Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: دیدگاه مرحوم حائری یزدی (قدس سره) در اختصاص حدیث لا تعاد به نیسان و سهو در موضوع
دیدگاه مرحوم حائری یزدی (قدس سره) در اختصاص حدیث لا تعاد به نیسان و سهو در موضوع
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
کتاب الصّلاة - الخلل
درس 35
تاریخ: 1396/11/8

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم اللّه الرحمن الرحیم

«دیدگاه مرحوم حائری یزدی (قدس سره) در اختصاص حدیث لا تعاد به نیسان و سهو در موضوع»

مرحوم شیخ (قدّس سرّه) در کتاب الصّلاتشان حدیث لاتعاد را مختصّ به نسیان و سهو در موضوع می داند، اما نسیان و سهو در حکم را شامل نمی شود. اگر یک کسی جزئیّت یا شرطیّت را فراموش کرد، مشمول حدیث لاتعاد نیست، اما اگر جزء را فراموش کرد، مثلاً سوره را فراموش کرد، مشمول حدیث لاتعاد است و حاصل و خلاصه استدلال خودش را با دو مقدمه بیان فرمود: یک مقدّمه این است که ظاهر حدیث لاتعاد این است که این ناقص، تمام واقعی برای کسی است که حدیث شاملش شده است. کسی که سوره را یادش رفت و سوره اتیان نکرد، این نماز بدون سوره، برای او تمام نماز است، برای او کامل است، نه این که برای او ناقص باشد. مقدّمه دوّمشان این است که می فرماید حدیث لاتعاد مربوط به بعد از فراغ از صلات است؛ یعنی بعد از آن که از نماز فارغ شد، اگر یادش آمد که جزء یا شرط را نیاورد، حدیث لاتعاد دارد، ولی نمی تواند اعتماداً به حدیث لاتعاد وارد صلات بشود؛ یعنی کسی نمی تواند نماز را با ترک سوره و عدم سوره اعتماداً به لاتعاد شروع کند. این صحیح نیست و لاتعاد شاملش نمی شود. البته اگر جزء یا شرطی را فرموش کرد و یادش نیامد و بعد از آن که محلّش هنوز باقی است، بیاورد، کما این که اگر محلّش گذشته است، نباید آن را بیاورد؛ مثلاً سوره را فراموش کرد و قبل از ورود در رکوع، یادش آمد که سوره را نیاورد، حدیث لاتعاد اینجا را هم شامل می شود، ولی از اوّل نمی شود استناداً به حدیث لاتعاد نماز را شروع کند؛ چه عامد ملتفت باشد و چه شاکَّ باشد؛ چون اگر عامد ملتفت است، قصد امتثال از او متمشّی نمی شود. می داند که نماز، مرکّب از اجزایی است که یکی از آن اجزا سوره است، پس در هنگام شروع قصد قربت از او نمی آید. وقتی که می خواهد شروع کند، قصد قربت از او متمشّی نمی شود؛ چون می خواهد نمازی را بیاورد که مأمورٌبه به امر شرعی نیست. بنابر این، قصد امتثال ندارد، کما این که اگر شاکّ به شبهه حکمیّه باشد، بر او تعلّم واجب است و باید مسأله را یاد بگیرد. تعلّم بر او واجب است و بدون تعلّم نمی تواند وارد نماز بشود. اگر شاکّ به شبهه موضوعیّه هم است باید شرط را احراز کند. مثلاً شک دارد که فلان شرط را برای نماز دارد یا نه، شک دارد که برای نماز وضو دارد یا نه، طهارت خبثیّه برای نماز دارد یا نه، در اینجا هم باید شرایط را قبل از عمل احراز کند، پس عامد نمی تواند وارد بشود. شاکّ در شبهه حکمیّه نمی تواند وارد بشود؛ چون تعلّم بر او واجب است، شاکّ در شبهه موضوعیّه نمی‌تواند وارد بشود؛ برای این که احراز بر او لازم است. در شرایط و اجزا قبل از ورود در عمل باید شرط را احراز کند تا بتواند وارد در عمل بشود. پس این قاعده لاتعاد، مربوط به بعد از فراغ از عمل است و شامل قبل از عمل نمی شود، ولی برخی از جاها از باب این که قصد امتثال نمی آید، شامل نمی شود و برخی از جاها از باب حکم عقل به لزوم احراز یا حکم عقل به لزوم تعلّم شامل نمی شود. می گوید باید احکام خودش را یاد بگیرد یا باید شرایط برای او احراز بشود.

