاً «غضّ»؛ یعنی نقص و کم کردن. می گوید نگاهتان را کم کنید یا بصرتان را؟ «يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِم»، بصر غیر از نظر است. بصر آن قوه ای است که در چشم است و مطلب را به مغز منتقل می کند. اگر به زنی خبر دادند که تنها فرزند جوانت در خیابان تصادف کرده و کشته شده است، این زن با این که محجبه و موقره است، اما در آنجا که دارد می رود، پایش می خورد زخم می شود و متوجه نمی شود، صدایش می زنند که کجا می روی، ولی متوجه نمی شود؛ چون تمام مغزش رفته سراغ صحنه پسرش. می بیند، اما بصر نسبت به او نیست، با گوشش می شنود، اما سماع نسبت به او نیست: (لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها)[5] (إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا)[6] بصر؛ یعنی آن درکی که بعد از بینایی است. درکتان را کم کنید. یعنی چه؟ یعنی دیگر خیلی دنبال نکنید، تا برسد به چشم چرانی. (قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِم)؛ یعنی دقتشان را و توجهشان را کم کنند، نه این که نگاه نکنند، بلکه دقتشان و آن بصر را و بصائرشان را نسبت به آنها کم کنند. آن وقت برخی از این آقایان و بزرگان (قدّس الله اسرارهم) به این آیه تمسّک کرده اند. ولی اگر یک مقدار دقت بشود، می بینید که این طور نیست. امروز شما می توانید به زن ها بگویید با مردها مخلوط نشوید، آنها یک جا باید باشند و اینها یک جا. باید رقص هایتان با هم نباشد که قطعاً حرام است بالضّرورة، در شنا با هم نباشید که بالضّرورة حرام است؛ چون مستلزم فساد است، ولی الآن آمده تمام توجهش به ورزشی است که دستانش باز است و از پایین زانویش یک مقداری بالاتر باز است و این ورزش می کند. این بصرش به ورزش است یا به آن قیافه و شکل او؟ اصلاً این حرف ها نیست. در طبابت هم عقیده بنده همین است، در طبابت هم طبیب نگاه می کند به مریض و نظر می کند، اما بصرش به مریض نیست، بلکه او دنبال این است که این مریض را چطور معالجه کند. پس متوجه باشید که در فقه، نوآوری کنید. چطور می شود به او گفت نرو؟ زن های الآن غیر از زن های دیروزند، در خانه زندانی اش کنید؟ در خانه محبوسش کنیم؟ نمی شود. خودمان را جای زن قرار بدهیم در یک آپارتمان شصت متری بگوییم حق نداری بروی تماشا کنی. فقط باید آنچه ما می گوییم، گوش کنی و آنچه ما می سازیم، نگاه کنی، او هم نگاه نمی کند. شما آمده اید به اسلام دعوت کنید، نیامده اید به اسلام ضربه بزنید.

«و صلّی الله علی سیّدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»

--------------

[1]. وسائل الشیعة 18: 30، کتاب التجارة، ابواب الخیار، باب 16، حدیث 2.

[2]. وسائل الشیعة 18: 13، کتاب التجارة، ابواب الخیار، باب 4، حدیث 1.

[3]. وسائل الشیعة 18: 30، کتاب التجارة، ابواب الخیار، باب 16، حدیث 3.

[4]. نور (24): 30.

[5]. اعراف (7): 179.

[6]. اسراء (17): 36.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org