Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کتابخانه فارسی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: زن بود و ... مسلمان بود و مهربان ...

زن بود و ... مسلمان بود و مهربان ...

ّ ميثم محمدي‌

تقديم به فقيه آزاده و عدالت خواه عصر ما، آيت الله العظمي صانعي‌

به ياد بانوي ايثار و گذشت خانم شفيعي همسر آيت الله العظمي صانعي ، مرجع تقليد بزرگ شيعه‌

سخن بر سر گذشت و فداكاري يك زن، در زندگي است. در زندگي براي شويش كه بعدها فقيهي پرآوازه مي شود و بينش و سپس استنباط خود را از احكام و مباني فقه شيعه بر محور انسان و حقوق انسان و برابري اين مخلوقات خداوند رحمان در سراسر گيتي قرار مي دهد. مادري در زندگي براي فرزنداني كه رشد مي كنند و بايد در محضر او كه هم مسلمان است ، هم منصف، هم مهربان و هم از خود گذشته، تمام اين درس ها را فرا بگيرند. زني براي جامعه اي كه سخت به پيوستگي و احساس مسئوليت در قبال همنوعان خويش نياز دارد. سخت به دلسوزي براي هم و زيستن با هم محتاج است.

زن از خانداني بزرگ و با مكنت است. زندگي روي آسايش و آرامش را به او نشان داده است. حرمت، راحت و ايمان و استغنا. زن از خانداني مسلمان است. شيعه، معتقد و با مذهبش زندگي مي كند. درس هاي او براي زندگي اش ، همه آن چيزي است كه اينجا در آغوش مذهب و باورهايش مي آموزد.

زندگي مشترك او با طلبه جواني است كه از مال و منال و آرامش و آسايش جهان مردمان، به تقريب تهي دست است. طلبه جوان را ، آموختن راه و مسلك دين از خانه و كاشانه گريزپا كرده است كه او سر در راهي ديگر و دل در قراري ديگر دارد. زن همراه او مي شود. از هستي خود و زندگي كه برايش تا لحظه آشنايي با طلبه جوان حكم همه چيز را داشت دل مي برد و ديگر به پشت سرش هم نگاه نمي كند كه "ظاهر زندگي" با مردان دين و پويندگان راه خدا سرشار از خوف و رجاست. سرشار از نگراني ها، دغدغه ها و مسئوليت ها و دل به خطرها سپردن است.

زن كه زيباترين و بهترين لحظات زندگي خود را با همسرش مي گذراند پاي به زندگي طلبه جواني گذاشته است كه تمام زندگي اش، يك اتاق را هم پر نمي كند. زن مي فهمد و مي داند كه آينده اين سالك راه دين، آينده روشن و درخشاني است. آينده اي سازنده براي انسان هاي جامعه او و بالنده براي باورها و اعتقادات او. پس مي كوشد زندگي مرد را آنچنان بسازد كه در آينده فكري و عملي او بي سهم و بي تأثير نباشد.

طلبه جوان به تدريج كه به كار فهم دين و استنباط احكام با توجه به نيازها و پرسش هاي زمانه پيش مي رود، به آستانه بزرگ ترين رخداد دگرگون كننده زندگي خود مي رسد: انقلاب.

انقلاب درس هاي بي شماري براي طلبه جوان دارد. او را وارد متن مسئوليت هاي سياسي و اجتماعي مي كند. طلبه جوان از نزديك ترين پيروان رهبر انقلاب بزرگ اسلامي در كشور است: امام خميني. او امام را از آن جهت ارج مي نهد كه مي بيند استاد و مراد بزرگش، به حقوق مردم و حريت و آگاهي آنان ارج فوق العاده مي نهد. مردم در نظر او از قداست و احترامي برخوردارند كه بنياد مشروعيت حكومت و تصميم گيري ها و سياست گزاري هاي كشور بايد از مدخل اراده و خواست آنان بگذرد. طلبه جوان ديروز كه امروز فقيهي بزرگ و دردمند است آرام آرام مي آموزد كه درك حقوق مردم و گنجاندن آن در مباني تعيين موضوع احكام فقه شيعي و استنباط احكام براساس آن از چه ارزشي برخوردار است. بويژه آموختني ديگر او بسيار پر ارج تر است. زندگي با زن مسلمان به او مي آموزد و ياد مي آورد كه جايگاه حقوق و كرامت زن در دستگاه فقهي و احكام سياسي اجتماعي عبادي شيعه جايگاه در خور ملاحظه و انصافي نيست.

زندگي در كنار زني از خود گذشته و مهربان و مسلمان، فقيه جوان آن روزها را قدم به قدم پخته تر و آبديده تر مي كند. حقوق زن براي او همان حقوق انسان است. زن زندگي اش براي او نقش آينده اي را دارد كه در زندگي سنتي بيشتر مردان دنياي فقه مهجور است.

آيت الله با خود مي انديشد زن كه در زندگي بار مسئوليت سنگين و دشوار رسيدگي به همسر و فرزندان و تنظيم ساختار و بنياد خانواده را دارد، چرا از لحاظ حقوقي و توجه به كرامت انسان و جايگاه ويژه يك شخص با اين درجه از اهميت، به قدر واقعي خود ارج نديده و محترم نبوده است؟ زني كه مي تواند از همه چيز خود بگذرد تا مردي بزرگ و سازنده را به جامعه و اسلام تحويل دهد، آيا به قدر نيمي از وجود خويش لياقت و استحقاق حقوق متعارف يك انسان را ندارد؟

زن، اين همه احساس و زيبايي را مي بيند و درك مي كند كه در اين اوضاع و احوال، دقت و تأمل فقيه آزاده بيش از هميشه است و او با همين نگرش به ژرفاي دين مي نگرد و مي بيند كه حكم ها و فتواهاي فقيه بزرگ بر محور حفظ حقوق و كرامت زن در اسلام شكل تازه اي به خود مي گيرد. در ارث، ديه، بلوغ و حقوق اجتماعي سياسي. مي بيند كه زن از نظر او يك انسان كامل است و شايسته و تفاوتي با مرد ندارد.

