Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: اشکال امام خمینی (قدس سره) به استدلال بعضی از فقهاء به روایت مصدق بن صدقه
اشکال امام خمینی (قدس سره) به استدلال بعضی از فقهاء به روایت مصدق بن صدقه
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
کتاب الصّلاة - الخلل
درس 20
تاریخ: 1396/10/17

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم اللّه الرحمن الرحیم

«اشکال امام خمینی (قدس سره) به استدلال بعضی از فقهاء به روایت مصدق بن صدقه»

بحث در استدلال به روایت مصدّق بن صدقه است که شرایط قنوت جزء مقوّمات قنوت است یا حدّاقل رسیدن ید به رکبتین است که این خصوصیّت ندارد، بلکه این حد است؛ یعنی به جایی برسد که بتواند دستش را بگذارد، این جزء مقوّمات رکوع است که گفتیم سند این روایت ضعیف است. سیّدنا الاستاذ (سلام الله علیه) در نقد استدلال به این روایت می فرماید احتمال دارد این روایت مربوط به مستحبات باشد، نه واجبات؛ چون در روایت دارد: «عن الرّجل ینسی القنوت فی الوتر أو غیر الوتر».[1] بگوییم منظور از غیر وتر همه فرائض نیست. اگر مرادش فرائض بود باید فریضه را مقدّم بدارد و بگوید فی الفریضۀ و غیرها من الوتر و غیره. پس این که غیر الوتر بعد از وتر آمده، از نظر صنعت مکالمه به ذهن می آید که همان مستحبّات باشد نه واجبات و نمی شود از باب مستحب به باب واجب تعدّی کرد - اینها بتقریرٍ منی است - چون در مستحبّات، تخفیف هایی هست که در واجب نیست. مثلاً اگر در مستحبّات شک کرد، بین بنا بر اقلّ و بنا بر اکثر مخیّر است، می تواند بنا را بر آن که نفع خودش است، بگذارد یا در نمازهای مستحبی هم می تواند اختیاراً جالساً بخواند. بر عکس نمازهای واجب که نمی شود اختیاراً جالساً بخواند. پس در نوافل و صلوات مستحبّه، تخفیف هایی وجود دارد که در واجب وجود ندارد. اگر در اینجا غیر وتر بر نوافل حمل بشود، نمی توانیم از آن به واجبات تعدّی کنیم و ایشان احتمال می دهد، بلکه ظاهر فرمایش ایشان این است که بعید نیست آن غیر الوتر همان نوافل باشد. اگر مرادش واجبات بود، خوب بود اوّل واجب را بگوید، بعد نوافل را بگوید؛ به جای فی الوتر أو فی غیر الوتر بگوید: فی الفریضۀ أو فی غیر الفریضۀ از نوافل.

«نقد استاد به اشکال امام خمینی (قدس سره) در استدلال به روایت مصدق بن صدقه»

لکن این احتمال، با توجه به روایاتی که در باب قنوت آمده است بعید است و غیر الوتر اعمّ از فرائِض و نوافل است؛ چون در روایات قنوت، قنوت در وتر تقریباً در همه روایات قنوت آمده است، اما در بعضی از این روایات دارد: «فی الوتر و العشاءین» یا فی الوتر در نماز صبح و مغرب و عشا، یا فی الوتر در بعض دیگر روایات. در صلوات یومیّه، روایات قنوت اختلاف دارند؛ چون باب تقیه هم آنجا مطرح بوده است. بنابر این، احتمال می دهیم این غیر الوتر، ناظر به آن جهت باشد که چه وتر، چه بقیه واجبات و مستحبّات، که در برخی روایات آمده است قنوت در همه فرائض مستحب است؛ چون ما می بینیم قنوت در جلّ روایات وجود دارد، ولی در بعضی از روایات دارد در وتر و عشائین و در بعضی از آنها دارد در وتر و صبح و عشائین و در برخی دارد در وتر و صلوات جهریّه. پس این احتمال بعید است که این غیر الوتر، ناظر به اعمّ از فرائض و واجبات باشد و این که بعد از وتر آمده، چون سائل می دانست غیر وتر در سؤال وجود دارد و می دانست که قنوت در وتر، مسلّم است و در غیر وتر هم جزئش کرده اعتماداً به روایاتی که محل خلاف بوده اند. احتمال این وجود دارد که اعمّ باشد با توجه به اختلافی که در روایات قنوت نسبت به فرائض یومیّه وجود دارد.

