Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کتابخانه فارسی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: دلیل نخست: قرآن

دلیل نخست: قرآن

در قرآن کریم، دلایل متعدّدی بر ضمان شخص خطاکار در جنایت دلالت می‌کند که در ذیل به بیان آن می‌پردازیم:

آیۀ اوّل:
(وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَن يَصَّدَّقُواْ... )؛[86]
هيچ مؤمنى حق ندارد مؤمن ديگری را بكشد، مگر به خطا، حال اگر كسى مؤمنى را به خطا به قتل برساند، بايد (در كفاره آن) يك برده مؤمن را آزاد كند و خون‌بهایى هم به كسان او تسليم نمايد، مگر آن‌كه خون خواهان، آن را ببخشند ... . 
امین الاسلام طبرسی می‌گوید:

و لو خلينا و ظاهر الآية لقلنا أنّ دية الخطاء على القاتل، لكن علمنا بسنّة الرسول و الإجماع أنّ الدية في الخطاء على العاقلة؛[87]
اگر ما بودیم و ظاهر آیه، هر آینه می‌گفتیم که دیه‌ی خطا بر شخص قاتل است؛ امّا به دلیل سنّت رسول و اجماع، دانستیم که دیه برعهده‌ی عاقله است.

محقق اردبیلی نیز در مورد ظهور آیه می‌فرماید:

و ظاهر الآية و العقل لزومها على القاتل، إلّا أنّ النصّ و الإجماع حملها على العاقلة؛[88] ظهور آیه و عقل، حاکی از لزوم دیه بر خود قاتل است، امّا به دلیل نص و اجماع آن را بر عاقله حمل می‌نمایم.

هم‌چنین فاضل جواد در تأیید این ظهور می‌فرماید:

ظاهر الآية يقتضي كونهما معاً عليه، الّا أنّ النصّ و الإجماع فرّق بينهما و أوجبها على العاقلة، فهو معلوم من خارج؛[89] ظاهر آیه اقتضا دارد که دیه و کفاره هر دو بر فرد قاتل باشد، جز این‌که نصّ و اجماع میان آن دو فرق گذاشته و دیه را بر عاقله واجب نموده که این از دلیل خارجی روشن شده است.

هر‌چند ایشان ظهور آیه را در وجوب دیه و کفاره جمعاً بر قاتل، می‌پذیرد؛ امّا ایشان نیز به دلیل خارجی، دست از ظهور آیه بر‌ می‌دارد.
صاحب جواهر نیز با ذکر سبب چنین برداشتی از آیه‌ی شریفه می‌گوید:
بل لعلّه المنساق من الآية و لو بسبب جمع الكفارة التي لا إشكال في كونها عليه مع الدية؛[90] ممکن است و شاید از آیه‌ی شریفه: «هر که مؤمنی را به خطا بکشد، بر او است آزادکردن بنده‌ی مؤمنی و پرداخت خون‌بها به کسان او»، این معنا استفاده شود که دیه، بر قاتل است. چرا که در این آیه بین دیه و کفاره جمع شده است و معلوم است که کفاره بر قاتل است، پس قرینه می‌شود که دیه هم در ذمه او باشد.

روشن است با توجه به ظهور آیه‌ی شریفه که مورد تأیید بسیاری از فقها و مفسران قرار گرفته و مطابق عقل است، دیه بر عهده‌ی قاتل بوده و نادیده‌ گرفتن این ظهور، نیازمند دلیلی محکم و روشن‌تر از این ظهور است، که گذشت چنین دلیل مطلقی وجود ندارد.

آیه دوم:

(وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى)؛
هیچ کس بار دیگری را به دوش نمی‌کشد

توجیه استدلال به این آیات کریمه با این بیان است‌ که تحمیل دیه بر عاقله در حقیقت، قراردادن وزر فرد قاتل بر عهده‌ی دیگری است که این آیات آن را نفی می‌کند.