آيت الله شرط تصدي مسئوليت ها را برحسب آنچه از قرآن و سنت رسول الله ، مكتب و پيام آور مكتبش آموخته بر "دانش" و "تقوا" مي گذارد . باور او اين است كه زني با اين همه فداكاري و گذشت، با داشتن الگوهايي چون خديجه و فاطمه و زينب در اسلام چطور بديده انسان نيمه نصفه ، ارزيابي و شناسايي شود. مگر او گناه كرده كه زني است تا زندگي مردي ديگر را بسازد و خود همواره از نيمي از آنچه مستحق و لايق آن است محروم بماند...

كيست كه نداند آيت الله بزرگ و مرجع تقليد فداكار و ايثارگر اين روزهاي شيعه را بيش از ديگر عوامل يا در سطح يكي از مهم ترين دلايل، كدام عامل دلالت به اين راه نموده است؟ كدام وجود مهربان و ساكت و پرگذشت و كدام تكيه گاه صبور و با ايمان و خستگي ناپذير بر زندگي و مشي او و حتي بر آرا و احكام او در باب حقوق زنان در اسلام، پرتو افكنده و تأثير گذاري نموده است.

زن براي آيت الله، پنهان كردني و پنهان شدني نبود. او هرگز نمي كوشيد اين جنبه از زندگي خود را در تاريكخانه مخفي كند يا از آن شرم و خجلت آورد؟ چگونه از آنكه در سخت ترين شرايط هول آور زندگي ، در مبارزه با ظلم و استبداد تا نصيحت حاكمان و معارضه با نامردان و روبه صفتان روزگار يك آن از حمايت او شانه خالي نكرده و لحظه اي از تنگناي روزگار سفاك و نفس گير، به همسر خود اعتراض و شكايت نبرده، روي به خجلت نبرد و او را اندروني خود نناميد! او آيت اللهي است كه زن را "انسان" مي داند و نشانه زيبايي و رحمت خداوند بزرگ و مهربان...

آيت الله اين راه تلخ و شيرين و پر فراز و نشيب را تا روز آخر با همسر خود گام به گام مي پيمايد. در روزهاي آخر حيات بانوي مهربان و فداكار خويش كه در بستر بيماري جانكاه آرميده است، آنگاه كه به گذشت ايام و روزهاي سخت و راحت در كنار اين عزيزترين مونس خويش مي انديشد، آنگاه كه غم و اندوه جان فرسايي كه از ديدن آخرين روزهاي اين مهربان يار در بستر نامراد بيماري ، جبينش را در هم مي فشرد و قلبش را سخت در سينه به تنگ مي آورد، آنگاه كه ناملايمات روزگار را در حق عزيزترين هستي زندگي اش مي بيند و تنها در امتداد مظلوميت خود، به خواست خداوند باور مي آورد و آرام آرام رفتن تكيه گاه و پشتوانه آرام و آرامش بخش خود و ملجأ و پناهگاه روزهاي سخت ظلم و جور و بي وفايي و پرده دري را به چشم مي بيند و گاه مي كوشد نپذيرد، در آن هنگامه سخت و هول انگيز كه انسان از پي از دست رفتن ياران و عزيزان در زمانه عسرت و محنت، دل به آخرين پشتوانه ها و داشته هاي خود سپرده و نمي خواهد رفتن و نبودن آنان را ببيند، باوري چنين سخت و اندوهناك براي فقيهي بزرگ و آزاده، سخت و تلخ و دشوار است ... اينگونه است كه دل به دريا مي زند، پيش از آنكه براي آخرين بار عزيزترين يار و ياور و همدم خود را در زير طبقات خاك سرد و بي رحم ، از خود جدا و راهي ديار خداجويان ببيند بر سر مزار او به سخن مي آيد، از دل با ديده اي غمگسار بي هيچ مذمت و خجلت ... و با چشماني سرخ از اشك، آخرين سخنان و درد دل خويش را در گورستان براي كسي باز مي گويد كه تا در زندگي اش در كنار او بود، با آرامش و ايمان زيست و سنگ صبور و پشتيبان شويش بود و چون رفت، فقيهي را كه بزرگ ترين مدافع حقوق و كرامت زنان در اسلام و تشيع بود، در سوگ همسر خويش نشاند:

اي يار پنجاه ساله من! اي غمخوار پنجاه ساله من، اي ياورم در زندگي، اي كسي كه يك روز شكايت مرا به هيچ كس نكردي‌

خداوندا! خودت رحمتت را بر او نازل كن‌

خدايا! اگر تحريم نكرده بودي، علاقه من وهمسرم آنقدر بود كه خودم را هم همراه او دفن مي كردم اما چه كنم غدقن كردي، به فرمان تو هستم خدا.

يا حضرت زهرا! 50 سال با اين همسر مهربان زندگي كردم حال او را به تو مي سپارم".

صلي الله عليك يا اباعبدالله

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org