«دلایل جعل ارکان پنج گانه در حدیث لا تعاد»

یکی از جهات بحث در حدیث لاتعاد این است که چرا حدیث لاتعاد «لا تعاد الصّلاة إلا من خمسة: الطّهور، و الوقت، و القبلة، و الرّكوع، و السّجود».[2] ارکان را پنج تا قرار داده است با این که ارکان دیگری داریم که وجوب بعضی از این ارکان در لسان قرآن هم آمده است؟ اینجا باید آنها را هم بیاورد؛ چون آنها هم فریضه اند و در لسان قرآن نیز آمده اند. یکی مسأله قرائت است؟ لقائلٍ أن یقول: القراءۀ من الفرائض، ولو از ارکان نباشد، چون در قرآن آمده است: (فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن) .[3] لکن این جوابش واضح است که از جهاتی این خلاف ظاهر «فاقرؤوا» است: یکی این که شما: «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن » را باید بگویید: فاقرؤوا ما تیسّر من القرآن در نماز. در آن قید نماز بیآید. قید دوّم این است که: فاقرؤوا ما تیسّر من القرآن فی الصّلاۀ من الحمد، بنا بر قول به این که فقط حمد واجب باشد، یا من الحمد و السّورۀ، بنا بر این که حمد و سوره واجب باشد.

خلاف ظاهر سوّمی که صاحب جواهر می فرماید، این است که این «اقرؤوا» را باید حمل بر وجوب نفسی و وجوب شرطی کنیم؛ برای این که هم شامل نمازهای مستحب می شود، هم نمازهای واجب و قرائت در نماز واجب، واجبٌ بوجوبٍ نفسی؛، یعنی همان امری که به صلات شده است، برای اجزا هم وجود دارد، نه این که وجوب شرطی باشد، بلکه وجوب نفسی است.

در مستحبّات، حمد، وجوب شرطی دارد؛ یعنی اگر بخواهید نماز مستحبی درست باشد، باید حمد و سوره بخوانید یا حمد بخوانید. در آنجا وجوب علی نحو شرطیت صحّت نماز نافله است، چون نافله امر وجوبی ندارد. پس وجودب این قرائت شرطی است، مثل (إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ)[4] است که وجوب شرطی است و نسبت به صلوات واجبه، وجوب، وجوب نفسی است و در استعمال، جمع بین استعمال امر در وجوب نفسی و وجوب شرطی درست و ممکن نیست.

شبهه دیگر این است که «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن »، در «تیسّر» هم باید دخالت کنید. شما می گویید «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن »، یعنی حمد یا حمد و سوره. می گویید همه افراد، ما تیسّرشان حمد و سوره است؛ چون بر همه واجب است آن را بخوانند. این بما هو، واجب است، نه بما تیسّر. اگر بما تیسّر بود، باید افراد فرق بکنند. مثلاً یک کسی نصف حمد را بلد است، باید بگوییم نصف حمد را بخواند یا یک کسی کار دارد و مشکل دارد، اگر بسم الله را بخواند، برای او آسان است، ولی اگر بخواهد تمام سوره حمد را بخواند، برای او مشکل است، بگوییم این «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن » فقط شامل بسم الله می شود. اگر حمل بر حمد و سوره کردید، دیگر حمد و سوره ما تیسّر نیست، وجوب حمد و سوره به عنوان ما تیسّر نیست، چون متعیّن است. اگر مراد حمد و سوره بود، باید فرق بکند؛ چون برای یک نفر فقط حمد میسّر است یا برای کسی نصف حمد میسّر است و برای ربع دیگر حمد میسّر است. پس در ما تیسّر هم باید مرتکب خلاف ظاهر بشویم.

یکی دیگر از مواردی که گفته اند فریضه و رکن است و جا داشت در حدیث لاتعاد بیاید، مطلق القیام است؛ چون این قیام، هم در کتاب آمده، پس فریضه است و هم نقصانش موجب بطلان نماز می شود، همان چیزی که در بقیه فرائض داریم. اگر کسی رکوع را فراموش کند، به حکم مستثنی نمازش باطل است. قرائت هم این طور است؛ چون وقتی فریضۀ الله شد، تنقض الفریضۀُ الفریضۀَ. بگوییم اگر کسی این فریضه را ترک کرد، نمازش باطل می شود. بگوییم قیام هم جزء فرائض و رکنی از جزء فرائض است و این موقوف بر دو مقدّمه است: یکی این که ثابت بشود قیام در قرآن آمده. دوّم این که ثابت بشود الفریضۀ تنقض الفریضۀ.