ایشان بعد از این دو مقدّمه، نتیجه می گیرند و می فرمایند در جایی که شک در شرطیّت شرط باشد یا در جزئیّت جزء باشد، نسیان به شرطیّت شرط، یا به جزئیّت جزء متعلّق باشد؛ یعنی نسیان در شبهه حکمیّه، اگر بخواهیم به قاعده لاتعاد تمسّک کنیم، لازم می آید که این کسی که به قاعده لاتعاد تمسّک کرد و نمازش را انجام داد، بعد معلوم شد که این جزء، جزء نماز نبود، وظیفه او با وظیفه دیگری فرق داشته باشد. دیگری که به حدیث لاتعاد متمسّک نبود، بلکه مسأله را یاد گرفت و وارد شد، وظیفه او نماز با سوره است و سوره برای جزئیّت دارد، اما این کسی که می خواهد نمازش را با لاتعاد درست کند و جزئیّت جزء را درست کند، وارد نماز شد و نمازش را عن نسیان عن الجزئیّۀ خواند و بعد از نماز، یادش آمده که سوره جزء نبوده است، این فرد با آن شخص با هم تفاوت دارند. سوره برای او جزء بود و سوره برای دیگر جزء نیست و این یا تصویب مجمعٌ علی بطلانه است؛ یعنی احکام مشترک نیست، بلکه عالم، یک حکمی دارد و جاهل هم حکم دیگری دارد. این تصویب مجمعٌ علی بطلانه است. یا تصویب، مستلزم محال و دور است. تحقق حکم، موقوف بر علم به حکم است و علم به حکم هم موقوف بر تحقّق حکم است و این دور باطل است و تصویب، مستلزم محال است. پس برای این که تصویب باطل و همین طور تصویب محال لازم نیاید، می گوییم حدیث لاتعاد شامل نسیان در حکم و جهل به حکم نمی شود. کسی که جزئیّت یا شرطیّت را فراموش کرد یا جاهل مرکّب به جزئیّت و شرطیّت است، مشمول حدیث رفع نیست؛ به خلاف این که جزء یا شرط را فراموش کند که در آنجا مشمول حدیث لاتعاد است. وقتی فراموش کرد، لاتعاد شامل حالش می شود. کسی که جزء را فراموش کرد، لاتعاد شامل حالش می شود و نماز چنین کسی نماز تمام است؛ یعنی کسی که نمازش با لاتعاد درست شد و بعد معلوم شد که سوره جزء نبود، نمازش تمام است. کسی هم که عالم است و نماز را با سوره تمام کرد، نمازش تمام است و هر دوی اینها نمازشان تمام است؛ هم فاقد، نمازش تمام است و ناقص، نمازش کامل است، هم آن کسی که کامل است، تمام است. شبیه نماز حاضر و مسافر که در نماز حاضر و مسافر با این که یکی دو رکعت است و یکی چهار رکعت است، ولی در عین حال، نه تصویب مجمعٌ علی بطلانه لازم می آید و نه تصویب مستلزم دور لازم می آید. امر به طبیعۀ الصّلاۀ است، ولی مصادیق طبیعۀ الصّلاۀ نسبت به افراد مختلف و متشتّت است؛ یکی مصداقش نماز حاضر و چهاررکعتی است و یکی مصداقش نماز مسافر و دورکعتی است.

«نقد استاد به دیدگاه مرحوم حائری یزدی (قدس سره)»

لکن این فرمایش ایشان تمام نیست. این که ایشان می فرماید لاتعاد اقتضا می کند که صلات مستند به لاتعاد، تمام است، بر خلاف ظاهر لاتعاد است. هم خلاف ظاهر صدرش است و هم خلاف ظاهر ذیلش است. در صدر روایت لاتعاد آمده است: عن الباقر (علیه الصّلوۀ و السلام): «لا تعاد الصّلاة إلا مِن خمس ... [پس معلوم می شود که بقیّه هم هست، ولی این پنج تا اعاده نمی شود. اعاده نمی شود نمازی که اجزا دارد، مگر از این پنج تا. پس معلوم می شود این پنج تا اهمّیتی دارند که بقیّه ندارند، ولی صلات، آن پنج تا که آمده، ناقص است؛ یعنی بقیّه را ندارد. یا وقتی سوره را یادش رفت، این «لا تعاد الصّلاة إلا من خمس» می فهماند که این صلات کامل نبود، بلکه ناقص است. یکی از اجزای نماز، یادش رفت، لا تعاد صلاتی که مرکّب از اجزایی است که فراموش بشود. این ناظر به این است که آن، ناقص است، نه این که آن، تمام است. آن ناقص است و لا تعاد.

اما در ذیل روایت آمده است:] القراءة سنّةٌ، و التشهد سنّةٌ، و التكبير سنّةٌ، و لا تنقض السّنّةُ الفريضةَ».[1] سنّت، فریضه را نقض نمی کند. معلوم است که بقیّه اجزای دیگر، فرض الله هستند و این که یادش رفت، سنۀ الله است و این سنۀ الله، آن را نقض نمی کند، آن را باطل نمی کند که کالعدم قرار بدهد. فرائض سر جای خودشان هستند و سنّت هم سر جای خودشان هستند و سنّت فریضه را نقض نمی کند.

پس این که ایشان می‌فرماید مفاد حدیث لاتعاد این است که صلات مستند به لاتعاد، تمام الصّلاۀ برای مکلّفی است که استناد می کند و نتیجتاً در شبهه حکمیّه، راه پیدا نمی کند، چون یلزم تصویب محال یا تصویب مجمعٌ علی بطلانه، این فرمایش تمام نیست.

«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سیّدنا مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرین»

-----------

[1]. مستدرک الوسائل 5: 13، کتاب الصلاة، ابواب التشهد، باب 5، حدیث 3.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org