Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کتابخانه فارسی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: بیانات معظم له

بیانات معظم له

به مناسبت اينكه روز آخر سال تحصيل مقارن است با سالگرد رحلت امام (سلام اللّه عليه)، چهاردهم، و پانزدهم خرداد روز قيام مردم براى احيا و نجات دين و ايمانشان، و به حساب عشقشان به امام و به تقوا و مرجعيت و فضيلت، من چند مطلب را در رابطه با همين مسائل عرض مى كنم.

بايد گفت بنده فى حد نفسه از جملات و متد و روش امام الهام گرفته ام. امام در وصيت نامه شان مى فرمايند حديث ثقلين يك حديث متواتر است بين الفريقين و آنچه بر سر قرآن آمده بر سر عترت هم آمده و بعد مفصل بحث مى كند كه در طول تاريخ، با قرآن چگونه رفتار شده و مى فرمايد بر سر عترت هم همان آمده است، چون اينها با هم هستند. در حديث ثقلين دارد «ما ان تمسكتم بهما نجوتم»[1]يا در يك نقل ديگرى دارد «هما حبلان ممدودان من السماء الى الارض» نبى مكرم اسلام در روزهاى آخر عمرشان فرمودند من از بين شما مى روم، دو چيز گران و سنگين را به عنوان وديعه و امانت مى گذارم كه اگر بدانها تمسك كرديد نجات پيدا مى كنيد، اين هر دو، دو حبل ممدود از آسمان به سوى زمين هستند «و لم يفترقا حتى يردا علىّ الحوض» اينها از هم جدا نمى شوند تا بر لب حوض كوثر به من برگردند.

يكى از امورى كه ما در باب فقه و استنباط احكام مى توانيم از اين حديث استفاده كنيم اين است كه بايد در استنباط احكام هم به قرآن توجه كنيم و هم به عترت و سخنان اهل بيت(عليهم السلام). اگر يكى از آنها را گرفتيم و ديگرى را ترك كرديم به اين حديث پيغمبر عمل نكرده ايم و نجات هم پيدا نمى كنيم. متأسفانه در تاريخ اين اختلاف به وجود آمده است. يك زمان عده اى از مسلمانان، كه هم زياد بودند و هم قدرت داشتند گفتند كه ما را قرآن بس است و هيچ احتياجى به حرفهاى على بن أبى طالب اميرالمؤمنين (عليه افضل صلوات المصلين) كه هميشه هم با پيغمبر بوده و خصوصيات و راز و رمز دين را مى داند نداريم، قرآن براى ما بس است. مراجعه كنيد و ببينيد كه آنها چگونه احكامى دارند و نمى توان با آن احكام اسلام را معرفى كرد بلكه اگر شما بعضى از آنها را تبليغ كنيد ضد اسلام را تبليغ كرده ايد، چون رفتند سراغ قرآن و عترت را گذاشتند كنار «و بكم علمنا اللّه معالم ديننا»[2] در حالى كه ما اصلا با ائمه و عترت نشانه هاى دين را يافته ايم. يك نمونه اش قضاوتهايى است كه اميرالمؤمنين داشته و در كتاب القضاء وسائل و بقيه كتب حديثى شيعه نقل شده است كه اميرالمؤمنين چه قضاوتهايى مى فرموده و ديگران چه قضاوتهايى مى كرده اند.

