Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: استدلال به روایت در مقوم ماهیت بودن شرایط در رکوع
استدلال به روایت در مقوم ماهیت بودن شرایط در رکوع
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
کتاب الصّلاة - الخلل
درس 19
تاریخ: 1396/10/16

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم اللّه الرحمن الرحیم

«استدلال به روایت در مقوم ماهیت بودن شرایط در رکوع»

بحث درباره روایاتی است که ممکن است از آنها استفاده بشود که در رکوع یا سجود، شرایط، شرایطی هستند که مقوّم برای ماهیّتند و اگر نباشند، اصلاً رکوع یا سجود نیست. بحث روایات سجده گذشت و گفتیم هیچ کدام از آنها حجّت نیستند.

درباره رکوع، یک روایت وجود دارد: شیخ، بإسناده عن محمّد بن علی بن محبوب که ثقه است. عن علی بن خالد که توثیق نشده، عن احمد بن الحسن بن علی بن فضّال، عن عمرو بن سعید، عن مصدّق بن صدقة، عن عمّار بن موسی که همه اینها موثّقند، ولو عمّار بن موسی بین ثقه و بین صیرفی ثقه و ساباطی موثّق، مشترک است، لکن ممیزی ندارد. بنابر این، نتیجه تابع اخسّ مقدّمتین است و این عمّار ظاهراً فرقی نمی کند که باید موثّق حساب بشود. نمی توانیم بگوییم این صیرفی ثقه است. تا اینجا سند درست است و ابهام در علی بن خالد است. عن ابی عبد الله (علیه السّلام) عن الرّجل ينسى القنوت في الوتر أو غير الوتر، فقال: «ليس عليه شي ءٌ [و قال:] إن ذكره و قد أهوى إلى الرّكوع قبل أن يضع يديه على الرّكبتين فليرجع قائماً و ليَقنُت ثمّ ليركَع، و إن وضعَ يده على الرّكبتين فليمضِ في صلاته و ليس عليه شي ءٌ».[1]

کیفیّت استدلال به این است که حضرت فرمودند: «إن ذكره و قد أهوى إلى الرّكوع قبل أن يضع يديه على الرّكبتين». تعبیر به أهوی الی الرّکوع کرده اند با این که وقتی انحنا حاصل می شود، از اوّل مرتبه انحنا تا آخر مرتبه آن رکوع است، ولی رکوع عرفی است. اینجا نفرموده اند: فإن رکَعَ قبل أن یضع یدیه، آن رکوع عرفی را در اینجا نیاوردند، بلکه فرمودند إن اهوی. معلوم می شود که آن رکوع عرفی و این مقدار از انحنا رکوع نیست؛ در حالی که در رکوع، مرحله کامله انحنا شرط است. خوب بود حضرت می فرمودند و إن رکَعَ قبل أن یصل رکبتیه، مثلاً این درست نیست، فلیرجع؛ چون هنوز رکوع محقّق نشده است. این که تعبیر به رکوع نفرموده اند و تعبیر به اهوی کرده اند، معلوم می شود که این مرحله از انحنا شرط در رکوع است و وقتی نیامد، اصلاً رکوع نیست. رسیدن به رکبتین شرط است و اگر این شرط حاصل نشد، اصلاً رکوع عرفی نیست؛ یعنی مقوّم در ماهیّت رکوع است.

«ردّ استدلال به روایت در مقوم ماهیت رکوع بودن شرط در رکوع از طرف استاد»

لکن این استدلال هم به جهت سندی و هم به جهت دلالی تمام نیست. اما سند، علی بن خالد توثیق نشده است، اما از نظر دلالت، رکوع و سجود، از امور قصدیّه هستند و خم شدن یا به خاک افتادن، از امور قصدیّه هستند. اگر کسی به خاک افتاد برای این که می خواهد پیشانی خودش را به خاک بمالد، یا می‌خواهد از تربت ابی عبد الله (سلام الله علیه) پیشانی خودش را متبرّک کند، اینها را سجده نمی گویند؛ چون برای تبرّک کردن روی پیشانی قرار گرفته. یا خم شده و از حالت قیام به حال انحنا آمده تا عینکش یا انگشترش را که به زمین افتاده بردارد. این رکوع کردن نیست، بلکه این رکوع برای انگشتر است. پس صدق رکوع و سجود، دائر مدار عرضی است که از آن مقصود است. اگر یک کسی بی دلیل کمرش خم شد، این نه رکوع است و نه سجده. باید در رکوع و سجود قصد غرض باشد تا رکوع یا سجده صدق کند. بنابر این، تعبیر به اهوی در رکوع از این جهت است که او قصد رکوع ندارد، قصد هویّ الی الرّکوع را دارد و لذا گفته «و قد اهوی»، اگر می گفت «فإن رکَعَ قبل أن یصل رکبتیه»، این درست نبود؛ چون روایت می خواهد بگوید، چون هنوز به شرط نرسیده، پس این رکوع عرفی هم نیست و این حد از رسیدن به رکبتین از شرایط خود ماهیّت است. این جوابش این است که تعیبر به هویّ، از این جهت است که قصد نداشته، نه از آن جهت که رکوع صدق نمی کرده، ولو رکوع عرفی.

