Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: دلایل صحت یا عدم صحت نماز جاهل قاصر
دلایل صحت یا عدم صحت نماز جاهل قاصر
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
کتاب الصّلاة - الخلل
درس 27
تاریخ: 1396/10/26

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم اللّه الرحمن الرحیم

«دلایل صحت یا عدم صحت نماز جاهل قاصر»

اگر کسی عمداً جزئی یا شرطی را ترک کند، حدیث لاتعاد شاملش نمی شود؛ چون با دلیل جزئیّت منافات دارد و اجماع هم قائم است بر این که شامل عامد عالم نمی شود. مثلاً می داند سوره جزء است و عمداً سوره را ترک می کند، این با دلیل جزئیّت منافات دارد و اجماع هم قائم است بر این که صلاتش باطل است و باید از دوباره بخواند و لک أن تقول که حدیث لاتعاد از آن انصراف دارد.

اما غیر عمد، مثل جاهل به جهل عن قصورٍ که با اجتهادش یا با تقلیدش فهیمده است که سوره جزء صلات نیست، ولی بعد از مدتی متوجّه شد که سوره جزء صلات است، یا جهل عن تقصیرٍ، مثل این که به دنبال یاد گرفتن مسائل نرفت و در نتیجه فکر کرد سوره جزء صلات نیست و سوره را ترک کرد و یا این که می داند سوره جزء صلات است، اما فراموش کرد و از باب نسیان و یا از باب خطا سوره را نخواند، خیال می کرد به جای سوره باید تسبیحات اربعه بخواند. حمد را خوانده و به جای سوره بنائِاً علی الجزئیّة سه بار یا ده بار تسبیحات اربعه گفته است، این شخص یا خطائِاً ویا غفلةً این کار را کرده است؛ اصلاً متوجّه چیزی نبود و غفلةً این کار را کرده است، آیا صلاتش صحیح است یا صحیح نیست؟ در اینجا در دو دلیل بحث است: یکی در حدیث رفع که آیا مقتضای حدیث رفع چیست، یکی هم مقتضای حدیث لا تعاد.

«دلیل اول در صحت یا عدم صحت نماز جاهل قاصر»

هر چند که بحث از حدیث رفع گذشته است، اما تکرار، خالی از فایده نیست. در حدیث رفع هم چه بگویید رفع جمیع آثار شده و جزئیّت جزء برداشته شده، مثلاً کفّاره برداشته شده، اگر سهواً روزه خودش را افطار کرد، من حیث لا یعلم یا خطا و نسیان، سجده سهو که مربوط به کلام بی جاست، برداشته شده است، چه بگویید همه آثار در تمام این نُه جزء برداشته شده، یا چه بگویید آنجایی که رفع خودش ممکن است، خودش رفع شده و جایی که رفع خودش ممکن نیست، ادّعائِاً رفع شده است. در باب نسیان یا در ما اضطروا، رفع النسیان، خود نسیان که برداشته نشده، بلکه نسیان یا خطا وجود دارد، بگوییم در چنین جاهایی هم باب ادّعاست. ادّعا کرده خطا برداشته شده، مصحّح ادّعای او، تمام آثار است. مثل این که گفته می شود: «یا اشباه الرّجال و لا رجال». البته صفت خاصّش. بعضی از جاها مصحّح ادّعا، صفت خاصّ است؛ مثل «اسدٌ علیّ و فی الحروب نعامةٌ»، به من که می رسد شیر است و به جنگ که می رسد، روباه است. این به اعتبار اثر ظاهر است. آنجا مصحّح ادّعا اثر ظاهر است. گاهی هم مصحّح ادّعا جمیع آثار است. خودش را ادّعائِاً برمی دارد ، مثال منفی آن، مثل «لا صلاة الا بطهورٍ»[1] و در جانب مثبتش «الطوّاف بالبیت صلاةٌ»،[2] طواف به بیت، صلات است یا «الفقّاع خمرٌ استصغره النّاس». پس جایی که در حدیث رفع، نمی شود خودش را برداشت و خودش وجود دارد، باید بگوییم رفع شده ادّعائِاً و مصحّح ادّعا هم یا اثر ظاهر است یا ادّعا همه آثار است.

بعبارةٍ اخری، در حدیث رفع، جاهایی که نمی شود خودش برداشته بشود و خودش وجود دارد، نسیان است و نمی توانیم بگوییم نسیان نیست خطا نیست، در اینجا بگوییم باب، باب استعاره است و از باب استعاره گفته رُفع النّسیان یا رُفع الخطأ که مرحوم شیخ محمّدرضا (قدّس سرّه الشّریف) در الوقایة، تمام مجازات را به مجاز استعاره ای برمی گرداند، نه مجاز در حذف یا مجاز در کلمه. او مدّعی است که لفظ در معنای خودش استعمال شده است، لکن با معانی تلاعب دارد، مصداقی برای آن اضافه کرده است. «اسدٌ علیّ»؛ یعنی اسدٌ علیّ، لکن برای این اسد یک مصداق دیگری هم اضافه کرده است.