پيش از اينكه به يك نمونه از آراى على(عليه السلام) و قضاوتهاى ايشان اشاره كنم يك مسئله خيلى مهم را تذكر دهم. به نظر بنده ما اگر دو تا قانون زيبا در اسلام داشته باشيم يكى از آن دو قانون مقابله به مثل و قصاص است به آن نحوى كه در قرآن و كتب فقهيه آمده است كه اگر طرف خواست ببخشد ببخشد، خواست پول بگيرد پول بگيرد، خواست منت بگذارد رهايش كند منت بگذارد و رهايش كند، اگر نخواست مى تواند مقابله به مثل كند. يعنى هم جنبه عاطفى حفظ شده، هم جنبه انسانى حفظ شده و هم مجازات آمده كه افراد جرأت نكنند انسانها را بكشند؛ همه جهات به نظر بنده در اين قانون جمع شده است. آنهايى كه ناآگاهانه مى گويند اين قانون خشن است و نعوذ بالله اين قانون به درد امروز نمى خورد كه بشريت رشد كرده، اولا بايد توجه كنند كه همه انسانها اين را قبول ندارند كه شما مى گوييد و لذا خيلى افراد در جنايتهاى بزرگ حتى مجازات اعدام دارند؛ ما كه مى گوييم مقابله به مثل، نمى گوييم مجازات در باب قصاص، و ثانياً اگر يك كسى نان آور يك خانواده و يك جاندارى از يك خانواده را بكشد و آن خانواده ناراحت است چگونه ما به او بگوييم تو ناراحت نباش، تو حق ندارى ناراحت باشى؟! او ناراحت است، او مى خواهد مقابله به مثل كند، ما هم براى حاكميت اراده و احترام به آزادى انسان به او اجازه مى دهيم. اين را توجه داشته باشيد كه اصولا قانون آزادى را محدود مى كند و لذا اسلام آمده و بر موارد اقتصار كرده؛ قانون عاطفه ندارد، البته همه چيز حدّ و مرز دارد اما بنا نبوده كه قانون لازم الاجرا بر خلاف اراده و آزادى و حاكميت اراده انسان در اسلام بوده باشد. اسلام تا توانسته حاكميت اراده و آزادى را حفظ كرده، بله قوانين جزايى دارد، قوانين ديگرى هم دارد ولى اصل بر حاكميت اراده است. امروز از نظر حقوقى مى گويند حاكميت اراده محترم است. اسلام حاكميت اراده را حفظ كرده و گفته ولىّ دم اگر مى خواهد قاتل پدرش را مقابله به مثل كند مانعى ندارد، حق دارد. مى تواند پول بگيرد و ببخشد، مى تواند منت بگذارد و ببخشد، مى تواند مجاناً ببخشد، مى تواند بگويد مى بخشمت به شرط اينكه ده سال براى پدر من نماز بخوانى و روزه بگيرى، مى بخشمت به شرط اينكه تو ده سال زيارت جامعه براى پدرم بخوانى ؛ همه اينها هست، جنبه عاطفى و جنبه انسانى رعايت شده است.

كسى كه مى گويد قانون قصاص خشن است، متأسفانه به اين موارد توجه ندارد، خيلى هايشان هم تقصير ندارند اساساً اينجا هيچ خشونتى نيست، مقابله به مثل است و حاكميت اراده و تمام جهات در اين قانون جمع شده است. بنده با همه اطلاعاتى كه دارم روشن مى گويم اگر دو تا قانون زيبا در قرآن و اسلام باشد يكى از آن دو همين است، اگر يكى هم باشد همين است. همچنانى كه در باب ارث زن و مرد، ارث فرزند پسر دو برابر فرزند دختر است. (للذكر مثل حظ الانثيين)[3] يا در ارث زن و شوهر، شوهر گاهى نصف مى برد گاهى يك چهارم مى برد، زن گاهى يك هشتم مى برد و گاهى يك چهارم مى برد ؛ اينها از قوانين بسيار زيباى اسلام است. هر چند نمى توانيم بگوييم زيبا و زيباتر؛ همه احكام خداوند زيباست اما بنده بر حسب درك خودم عقيده ام اين است اگر ما بخواهيم احكام اسلام را به حقيقت معرفى كنيم اين گونه مى گوييم.

آن حكايت تاريخى را حالا بايد بگويم. مردى مأمور شد كه قاتل پدرش را مقابله به مثل كند و او را مجازات نمايد. وى مأمور قصاص شد، آنقدر به قاتل پدرش ضربه زد تا خيال كرد كه اين مرده است. رفت و بعد اين خوب شد، معلوم شد كه نمرده است. آمد برود در كوچه و بازار كه دوباره آن مرد اولى او را گرفت و گفت تو قاتل پدر من هستى و بايد قصاصت كنم. رفتند نزد يك كسى كه آن وقت قدرت داشت منتها مبنايش اين بود كه قرآن بس است و از وحى فاصله داشتند. او گفت كه خوب بله قاتل پدرش است برود قصاصش كند. وقتى كه داشت مى آمد مى گفت من را كشته اند دوباره مى خواهند بكشندم. رسيدند به اميرالمؤمنين على بن أبيطالب، اميرالمؤمنين فرمود: او را برگردانيد تا من بگويم چه كار بايد كرد. اميرالمؤمنين ظاهراً نزد آن آدم مقتدر آمد گفت بله اين قاتل پدر اوست مى خواهد قصاصش كند، اشكالى ندارد، اما آن مقدارى كه كتكش زده، آن مقدار را بايد اين آقاى قاتل از ولىّ دم مقابله به مثل كند و آن مقدار بزند، بعد كه زد، آن وقت بيايد اين را اعدام كند و مقابله به مثل كند.