«استدلال به روایات در وجود فرض الله در قرآن»

یک بحث دیگر، این است که روایت لا تعاد پنج چیز را فریضه قرار داده است: «لا تعاد الصّلاة إلا من خمسة: الطّهور، و الوقت، و القبلة، و الرّكوع، و السّجود. [ثم قال:] القراءة سنّةٌ، و التّشهّد سنّةٌ، فلا تنقض السّنّةُ الفريضةَ».[2] قیام فی الجملة رکن است یا به طور کلی رکن است؟ بحث این است که قیام من الارکان است؛ چون این هم از فرائض الله و از آن چیزهایی است که خدا فرض کرده است و السّنّۀ لا تنقض الفریضۀ و قیام هم باید جزء مستثنی باشد؛ یعنی یکی به آن اضافه بشود. به همین دلیل دو مطلب باید ثابت بشود: یکی صغری و یکی کبری.

اما صغری: این است که قیام فریضۀ الله است؛ یعنی با وحی الهی در قرآن آمده است. دوّم این که «الفریضۀ لا تنقض الفریضۀ»، فریضه نقض نمی کند فریضه را. اما صغری که این من فرائض الله است، یکی صحیحه ابی حمزه است: محمّد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن محبوب، عن أبي حمزة، عن أبي جعفر (علیه السّلام)، في قول الله عز و جل: (الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ) قال: «الصّحيح یصلّي قائماً، و قعوداً: المريض یصلّی جالساً. و على جنوبهم الذي يكون أضعف من المريض الذي یصلّی جالساً».[3] به این روایت استدلال شده است که فرض الله در کتاب آمده است.

دوم تفسیر نعمانی است: «و مثله قوله عز و جل (فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِكُمْ) و معنى الآية أنّ الصّحيح یصلّی قائماً، و المريض یصلّی قاعداً، و من لم يقدر أن یصلّی قاعداً صلّى مضطجعاً و يومئ بإيماءٍ».[4] این هم یکی از روایاتی است که به آن استدلال شده است که فرض الله در کتاب الله آمده است.

روایت سوم هم مرسله حریز است: و عنه؛ یعنی از محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن حماد، عن حريز، عن رجلٍ، عن أبي جعفر (علیه السّلام) قال: قلت له : له (فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَر) قال: «النحر الاعتدال في القيام أن يقيم صلبَه و نحرَه، [و قال:] لا تكفّر فإنّما يصنع ذلك المجوس، و لا تلثم، و لا تحتفز، و لا تقع على قدميك، و لا تفترش ذراعيك».[5] کیفیّت استدلال به این روایت هم این است که اینجا به آیه شریفه برای قیام استدلال شده پس قیام در این سه روایت، از آیه شریفه استفاده شده که فرض الله است. این مقدّمه فرضُ الله بودن است.

«نقد استاد به استدلال روایات در اثبات وجود فرض الله در قرآن»

جواب این است که هیچ یک از این روایات نمی تواند بر این معنا دلالت کند. اما صحیحه ابی حمزه: عن أبی جعفر (علیه السّلام) في قول الله عز و جل: (الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ) قال: «الصّحيح یصلّی قائماً و قعوداً، المريض یصلّی جالساً». آیه در مقام بیان صفات آن افراد است و روایت در در ذیل آیه، همان را شرح می دهد و از این آیه معلوم استفاده می شود که بر آنها نمازی بوده و آیه آن نماز را تفسیر هم کرده است. پس آیه و روایت، بعد الفراغ از این که آنها نماز داشته اند، قیامی در صلات داشته اند، در مقام بیان صفات آنها بود، اما این قیام در صلاتشان بوحیٍ من الله و در قرآن نبود، پس این دلالت نمی کند.

روایت نعمانی هم دلالت ندارد: «و مثله قوله عز و جل (فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِكُمْ) و معنى الآية أنّ الصّحيح یصلّی قائماً و المريض یصلّی قاعداً و من لم يقدر أن یصلّی قاعداً صلّى مضطجعاً». در این آیه شریفه آمده است: «فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ»؛ یعنی وقتی که از نماز فارغ شدید. آیه سوره جمعه هم به همین معنا است: (فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّه )،[6] اصلاً تفسیری که در اینجا شده، خودش با آیه نمی سازد و اصلاً ربطی به آیه پیدا نمی کند. علاوه بر این، سند روایت هم ضعیف است و مرسله است. این روایت هم در برابر صفات کسانی است که نماز می خوانده اند و ربطی به چگونگی قیام آنها ندارد و دلیل بر این نیست که قیام فی قرآن است.

مطلب مهم دیگر این است که آیا حدیث لاتعاد، چه در مستثنی و چه در مستثنی منه آیا شامل قضا هم می شود؟ یعنی اگر کسی سی سال پشت به قبله نماز خواند و خیال می‌کرد قبله همان طرف است، الآن باید همه نمازهایش را قضا کند؟ یا اختصاص به اعاده یا تفصیل دارد؟
«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سیّدنا مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرین»
-------------------------
[1]. وسائِل الشیعة 6: 286، کتاب الصلاة، ابواب القنوت، باب 15، حدیث 2.
[2]. وسائِل الشیعة 7: 234، کتاب الصلاة، ابواب قواطع الصلاة، باب 1، حدیث 4.
[3]. وسائِل الشیعة 5: 481، کتاب الصلاة، ابواب القیام، باب 1، حدیث 1.
[4]. وسائِل الشیعة 5: 487، کتاب الصلاة، ابواب القیام، باب 1، حدیث 22.
[5]. وسائِل الشیعة 5: 489، کتاب الصلاة، ابواب القیام، باب 2، حدیث 3.
[6]. جمعه (62): 10.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org