اگر باب ادّعا باشد لطافت و ظرافت پیدا می کند و الا اگر باب ادّعا نباشد ظرافتی ندارد: (ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَكٌ كَريمٌ)؛[3] یعنی این بشر عادی نیست، بلکه این ملک کریم است، این ظرافتی ندارد.، سیّدنا الاستاذ (سلام الله علیه)، هم باب مجازات را باب استعاره می داند و سرّش هم این است که اگر باب استعاره نباشد، ظرافتی ندارد. ظرافت مربوط به زمانی است که باب، باب استعاره باشد.

ما قال لا قط الا فی تشهده لولا التشهد کان لاؤه نعم

هذا الذی تعرف البطحاء وطأته و البیت تعرفه و الحلّ و الحرم

هذا ابنُ خیرِ عباد الله کلِّهُم هذا التّقیّ النّقیّ الطّاهر العَلَم.

اگر این را به مجاز در لفظ برگردانید، یخ است. به هر حال در حدیث رفع، باب، باب استعاره است و حدیث رفع می گوید رُفع ما لا یعلمون، رُفع الخطأ، رُفع النّسیان. سوره را که فراموش کرد، برداشته شده است؛ یعنی اثری بر آن بار نمی شود. ادّعائِاً می گوید اثرش برداشته شده است. وقتی باب ادّعا یا باب نفی اثر باشد، لازمه اش این است که صلات صحیح است. دلیل می گوید السّورة جزءٌ للصلاة، حدیث رفع می گوید ما سوره را برداشتیم و از جزئیّت انداختیم، وقتی سوره از جزئیّت افتاد، تکون الصّلاةُ صحیحةً، نماز، یک نماز کامل و درست و حسابی است. پس در حدیث رفع چه باب، باب ادّعا باشد، در آنهایی که نمی شود خودش را بردارد، چه باب، باب نفی جمیع آثار باشد، به ضمیمه ادلّه جزئیّت و شرطیّت، اقتضا می کند که صلات صحیح باشد و اعاده و قضا نداشته باشد.

«اشکال مرحوم نائینی (قدس سره) به برداشتن جزئیت و شرطیت با حدیث رفع»

در بعضی از فقها، برخی مثل مرحوم نائینی (قدّس سرّه الشّریف) می فرماید نمی‌توانید شما جزئیّت و شرطیّت را با حدیث رفع بردارید؛ چون اگر جزئیّت و شرطیّت را بردارید، دور لازم می آید. علم به جزئیّت، فرع این است که جزئیّتی در کار باشد؛ زیرا فرض این است که بر مبنایی که حدیث رفع آن را برمی دارد، جزئیّت هم فرع علم است. پس علم به جزئیّت، موقوف بر وجود جزئیّت و تحقق جزئیّت است و وجود جزئیّت، موقوف بر علم است و هذا دورٌ و دور یکون باطلاً.

«اشکال بعضی از فقها به برداشتن جزئیت و شرطیت با حدیث رفع»

اشکال دیگر این است که اگر حدیث رفع؛ چه در جهل قصوری، چه در جهل تقصیری، چه در نسیان و چه در خطا بخواهد جزئیّت و شرطیّت و مانعیّت را بردارد، یلزم از این تصویب که خلاف اجماع است؛ چون اجماع وجود دارد بر این که لله تعالی احکامٌ یشترک فیه العالمُ و الجاهل، ولی بنابر نظر شما عالم حکم دارد، ولی جاهل حکم ندارد. این یلزم التّصویب و تصویب هم بالاجماع است.

«پاسخ استاد به اشکال مرحوم نائینی (قدس سره)»

اما جواب از اشکال اوّل این است که یک حکم به حسب واقع است و آن، حکم انشایی است. حکمی است انشایی که موقوف بر علم به آن است و علم به حکم منجّز و علم به حکم فعلی، موقوف به فعلیّت است. پس دو حکم داریم: یک حکم انشایی داریم که تحقّقش موقوف به علم است و تا علم نباشد، آن حکم انشایی نیست و این علم هم متوقّف بر حکم فعلی است، نه بر حکم انشایی. بنابر این، دوری لازم نمی آید. همان طور که بین حکم ظاهری و واقعی جمع کرده‌اند و گفته اند حکم واقعی، انشایی است و حکم ظاهری، فعلی است، اینجا هم می گوییم تحقق حکم فعلی موقوف بر علم به حکم انشایی است و علم به حکم انشایی، موقوف بر خود حکم انشایی است، نه بر فعلیّتش.

«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سیّدنا مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرین»

---------

[1]. عوالی اللئالی 3: 8.

[2]. عوالی اللئالی 1: 214 و ج 2: 167.

[3]. یوسف (12): 31.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org