آن شخص فكر كرد، ديد كه اگر آن مقدار كتك بخورد كه ديگر جانى برايش نمى ماند تا از قاتل قصاص كند. گفت: من راضى شدم، حاضر نيستم به اينكه اين كار را بكند. اين در روايت آمده، ظاهراً روايت ابان هم هست، اگر بحثش را بخواهيد شرايع، مسأله دوازدهم در باب مسائل استيفاء نفس است. امام در تحريرالوسيله مسأله بيست و پنج از همان مسائل استيفاء قتل نفس اين را گفته اند. صاحب جواهر مفصل بحث كرده و تا زمان شيخ الطائفة (قدس سره) يك نظريه و مبنا بوده است، از زمان محقق نظريه ديگرى آمده البته با توجه به روايت و ضوابط و قواعد. بعد نظريه سومى است كه متعلق به ابن ادريس است در سرائر. نظريه هاى مختلف داده شده، مفصل هم بحث كرده اند. صاحب جواهر مفصل بحث كرده، امروز در اين كتاب القصاص مراجعه كردم هفت صفحه بحث كرده است. روايت از نظر سند و دلالت و ضوابط و قواعد مورد بحث قرار گرفته. خوب مى بينيد با فاصله گرفتن از عترت و از اميرالمؤمنين اين گونه جان و حتى آبروى انسانها به راحتى در معرض خطر بيفتد و انسانى را بدون جهت به بالاى چوبه دار ببرد، از اين گونه قضايا فراوان هست. در مبناى آن آقايانى كه مدعى هستند قرآن براى ما بس است و ما هيچ احتياجى به غير قرآن نداريم، از اين قضايا فراوان ديده مى شود. جمله كوتاه و رسا هم اين است كه در زيارت جامعه است «و بكم علمنا اللّه معالم ديننا».[4]اين يك نكته كه ما بايد در كنار قرآن و عترت با هم فقه را بيابيم، در مقابل يك عده پيدا شدند كه فقط به ظاهر روايات چسبيدند و گفتند: حتى اگر تفسير قرآن هم در يك روايت ضعيف كه سندش ظنى است آمده باشد، ما بر اساس ظاهر آن روايت، به قرآن عمل مى كنيم. اما اگر در روايت نيامده باشد به ما كارى ندارد، قرآن يك كتاب معماست؛ قرآن را به طور كلى كنار گذاشتند و دنباله رو اخبار و روايات شدند. حتى گفتند حجيت قرآن هم بستگى دارد به اينكه روايتى بيايد تفسيرش كند. اينها هم در افراط تا جايى رفتند كه جمود كردند بر ظاهر روايات كه به قول مرحوم وحيد بهبهانى (قدس سره)مى گويد يكى از قضاتشان در اثر وجوب بيّنه بر مرگ كسى حكم كرد كه اين از دنيا رفته. اموالش را تقسيم كردند، زنش هم رفت شوهر كرد. بعد مدتى نگذشت كه آن شخص آمد، گفتند آن شخص آمده است؛ گفت: زود برويد كفنش كنيد، من بيايم بر او نماز بخوانم دفنش كنيد. گفتند: آقا اين زنده است، آمده است. گفت: بيّنه شرعيه قائم شده، من كه نمى توانم از بيّنه شرعيه تخلف كنم! بينه در شرع حجت است، من قدرت تخلف از بيّنه را ندارم. خوب اين به معناى جمود بر روايت است كه تا اينجا كشانده است. من ديگر وارد اين بحث هم نمى شوم، چون پرونده اين عده هم تقريباً بسته شده است، نمى خواهم پرونده اين عده را باز كنم.

اما شما آقايان اگر در استنباطاتتان دنبال روايات هستيد تمام روايات را ضبط و ثبت كنيد ولو روايتى كه به نظرتان هم تمام نيست، چون امانت است و بايد بماند تا بعدى ها درباره اش قضاوت كنند، براى ديگران بايد حفظ بشود. منتها خودمان اگر ديديم مخالف با ظاهر كتاب است علمش را به اهلش رد كنيم. خودشان فرموده اند روايت مخالف با كتاب را شما عمل نكنيد. از زمان رسول اللّه مطلب ريشه دارد تا به امروز و تا زمان ظهور حضرت مهدى (عج). و لذا نترسيد، اگر روايتى را بر خلاف قرآن يافتيد بگوييد من به اين روايت عمل نمى كنم.

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . اصول كافى ج1: 394، باب الإشارة والنص على...، الخصال ج1: 65/97، ارشاد المفيد ج1: 124.

[2] . زيارت جامعه كبيره .

[3] . سوره نساء، آيه 11.

[4] . زيارت جامعه كبيره.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org