«استدلال به روایات در بودن قیام در قرآن»

اما در این که قیام در قرآن آمده باشد، به روایاتی استدلال شده است که یکی از آن روایات، صحیحه ابی حمزه ثمالی است: محمّد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن محبوب، عن أبي حمزة، عن أبي جعفر (علیه السّلام) في قول الله عز و جل: (الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ) قال:«الصّحيح یصلّی قائماً و قعوداً: المريض یصلّی جالساً. و على جنوبهم الذي يكون أضعف من المريض الذي یصلّی جالساً».[5] در این روایت امام می فرماید از آیه شریفه (الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً) قیام استفاده می شود.

روایت دیگر در تفسیر نعمانی آمده است: عليّ بن الحسين المرتضى، في رسالة المحكم و المتشابه، نقلاً من تفسير النعماني بإسناده الآتي في حديثٍ ... «و مثله قوله عز و جل: (فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِكُمْ) و معنى الآية أنّ الصّحيح یصلّی قائماً و المريض یصلّی قاعداً و من لم يقدر أن یصلّی قاعداً صلّى مضطجعاً و يومئ بإيماءٍ فهذه رخصة جاءت بعد العزيمة».[6] در این روایت هم می گوید قیام از آیه شریفه به دست می آید.
روایت سوم هم مرسله حریز است: و عنه، عن أحمد بن محمّد، عن حماد، عن حريز، عن رجلٍ، عن أبي جعفر (علیه السّلام) قال: قلت له: (فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَر) قال: «النّحر الاعتدال في القيام أن يقيم صلبَه و نحرَه، [و قال:] لا تكفر فإنّما يصنع ذلك المجوس».[7] این روایت هم دلالت می کند که فرض قیام در کتاب الله است.

«ردّ استدلال به روایات در فریضه بودن قیام در قرآن از طرف استاد»

اما جواب از روایت اوّل؛ یعنی صحیحه ابی حمزه که می فرماید: في قول الله عز و جل: (الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ) که می گوید: قال: «الصّحيح یصلّی قائماً و قعوداً»، این اجمالاً می فهماند که اینها جزء صفات اولی الالباب است. می گوید اولی الالباب، (يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً)؛ یعنی یصلّون قیاماً و یصلّون قاعداً، ولی دلالت نمی کند قیامی که برای آنها بوده، در قرآن واجب باشد.

در روایت تفسیر نعمانی این آیه را به یصلّی قائماً و قاعداً تفسیر کرده است؛ در حالی که هیچ ربطی به این آیه ندارد. این آیه مربوط به بعد از صلات است: (فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ)، ذیلش هم همین است: (فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ)، ذکر در اینجا به قرینه صدر و به قرینه ذیل اصلاً ذکر صلاتی نیست، اگر این تفسیر از معصوم (سلام الله علیه) باشد، تفسیر خلاف ظاهر است، فلا یُعبأ به. قطعاً خلاف ظاهر قرآن است و اگر از خود نعمانی باشد، لا سیما لا یُعبأ به، ظاهر روایت این است که چون «عن علیٍّ» دارد؛ هم صدر آیه و هم ذیل آیه اصلاً ربطی به آیه شریفه ندارد. عليّ بن الحسين المرتضى، في رسالة المحكم و المتشابه ، نقلاً من تفسير النعماني ... عن (علیِّ علیه السّلام)، ظاهرش این است که تا آخر روایت، عن علیٍّ (علیه السّلام) است. این اصلاً ربطی به آیه ندارد.

اما مرسله سوّم؛ یعنی مرسله حریز که دارد: (فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَر) این آیه را به اعتدال در قیام تفسیر کرده است. یک اشکال این روایت این است که ضعف سند دارد و اشکال دوّمش این است که معارض با روایات زیادی که است این نحر را به بلند کردن دست، درحال تکبیر تا حذاء صورت تفسیر کرده اند.
«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سیّدنا مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرین»

----------------
[1]. وسائِل الشیعة 6: 286، کتاب الصلاة، ابواب القنوات، باب 15، حدیث 2.
[2]. وسائِل الشیعة 7: 234، کتاب الصلاة، ابواب قواطع الصلاة، باب 1، حدیث 4.
[3]. مزمل (73):20.
[4]. مائده (5):6.
[5]. وسائل الشیعة 5: 481، کتاب الصلاة،ابواب القیام،باب 1، حدیث 1.
[6]. وسائل الشیعة 5: 487، کتاب الصلاة،ابواب القیام،باب 1، حدیث 22.
[7] وسائل الشیعة 5: 489، کتاب الصلاة،ابواب القیام،باب 2، حدیث 3.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org