علامه طباطبایی می‌گوید:
... يعني حمل نمي‌كند احدي سنگيني ديگري را، به طوري كه صاحبش به كلي از وزر فارغ شود.[91]
جمله‌ی: (وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى) در این آیه، که در آیات متعدّد تکرار شده و مضمون آن نیز در آیات قبل و بعد تأیید گردیده و آیات دیگری نیز در قرآن کریم بر آن گواهی می‌دهد، مبیّن قاعده کلی مسئولیت فرد در مقابل رفتار و اعمال خویش است؛ مسئولیتی که کاملاً عقلی و فطری است و به تعبیر فاضل مقداد، امری که عقل بر آن راهنمایی نموده، قرآن با جمله‌ی: (وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى) به آن تصریح کرده است.[92] و در ایضاح در بحث مربوط به ولدالزنا در چرایی عدم جواز «حمل وزر کسی بر دیگری» می‌گوید:

(وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى) فلا يجوز أن يؤخذ ولد الزنا بذنب أبيه؛ لأنّه ظلم، و الله تعالى يستحيل عليه الظلم، و لقوله تعالى: (وَ لاٰ يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً)؛[93] و هیچ کس بار گناه دیگری را بر ندارد، پس جایز نیست که ولد الزنا گناه پدرش را بر دوش کشد؛ چون ظلم است و بر خداوند تعالی ظلم کردن محال است؛ چرا که خود می‌فرماید: «پروردگارت بر احدی ظلم نمی‌کند.»

مکافات فرد به ‌جای دیگری، ظلم است و ظلم بر خداوند محال است.

نتیجه این‌که:
چون آیه‌ی شریفه در مقام بیان مطلبی کاملاً عقلی و فطری است و تطابق نظام عادلانه‌ی تکوین و تشریع را می‌رساند، به تعبیر رایج در علم اصول، لسان دلیل، عامِ آبی از تخصیص است؛ زیرا بازگشت آن به تخصیص، حکم عقلی و فطری است؛ بلكه هر قانون شرعى كه در كتاب و سنّت آمده است، اگر برابر با حكم عقل باشد؛ به اين معنا كه عقل در همان موضوع، حكمى برابر قانون شرع داشته باشد، آن خطاب شرعى درخور تخصيص نيست. حضرت امام خمینی (سلام الله علیه) در ذیل آيه‌ی شريفه: (وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ)‌[94] می‌فرماید:

ثمّ إنّه بعد إدراك العقل قبح ذلك؛ أي الإعانة على الإثم و تهيئة أسباب المنكر و المعصية، لا يمكن تخصيص حكمه و تجويز الإعانة عليها في مورد؛[95] بعد از آن‌که عقل، قبح‌ اعانه بر گناه را درک نمود که مدلول آیه شریفه است، تخصيص آن جایز نيست و اگر (دلیل تعاون) در موردی گناهى را جايز بشمارد، نمی‌توان آن را اخذ نمود.

چرا که نمی‌توان گفت بر اساس قانون عادلانه عالم خلقت، هر کسی در گروی اعمال خویش است و هیچ‌کس وزر دیگری را به ‌دوش نمی‌کشد، مگر در این صورت که عاقله موظف است وزر دیگری را به‌‌دوش بکشد و یا بگوییم نباید کیفر دیگران را بر عهده‌ی شخص دیگر قرار داد؛ چون ظلم است، مگر در فلان مورد.

ممکن است کسی بگوید: بر اساس نظریه‌ی شما نیز که در برخی فرض‌ها مسئولیت عاقله را پذیرفته‌اید، بار مسئولیت دیگری برعهده‌ی عاقله قرار داده شده است و شما نیز این آیه را تخصیص زده‌اید که در جـواب می‌گوییم: در آنجایی که عاقله (اعم از خویشان و یا حکومت) مسئول نگهداری و یا پشتیبانی از فرد بوده و به وظیفه‌ی خویش عمل نکرده است، در حقیقت وزر خویش را به ‌دوش می‌کشد، نه وزر دیگران را و باید تاوان اهمال کاری و بی‌مسئولیتی خویش را به ‌دوش بکشند.

-----------

[86]. نساء، آيه 92.

[87]. مجمع البيان، ج 5، ص 92.

[88]. زبد البيان، ص 676.

[89]. مسالک الأفهام إلي آيات الأحکام، ج 4، ص227.

[90]. جواهر الکلام، ج43، ص 445.

[91]. الميزان، ج17، ص 35.

[92]. نک: التنقيح الرائع، ج 4، ص 531.

[93]. إيضاح الفوائد، ج4، ص 426.

[94]. مائده، آيه 2.

[95]. المکاسب المحرّمه، ج1، ص 196.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org